کد خبر:۲۶۲۹۳۱

غفلت از حماسه مستندسازان شهید، نتیجه مدرنیته

کار کردن برای خدا توفیق می‌خواهد. خیلی از بزرگان در دعاهاشون از خدا می‌خواستن که یاری شون کنه که حتی کوچک‌ترین اعمالشون رو فقط و فقط برای اون انجام بدهند. چه بسا کسانی کارهائی می‌کنند که سودش به ما هم می‌رسه اما توی دلشون نیت می‌کنند که فقط و فقط خالصانه اون رو برای خدا انجام بدن.

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، اما حالا اگه کسی کارش رو خالص برای خدا انجام داد، دیگران در قبال او مسئولیتی ندارن؟ مثلا اگه کسی برای خدا جونش رو کف دستش گرفت، ترک دیار کرد، زن و بچه و زندگی و دار و ندارش رو سپرد به خدا و مثلا رفت به جهاد، من و شما باید بی‌تفاوت باشیم؟ ما به کنار؛

 

هر کس خودش می‌دونه و خدای خودش! مسئولین چی؟ اونائی که به واسطه انقلاب همین مردم و مشروعیت مشروطی که از ولی زمان و نائبش گرفته‌اند تونستن پشت این می‌ز‌ها بشینن؟

 

بذار شفاف‌تر بگم؛

وقتی چند تا مرد پیدا می‌شن و اراده می‌کنن برن تو دل آتش و خون، تو بارون گلوله و خطر تا من و شما بهتر بفهمیم اونجا چی می‌گذره. وقتی هادی باغبانی یا اسماعیل حیدری می‌خواستن برن سوریه، جائی که پر است از کور دلانی که صرفا به خاطر محبت شخص به «علی علیه السلام» خون وی را می‌ریزند و در آرزوی بهشت خیال‌پردازی می‌کنند، کسی به آن‌ها قول واردات پورشه و مازراتی و لامبورگینی نداده بود.

 

آنچه داغ بر دال انسان می‌گذارد بی‌توجهی مسئولین صنفی حرفه این عزیزان است. امروز که آن دو مستند ساز رفته‌اند و در این راه جان شیرینشان را به خدا فروخته‌اند، مسئولین در بگو مگوهای بازگشائی خانه سینما و دفاع از حقوق صنفی هنرمندان و سینما گران، در خوابی عمیق به سر می‌برند.

 

سرتون رو درد نیارم؛ چند روز پیش وقتی خبر برنامه جمعه شب گذشته «هفت» را می‌دیدم، که در آن به همه چیز پرداخته بود جز آنچه باید، دست به قلم شدم و چند خطی نوشتم. بد ندیدم آنرا منتشر کنم بلکه بدانید به کدام سو در حرکتیم:

 

انسان مدرن به جای آنکه از یادآوری تکلیف و وظیفه خودش خرسند شود دوست دارد از حقش سخن به میان آید. یکی از دلایلش هم این است که در زندگی راه بدون هدف و مقصدی را می‌پیماید. (شاید دیده‌اید که یکی از شاه بیت‌های روان‌شناسی مدرن هم همین عبارت است که خوشبختی همین زندگی امروز ماست و باید از آن «لذت» ببریم. یعنی هدفی بالا‌تر را یادآوری نمی‌کنند)

 

لذا وقتی هدفمان مشخص نباشد یا آنقدر برایمان ارزشمند نباشد، قطعا برای رسیدن به آن تکلیفی را هم روی دوش خود احساس نمی‌کنیم و یا دوست‌تر داریم که آنرا فراموش کنیم.

 

در واقع انسان مدرن از زندگی در غفلت لذت می‌برد. بگذار برای این گفته‌ام دلیل بیاورم.

 

یکی از کارکردهای موسیقی (به خصوص موسیقی‌های تند یا بی‌کلام) ‌ جابجائی تمرکز ذهن از روی مشکلات و دغدغه‌ها و سختی‌ها بر روی اوهام است. یعنی یکی از دلایلی که باعث می‌شود افراد به موسیقی اعتیاد مزمن پیدا کنند خاصیت آن در ایجاد غفلت است. حالا ببینید چقدر انسان مدرن و معتاد به موسیقی داریم؟ دلیلش هم‌‌ همان است. می‌خواهد مشکلاتش را فراموش کند. البته این اثر فقط وقتی وجود دارد که موسیقی قطع نشده است. زندگی مدرن با خود مشکلات زیادی به بشر تحمیل می‌کند و برخی برای فرار از آن مشکلات خود را مجبور به غفلت از آن‌ها می‌کنند.

