کد خبر:۲۶۳۳۵۱
خورشید عالم تاب

روایت حاج عبدالکریم فضیلت‌پور از علائم شروع جنگ

علامت‌های بروز جنگ‌‌تحمیلی علیه ملت ایران اسلامی، دت‌ها پیش از تاریخ رسمی آغاز حملات نیروهای صدام، کاملاً قابل مشاهده بود.

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در وبلاگ خورشید علام تاب آمده است؛ فرمانده پاسگاه سیدمجید موسوی، مسئول اطلاعات سردار شهید حاج احمد سوداگر و بنده مسئول عملیات بودم. برنامه روزانه ما این بود که هر روز بعد از انجام کارهای معمول پاسگاه، سوار جیپ شهباز می‌شدیم و به گشت‌های مرزی می‌رفتیم.

 

خوردن نان و پنیر و خرما در 500 متری نیروهای عراقی

 

 

گهگاهی نیز نزدیک پاسگاه شرهانی (sharhani) – پاسگاه مرزی عراق- که روبه روی پاسگاه چمسری بود می‌رفتیم. پس از گشتزنی و بررسی منطقه مرزی حدودا 500 متری پاسگاه شرهانی می‌نشستیم و بعد از خوردن نان و پنیر و خرما با سه شماره که توسط فرمانده گشت اعلام می‌شد باید سوار ماشین می‌شدیم و حرکت می‌کردیم. شمارش هم به این صورت بود که وقتی سید مجید موسوی شماره یک را اعلام می‌کرد همه در حال انجام هرکاری که بودند باید از جایشان بلند می‌شدند، پس از اعلام شماره دو باید به سمت ماشین حرکت می‌کردند و با اعلام شماره سه ماشین باید حرکت می‌کرد. این حالت هم یک نوع حالت نظامی بود.

 

یک روز به یکی از بچه‌های گشت به نام حسن محکی گفتم بیا وقتی سیدمجید شماره یک را اعلام کرد از جایمان بلند نشویم. وقتی شماره دو را اعلام کرد ما به سمت ماشین حرکت نکنیم و با شماره 3 سوار ماشین نشویم، ببینیم آیا فرمانده پاسگاه ما را جا خواهد گذاشت یا نه...؟

 

ممکن بود اسیر شویم...

 

 

از آنجایی که منطقه مرزی عراق بود حسن محکی گفت ممکن است جا بمانیم و توسط نیروهای عراقی اسیر شویم. من گفتم ما مسلح هستیم در صورت حمله نیروهای عراقی می‌جنگیم و بنای تسلیم و اسیر شدن را هم نداریم. بالاخره حسن موافقت کرد.

 

وقتی سید شماره یک را اعلام کرد من و حسن از جایمان تکان نخوردیم، سید شماره دو را اعلام کرد و ما حرکت نکردیم و با شماره سه ماشین حرکت کرد و ما جا ماندیم.

نقشه خطرناک...

 

فاصله ما تا پاسگاه تقریبا 5-4 کیلومتر بود. باید پیاده بر می‌گشتیم. منطقه هم تپه ماهور و رملی بود. خلاصه اینکه پس از انتخاب مسیر با پای پیاده به سمت پاسگاه خودمان حرکت کردیم. در راه برگشت روی یک زمین صاف و شنی متوجه خطوطی شدیم که با چوب روی شن‌ها کشیده شده بود. وقتی خود دقت کردیم این خطوط نقشه حمله و تصرف پاسگاه چمسری است. بلافاصله به بالای تپه مجاور رفتیم و متوجه شدیم دقیقا این نقشه با مشخصات و مختصات منطقه جور در می‌آید. نهایتا بی‌درنگ این خبر را به فرمانده پاسگاه و فرمانده سپاه دزفول مخابره کردیم و آن‌ها بلافاصله برای بررسی به این نقطه آمدند و همگی دریافتیم که این یکی از علامت‌های شروع جنگ بود که خبر از یک حمله قریب الوقوع می‌داد.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار