به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین به روز رسانی ویلاگ «جلبک ستیز» چنین آمده است:
چند روز قبل پایگاه خبری تحلیلی «الف» در یادداشتی به انتقاد از برخی موضع گیریهای حجت الاسلام پناهیان در مراسم بزرگداشت شهید «هادی باغبانی»، از هنرجویان دور اول «مرکز آموزش تخصصی هنر اسلامی» حوزه هنری پرداخته بود و در کنار انتقاد از ایشان، بعضی از فعالیتهای «موسسه فرهنگی شهید آوینی» و «دفتر هنر و ادبیات دانشجویی» را نیز زیر سوال برده بود.
6_34_1پیش از نگارش این یادداشت لازم است صراحتا اعلام کنم بنده نه عضویتی در «موسسه فرهنگی شهید آوینی» و «دفتر هنر و ادبیات دانشجویی» دارم و نه رابطه نسبی و سببی با حجت الاسلام پناهیان. اما بر حسب وظیفه و در شرایطی که احساس کردم قبیحانه به شرافت یک سردار جنگ نرم جسارت شده است، وظیفه شرعی و دینی خود دانستم که چند خطی را در دفاع از مواضع حاج علیرضا پناهیان بنویسم تا حداقل در آخرت مورد مواخذه قرار نگیرم که چرا در برابر یک ظلم سکوت اختیار کردم.
سعی میکنم مستدل، منطقی و مودبانه به یادداشت محمدرضا رضاپور، دوستی که نه تابحال سعادت زیارتش را داشتهام و نه اسمش را نشیده بودم، پاسخ دهم.
جناب رضاپور در اولین بخش این یادداشت یادآور شدهاید که: در این صحنهٔ شفاف رویایی حق و باطل، چرا مؤسسهٔ آوینی که شما و دوستانتان اعضای اصلی هیئت مدیرهٔ آن هستید، دندانهای به هم فشرده شده و کینههای آشکار شده را نمیبیند.
برادر من، این نهایت بیانصافی است که چشم را بر حقیقت ببندیم و پاسداریهای شبانه روزی حجت الاسلام پناهیان در ایام فتنه را نبینیم. در آن روزهایی که خیلی از بزرگان کشور به دنبال جرعهای بصیرت بودند، ایشان بالای منبرهای سیاسی جرعه جرعه بصیرت به ملت مینوشاندند و امروز شما ایشان را متهم میکنید که دندانهای فشرده و کینههای آشکار شده را ندیده است؟ چگونه ممکن است فردی که خود در جامعه مردم را از دندانهای فشرده و کینههای آشکار آگاه میکرد، از این دردها بیخبر باشد؟
جناب رضاپور عزیز؛ همانطور که گفتم بنده شما را نمیشناسم و قضاوتم را محدود میکنم به یادداشت منتشر شده در سایت الف و اندک سرچی در فضای مجازی. اما بد نیست بیغرض قضاوت کنیم و در مورد افرادی چون پناهیان که آبروی خود را در کف دست گرفتند و در روزهای فتنه، غربال بودند برای روشن شدن مواضع برخی بیبصیرتان، کمی با تاملتر بیاندیشیم.
شما در ادامه یادداشتتان آوردهاید: اگر بنا بر احتمال و علیرغم میل دشمنانِ دانا و دوستان نادان، ظهور نزدیک باشد، «مؤسسهی فرهنگی هنری شهید آوینی» و «دفتر هنر و ادبیات دانشجویی» که تحت مدیریت شما قرار دارند، نه خون و شهادت، که بهتر است بگویید چه کار مفیدی انجام خواهند داد؟ آیا باز هم باید شاهد فجایعی همچون «گامهای شیدایی» باشیم که شاگردان شما در «دفتر هنر و ادبیات دانشجویی»، فیلمنامهٔ درخشانش را نوشتند و دوستانتان در «مؤسسهی فرهنگی هنری شهید آوینی»، و با حمایت ویژهٔ شما در تصویب فیلمنامه، ساخت اثر را با بودجهٔ 980میلیونی به آقای حمید بهمنی –مدیرعامل این روزهای مؤسسه- سپردند؟!