 

برگردیم سر بحث خودمان؛

نام بردن از جنگ بین حق و باطل، انسان مدرن را یاد تکلیف و تلاش و جهاد و هزینه کردن و ترک لذت و این جور چیز‌ها می‌اندازد. حتی نام بردن از کسانی که اینگونه بوده‌اند منجر به یاد آوری تکلیف می‌شود و انسان مدرن را ناخوشنود می‌کند. مستند سازان ما احساس تکلیف کردند. ترک دیار کردند. ترک لذت کردند. و انسان مدرن با سبک زندگی مدرن دوست ندارد کسی باز هم به او یاد آوری کند که خدائی هست همین نزدیکی و تو را بازخواست خواهد کرد از زندگی‌ای که به تو داده و در قبال آن تکلیفی به گردنت نهاده.

 

دیدید؛ باز هم برگشتیم به‌‌ همان تکیه کلام همیشگی دنیای غرب؛ آن‌ها می‌خواهند همه جا القاء کنند که خدا مرده است. اصلا از اول خدائی نبوده است. دین افیون ملتهاست. برای من مهم نیست که همسایه به یک خدا اعتقاد دارد یا به بیست خدا یا اصلا به خدا اعتقادی ندارد. فقط وقتی پایش را از خانه‌اش بیرون می‌گذارد نباید خدا نقشی در زندگی اجتماعی‌اش داشته باشد. آن‌ها می‌خواهند دین را امری صرفا فردی نشان دهند لذا برای اینکه بتوانند همه اعتقادات متناقض را هم قابل قبول و جمع با یکدیگر نشان دهند مجبور به پذیرفتن پلورالیسم (نسبی گرائی) شدند.

 

احتمالا تلقی مسئولین هم همین است که هنردوستان دوست‌تر می‌دارند که چیزی آن‌ها را یاد تکالیفشان در برابر خدا نیندازد. تا آنجا که گاهی برخی با آسمان به ریسمان بافتن، تکالیف را نفی می‌کنند. غافل از اینکه حق و تکلیف همواره ملازم یکدیگرند.

 

همانطور که حقوقی داریم وظایفی هم داریم. نه فقط ما که مسئولین هم دارند و تکالیف آن‌ها سنگین ترست. وطبیعتا اگر در انجام اون موفق بشن اجرشون هم بیشتره و این، غیر از آبروئی است که در دنیا نصیبشان می‌شود.

 

از این‌ها که بگذریم. کجای دنیا وقتی یک مجموعه‌ای، نظام حاکمی، یا اصلا گروهی، با کسانی که برای تحقق اراده‌شان تلاش می‌کنند اینطور بی‌تفاوت برخورد می‌کنند؟ شاید جواب بدهید که «نه، فقط مجموعه هنرمندان و سینما گران با بی‌تفاوتی برخورد کردند. بقیه ارگان‌ها و مردم اینگونه نیستند» در واقع شما به دو موضوع اعتراف کرده‌اید. اول اینکه حوزه فرهنگ و هنر خاکریز فتح نشده انقلاب است و دوم اینکه متاسفانه در برخورد با مسائل، مجموعه‌های مختلف درون نظام با همدیگر همآهنگی و انسجام ندارد و لذا‌گاه موضع گروهای هنر و سینمای رسانه ملی با موضع گروه سیاسی آن متفاوت است. این برای یک نهاد مهم مثل صدا و سیما که حکم تریبون نظام را دارد فاجعه است.

فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُون سوره حجر آیه 92 و 93.

 

منبع: رویش

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات بینندگان
ابوالفضل
-
۲۸ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۶:۵۹
واقعا از ته دلم مي گم که « خيلي دمت گرم»، احسنت به اين مقاله ي زيبا
خدا انشاء الله بهت اجرش را بدهد.
4
0
مغفول!
-
۰۷ مهر ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۸
متاسفانه ما سرمون گرم خيلي چيزاست،جز اوني که بايد باشه.
دستتون درد نکنه که با اين مطالب حواسامونو جمع مي کنيد.
1
0
پربازدیدترین آخرین اخبار