به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، سرانجام پس از مدتها انتظار، 42 عضو باقیمانده گروهک منافقین شامگاه چهارشنبه 20 شهریور با نظارت پلیس و ارتش عراق و همچنین ناظران سازمان ملل متحد پادگان اشرف را برای همیشه تخلیه کردند. به این ترتیب هم اکنون پادگان اشرف حکم موزه عبرتی را خواهد داشت که نگریستن به آن منجر به افزایش ایمان صاحبان بصیرت خواهد شد. در و دیوار پادگان اشرف حکایت کننده سرآغاز و سرانجام ماجرای نفاق هستند. فصل اول کتاب نفاق با غرور و نخوت و انحراف از مبانی دین مبین اسلام آغاز شد و البته فصل آخر آن نیز با خروج شبانه و ذلیلانه از پادگان اشرف به پایان رسید. بدون شک میان این آغاز و پایان تناسب معناداری وجود دارد. نفاق منتج از انحراف و منتهی به شقاوت است. بر خلاف ادعایی که امثال مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو بر روی آن اصرار میورزیدند، نتیجه نفاق هیچگاه سعادت نخواهد بود. فرد منافق علاوه بر اینکه به صورتی مستمر با چالشها و تضادهای روانی و شخصیتی خود دست و پنجه نرم میکند، تصوری وهم آلود از محیط پیرامونی و دنیای اطراف خود دارد.
پادگان اشرف فراتر از آنکه محلی برای اجتماع نامبارک صاحبان تزویر و ریا و ترور باشد، مکانی برای لاپوشانی این افراد و دور نگاه داشتن آنها از محیط بیرونی بوده است. اساسا شکل گیری تصفیه درون سازمانی در میان منافقین بر همین پایه و مبنا بوده است. سران منافقین به خوبی میدانستند که خروج هر یک از اعضای منافقین از مجموعه تحت نظر آنها، به معنای افشای مرام استالینیستی، توحش بعثی و لاقیدی اپیکوریستی مدعیان صداقت و آزادی خواهد بود. در چنین شرایطی تکلیف افراد بریده شده از منافقین با خوردن اجباری قرص سیانور، خفگی در آب یا قتل زیر شکنجه و... گره میخورد.
خروج ذلیلانه اعضای منافقین از پادگان اشرف، به معنای مرگ آنها نیست! منافقین مدتهاست زیر خروارها ایدئولوژیهای خودساخته و ترکیبی و در ماورای جنایات آغشته به تجاوز و توحش مدفون شدهاند. اخراج باقیماندگان گروهک نفاق از پادگان اشرف صرفا نقطه آشکارساز مرگ منافقین بوده است. به این ترتیب دنیا در روز
20 شهریور امسال شاهد پرده برداری از جسدی بود که مدتها توسط سران کاخ سفید و متحدان آمریکا مومیایی و مخفی نگاه داشته شده بود.
سربازان بلغاری که در سال 2003 میلادی (پس از اشغال عراق توسط آمریکا و متحدان کاخ سفید) به صورت اتفاقی وارد کمپ اشرف در عراق شده بودند با صحنهای نادر مواجه شدند؛ افرادی ذلیل و افسرده که آخرین پایگاه خود را ازدست رفته میدیدند و هر یک بدون توجه به آنچه در اطرافشان میگذشت با چهرههایی درهم و آشفته به گوشهای خیره شده بودند.
عمال خودفروختهای که در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران فریب شعارهای مسعود رجوی و موسی خیابانی را خورده بودند و به افتخار طلاق درون سازمانی مریم قجر عضدانلو از برادر شریف (مهدی ابریشمچی) و ازدواج بدون طی شدن عده وی با مسعود رجوی هلهله و پایکوبی میکردند، حس انزوا و سقوط کامل را با تمام وجود خود درک میکنند. منافقین هم اکنون راه نجاتی در مقابل خود نمیبینند. هم اکنون بین کشورهای اروپایی بر سر نخواستن منافقین و عدم پذیرش آنها جدالی مستمر شکل گرفته است. میزبانی از افرادی که در بهترین حالت ممکن، مانند ضبط صوتی کهنه از مارکس و اسلحه و شهوت سخن میگویند، کمترین سودی برای هیچ کشوری ندارد. به راستی کسانی که بهترین افتخار زندگی خود را داشتن عکس یادگاری با صدام، طارق عزیز، عزت الدوری و علی شیمیایی میدانند چه ارزشی برای سرمایه گذاری اجتماعی خواهند داشت؟ منافقین به صورت بالقوه برای امنیت هر کشوری یک تهدید محسوب میشوند. تنها کافیاست که کلمات ترور، تصفیه درون گروهیوایدئولوژی التقاطی برای لحظهای در ذهن کوچک آنها ترکیب شود! ماحصل این ترکیب میتواند افتادن جنازه چندعابرپیاده بیگناه بر روی زمین یا در بهترین حالت ممکن ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد! هنوز سران کشورهای غربی به یاد دارند که سال 2003 میلادی در کشور فرانسه چه اتفاقی رخ داد!
پلیس ضدتروریست فرانسه در 17 ژوئن 2003 با حمله به پایگاههای منافقین و دستگیری مریم رجوی و 165 تن از کادرهای رده بالای این گروه، برنامه ریزیهای تروریستی آنها را در اروپا خنثی کردند. پی یر دوبوسکه مسئول سازمان اطلاعاتی فرانسه در این خصوص میگوید:
سازمانهای اطلاعاتی فرانسه متوجه ورود شمار روزافزون مجاهدین خلق و پس از آغاز جنگ عراق متوجه ورود شمار زیادی از سربازان آن به فرانسه شدند... مجاهدین یک کارخانه تولید رنگ را در شهر سنت کوئن لامون اجاره کردند و ضمن راه اندازی یک استودیوی تلویزیونی و نصب دیشهای ماهواره در حال تبدیل کردن آن به یک مرکز ارتباطات بودند... مجاهدین برای حمله به سفارتخانههای ایران و سایر منافع این کشور در اروپا و ترور 25 نفر از اعضای سابق خود برنامه ریزی کرده بودند... این سازمان به هیچ وجه یک جنبش سیاسی و یک جنبش دموکراتیک نیست. این گروه خود را برای احیای دموکراسی در ایران آماده نمیکند. اینها گروهی کاملاً افراطیاند. فرقهای تندرو فاقد هر کونه نظام دموکراتیک، فرقه کیش شخصیت در پیروی از رهبر.
بیدلیل نیست که کشورهای غربی حاضر به پذیرش نمادهای ترور و توحش در خاک خود نیستند. بدون شک به جز خودکشی و آوارگی سرنوشتی برای منافقین متصور نیست. این نتیجه محتوم راهبرد پناهندگی به دشمن برای ضربه به ملت است. مسعود رجوی در سال 1367 در ماورای تصورات خود تصمیم گرفت تا با انجام عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان، در مدتی اندک از مهران به تهران برسد و البته در نتیجه این توهم رجوی، اجساد منافقین از مهران به گورستان اشرف بازگشت و فروغ جاویدان به فرود جاویدان تبدیل شد. فرود جاویدانی که خروج منافقین از اشرف، آخرین مرحله و فراز آن بود.
منبع: روزنامه رسالت