آقای رضاپور؛ اولین نکته در این قسمت از افاضاتتان مربوط میشود به گافی که دچارش شدهاید. بنده از «دفتر هنر و ادبیات دانشجویی» و فعالیتهایش هیچ اطلاعی ندارم و در مورد آن هم صحبت نمیکنم اما آشنایی نسبی با «موسسه شهید آوینی» دارم. برایم جای سوال دارد که شما چگونه و با چه استنادی یک موسسه فرهنگی و تمامی فعالیتهایش را منصوب به یکی از اعضای هیئت مدیره آن میکنید؟!
نمیتوانم باور کنم که شما از اینکه عضویت هیئت مدیره، تنها سمت حجت الاسلام پناهیان در موسسه فرهنگی شهید آوینی است اطلاعی ندارید زیرا در بخشی از یادداشت منقول از جانب شما، به آن اشاره کردهاید؛ پس چگونه موسسه آوینی را منصوب به پناهیان میدانید؟!!!
و اما نکته بعد؛ برایم جالب است که شما اینگونه به تولید یک فیلم ضدآمریکائی مانند «گامهای شیدایی» که به جنایات صورت گرفته از سوی آمریکائیها در عراق پرداخته است، معترض شدهاید. من نه منتقد سینما هستم و نه کارشناس هنر هفتم و مسلما نگاه تخصصی به «گامهای شیدائی» هم ندارم اما خوب میدانم در فضای رسانهای که هالیوود و رژیم صیونیستی تمام عزم خود را برای مبارزه با جمهوری اسلامی ایران جزم کردهاند، ساختن صدها فیلم مانند «گامهای شیدائی» (ولو با کیفیت پائین و از نگاه شما بیکیفیت) نه تنها زیاد نیست بلکه کم و ناچیز هم هست. اما حالا چه شده که یک ایرانی متعصب که آنقدر دغدغه دین و جمهوریت اسلامی دارد که حاضر میشود در برابر یک سردار جنگ نرم بایستد، به ساخت یک فیلم ضدآمریکائی معترض میشود؟
اگر گامهای شیدائی نقایصی دارد (که مطمئنا هم دارد) چرا به دنبال پاک کردن صورت مساله و مواخذه مدیران تولید کننده آن هستیم؟ اگر ایرادی دارد باید تذکر دهیم که در سایر آثار این نواقص برطرف شود نه اینکه اصل ساخت را با آماری غیرواقعی زیر سوال ببریم.
شما ادامه دادهاید: خداوند در قبال این امکانات سختافزاری و نرامافزاری که در این 25سال بعد از دفاع مقدس به شما و دوستانتان داده است، چه تکالیفی بر دوش ما شما قرار داده؟ آیا این همه جوان پاک، مستعد و باسواد، که در فضاهایی همچون همین «مرکز آموزش تخصصی هنر اسلامی» تربیت شدهاند، نعمتهای خدا نیستند؟ اگر هستند، چرا بهرهای از بودجههای بیحد و حصر در مؤسسهٔ تحت مدیریتتان نمیبرند؟ آیا با بودجهٔ میلیونی و میلیاردی فیلمهای بیکیفیت این سالهای «مؤسسهی فرهنگی هنری شهید آوینی»، نمیشد دهها و صدها مستند یا فیلم کوتاه با کیفیت، با تنوع موضوعات راهبردی نظام و با استفاده از همین نعمتهای انسانی تولید کرد؟ اگر یک سال «مؤسسهی آوینی» با فیلمهای بیکیفیتش در جشنوارهٔ فجر غائب و بهجای آن با دهها مستند در فضای افکار عمومی جهان حاضر باشد، اتفاق مبارکی رخ نمیدهد؟
جناب رضاپور؛ بنده نمیدانم شما به چه اندازه از پناهیان و عقایدش شناخت دارید؟ اما شناخت من از ایشان منوط میشود به چندین سال ارتباط مراد و مریدی، نشستن پای منبر استاد بعلاوه یک سفر اربعین کربلا با ایشان!
تمام سخنرانیها و موضع گیریهای شجاعانهاش در ایام فتنه که مرا شیفته این مرد الهی کرد به یک سو، و سفر اربعین کربلا که سعادت داشتم در بخشیهایی از این سفر با ایشان همراه و همسفر باشم در سوی دیگر.
آقای رضاپور؛ فکر میکنم اشتباه گرفتهاید! دشمنان فرهنگی امروز سینمای ایران پناهیان و موسسه شهید آوینی نیستند. البته مدعی نیستم که موسسه آوینی بیعیب و نقص کار میکند و پناهیان هم نعوذبالله معصوم است و از هر اشتباهی مبری؛ اما باید یادآوری کنم که دشمنان امروز فرهنگ اینجامعه کسانی هستند که به دنبال برگزاری کنسرت برای محمدرضا شجریاناند! قاتلین فرهنگ ریشه دار ملت ایران کسانی هستند که از کثافت کاریهای مخملباف در اورشلیم حمایت میکنند و با تحریف قانون خدا، قصاص را بالا پائین میکنند و به خورد مردم میدهند. دشمنان فرهنگ امروز در «سعادت آباد» هستند که ملت را به روابط ضربدری تشویق میکنند! نه پناهیان و مدیران موسسه فرهنگی که برای تعالی جمهوری اسلامی گام بر میدارند که بیشک در این راه نیز با اشتباهاتی روبرو میشوند و بدانید تنها املائی که غلط ندارد املای نانوشته است!
….. دفاع از فعالیتهای موسسه شهید آوینی را محول میکنم به مدیران این موسسه که مطمئنم در این سالها کم نداشتند آثاری در راستای دغدغههای شما!
شما در قسمت پایانی یادداشتتان اشاره داشتید به: در دو سال گذشته و پس از شروع جنگ در سوریه، کدام مستندساز از طرف شما حمایت شده و از امکانات فراوان «مؤسسهٔ آوینی» استفاده کرده؟ اگر نه، چگونه میتوان این «شعور باطنی و شور انقلابی» را در شما و دوستانتان در هیئت مدیرهٔ «مؤسسهٔ آوینی» زنده کرد؟
راستش مطلب شما را چندین بار خواندهام اما همچنان نتوانستم برای سوالم مبنی بر اینکه چگونه میشود یک فرد چشم بر تمام خون دل خوردنهای یک روحانی مبارز ببندد و اینگونه به وی متعرض شود؟
برای انتهای یادداشتتان پاسخی ندارم چون بیاطلاعم اما هرچه که ذهن ناقصم را به کنکاش وا میدارم، دلیلی نمییابم که پناهیان بخواهد برای تمام حمایتهایی که از مستندسازها کرده است به شما و امثال شما گزارش بدهد؟
… و بازهم دفاع از موسسه آوینی را محول میکنم به مدیران این موسسه که اگر فعالیتی در این راستا انجام دادهاند پاسخگو باشند و اگر هم فعالیتی نکردهاند باید هرچه زودتر از خواب غفلت بیدار شوند.
در پایان؛ عذرخواهی بابت اینکه سرتان را درد آوردهام و چند دقیقهای از وقت گرانبهایتان را مصدع شدم. برای بار چندم میگویم که بنده شما را نمیشناسم اما احتمال میدهم که باید خود را در جایگاه والایی بدانید که اینگونه از فردی چون حجت الاسلام پناهیان انتقاد کنید.
و من هم در این پاسخ نامه سعی کردم حرمت جایگاه والای شما را حفظ کنم و در نهایت ادب قلمفرسایی کنم.
یادداشتم را خاتمه میدهم با یک دعایی که از مرحوم پدربزرگم به یادگار دارم: اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یاعلی