به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، احمد رضا رمضانپور در سال 1348 در داراب متولد شد ودر سال 1365 با 100 نفر از دانش آموزان هنرستان فنی 17 شهریور از طریق سپاه محمد رسول ا... به مناطق جنگی اعزام شد. حاج احمد در زمان اعزام 17 سال بیشتر نداشت.
وی با وجود جراحت در عملیات کربلای چهار و بعد از بهبودی نسبی، خود را به عملیات کربلای پنج رساند و از ناحیه سر، دست و پا دچار 60 درصد جانبازی شد. حاج احمد شهادت را نیز تجربه کرده است!
در چه عملیاتهایی شرکت کردهاید؟
در عملیات کربلای چهار و پنج شرکت کردم. در عملیات کربلای چهار به عنوان فرمانده دسته بودم و به دلیل لو رفتن معبر، ایران نتوانست در آن منطقه عملیاتی داشته باشد و من در همان ابتدای عملیات بر اثر موج گرفتگی از ناحیه سر و پا دچار مجروحیت شدم.
با توجه به اینکه عملیات کربلای پنج هفت روز بعد از کربلای چهار اتفاق افتاد و با وجود مجروحیت چطور وارد عملیات کربلای پنج شدید؟
بعد از مدتی که در بیمارستان صحرایی بودم بهبودی نسبی پیدا کرده و به اتفاق دوستم کورش نوابی به گردان ابوالفضل (ع) که رزمندگان دارابی در آن مستقر بودند وارد شدیم تا برای عملیات کربلای پنج آماده شویم.
در عملیات کربلای پنج چه گذشت؟
در این عملیات که فاصله ما با دشمن 25 متر بود در منطقه دریای ماهی شلمچه آغاز شد که تانکهای دشمن جلو حرکت میکردند و نیروهای پیاده پشت سر آنها بودند.
وی ادامه داد: در عملیات کربلای پنج رزمنده درخشان که یکی از آرپیجی زنهای ما بود بر اثر پرتاب موشکهای بیش از حد آر پی جی پرده گوشش پاره شده بود و خونریزی داشت اما همچنان ادامه میداد.
نحوه مجروحیت و اینکه چگونه شهید اعلام شدید؟
در عملیات کربلای پنج بر اثر اصابت دو موشک 100 فرانسوی به خاکریزمان مجروح شدم. بعد از اصابت موشکها به خاکریزی که من و هشت نفر دیگردر آن قرار داشتیم تعدادی شهید و من نیز دچار مجروحیت شدید از ناحیه سر، دست، پا، کمر و لگن شدم به طوری که فرمانده ما حاج علی اکبر صابریان فکر کرده بود من نیز شهید شدهام، به همین دلیل به همراه دیگر اجساد شهدا به پشت خط اعزام کردند.
وی افزود: آنها با اطمینان از اینکه من نفس نمیکشم پلاکم را نصف کرده و اسمم را به عنوان یکی از شهدا به تعاونی سپاه داراب اعلام کردند.
چطور متوجه شدند شما زنده شدهاید؟
از آنجا که من لیاقت شهید شدن را نداشتم بعد از نیم ساعت که در سرد خانه بودم حاج محمد یونسی راننده اداره آموزش و پرورش داراب که آذوقه برای رزمندگان آورده بود بعد از تخلیه بار برای اطلاع از تعداد شهدای دارابی به سردخانه میرود تا به خانواده آنها اطلاع دهد.
وی در ادامه به نقل از محمد حسین یونسی میگوید: سرد خانه را باز کردم و جنازه شهیدی را ابتدای سردخانه دیدم که روی پلاستیکی که دور آن پیچیده بودند قسمت صورتش بخار جمع شده بود. به همین جهت چند بار صدا زدم بیایید که یک نفر زنده است.
اینجانباز دارابی افزود: به گفته آقای یونسی در همین حین امدادگران بالای سرم آمده و از پلاستیک بیرونم آوردند. بعد از شست و شوی صورتم که بر اثر جراحات زیاد غرق خون شده بود شناسایی شدم و بعد از چند روز به خانوادهام اطلاع دادند که پسرشان زنده است.
احمدرضا رمضانپور که دقایقی مرگ را تجربه کرده است به خبرنگار داراب آنلاین گفت: بعد از اینکه من را از سردخانه بیرون آوردند حدود 12 روز بیهوش بودم و در این مدت جراحیهای زیادی را در بیمارستان شهید نجاتی مشهد بر روی من انجام دادند تا اینکه به هوش آمدم و متوجه شدند من از استان فارس هستم.
وی افزود: به همین جهت خواهش کردم من را به شیراز اعزام کنند. بعد از بهبودی نسبی من را به بیمارستان نمازی شیراز اعزام کردند و در آنجا نیز به مدت یک سال نزدیک به 25 عمل جراحی روی سر و دستم انجام شد. دست راستم که بر اثر اصابت ترکش تمام اعصابش قطع شده بود بعد از عملهای متعدد بهبودی نسبی پیدا کرد.
هنوز هم ترکش در بدن شما است؟
در حال حاضر فقط 10 ترکش در جمجمه و غیر از آن ترکشهایی در لگن، ساق پا و دست راستم قرار گرفته است.
شیرینترین لحظه زندگی شما کی بوده است؟
اینجانباز 60 درصد دفاع مقدس گفت: خوشترین و شیرینترین لحظات من زمانی بود که در جبهه در کنار دوستان و هم کلاسیهایم بودم.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
ابتدا خدا را شکر میکنم که سلامتیام برگشته و روی پای خودم هستم و با توجه به مشکلات جسمی که داشتم لحظهای ننشستم. به ورزش روی آورده و چندین قله مرتفع از جمله دنا، شیرکوه، تفتان، علم کوه و چندین قله شهرستان داراب را فتح کردم. در حال حاضر نیز با وجود مشکلات جسمی و اینکه دکتر گفته بود در صورت ادامه تحصیل به دلیل وجود ترکش در سر احتمال فلج شدنم زیاد است ادامه تحصیل داده و دانشجوی فوق لیسانس الکترونیک میباشم. تمام زندگی را از ورزش و کوهنوردی دارم.
وی افزود: جانبازان مشکلات روحی و جسمی زیادی دارند به طوری که نمیتوانند آن را بازگو کنند.
وی عضو طرح معتمدین معین بنیاد شهید که وظیفه سر کشی به خانواده شهدا، جانبازان و ایثارگران را به عهده دارد، مشاور فرماندار در امور ایثارگران، عضو انجمن دوستداران میراث فرهنگی، عضو هیات امنای مجتمع درمانی، فرهنگی و مذهبی بیت الزهرا (س)، عضو کمیته صوت ستاد نماز جمعه میباشد و با اداره ارشاد همکاری میکند.
توصیه شما به جوانان چیست؟
من کوچکتر از آن هستم که بخواهم توصیهای برای جوانان داشته باشم اما برای جوانان امروز که 20 سال بیشتر ندارند و از دین و مذهب جدا هستند غصه میخورم، من به عنوان یک برادر کوچکتر خواهش میکنم که پیرو ولایت باشیم چرا که ما هر چیزی داریم از ولایت، انقلاب و شور و هیجان انقلابی است که بچههای آن زمان داشتند.
وی افزود: زمانی که روح از بدن انسان جدا میشود فقط به فکر اعمال خوب، بد و فردای قیامتش است تا بتواند به اعمالش جواب دهد، پس در این مدت کوتاه عمر بیایم کاری کنیم که جز برای رضای خدا قدمی برنداریم و هدفمان فقط خدمت به مردم باشد.
چه انتظاری از مردم و مسئولین دارید؟
ما بچههای جانباز، خانوادههای شهدا و ایثارگران ممنون این انقلاب هستیم که ما را در این راه قرار داده است. هیچ چیزی از این انقلاب نمیخواهیم جز یک احترام. چرا که کاری که انجام دادهایم در راه و برای رضای خدا بوده است و پشیمان هم نیستیم و در این راه قدم برداشتهایم تا آخرین لحظه عمرمان نیز شاکر خدا هستیم و حاضریم در این راه قدم برداریم.
وی که 22 سال خدمت صادقانه در اداره آموزش و پرورش داراب را در کارنامه خود دارد در پایان میگوید: از حاج صمد حامدی که راه را به عنوان یک مربی و مدرس خوب به ما نشان داد تشکر و قدر دانی میکنم.
«تا خدا نخواهد سیبی از درختی نمیافتد»
منبع: داراب آنلاین