به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، برخی میگریزند و برخی دیگر مستأصل و ناامید روی زمین مینشینند. دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. او نیز میایستد. حیران و هراسان. سر و وضعش با دیگران خیلی فرق میکند. شاید از جنس اینها نیست. اینجا همه یا معتادند یا «ساقی» فروشنده مواد. آن هم از نوع «به ته خط رسیده»، همانها که دیگر رگشان هم پیدا نمیشود برای تزریق. اینجا آخر خط است برای آنها ولی نه برای او...
کت و شلوار آبرومندی دارد و کفشی به پا، حتی موهایش رو به بالا شانه شده است. افسر نیروی انتظامی که میپرسد کیست و اینجا چه میکند؟ جلو میروم تا پاسخش را بشنوم. میگوید مسافر است و تازه از راه رسیده بوده که ساک دستی و محتویات جیبش را زدهاند.
سربازی از آن سو میآید و یک کیف خالی با خود میآورد. گویا یکی از آنها که میگریخته آن را رها کرده. کیف اوست چون مدارک شناساییاش هنوز سرجایش است؛ «محسن- ک» کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی. ولی سوال بعدی مطرح میشود؛ اینجا چه میکند؛ در اجتماع افراد خلافکار و...؟ ابتدا سکوت میکند ولی در نهایت لب به اعتراف میگشاید: به مواد نیاز داشتم، راستش به شیشه اعتیاد دارم، آدرس اینجا را به من داده بودند ولی به محض ورود به بهانه فروش مواد مرا به داخل یکی از این بیغولهها بردند و به زور ساک و کیف پولم را دزدیدند.
حدود 10 سال پیش گزارشی کار کردم در باره اعتیاد و روند رو به گسترش آن. به خوبی به خاطر دارم که آن زمان یکی از مصاحبههای تأثیر گذار، مصاحبه با یک کارشناس ارشد اقتصاد بود که به گرد سپید «هروئین» معتاد شده بود.
در واقع آن زمان خودم هم از یافتن چنین سوژه نادری جا خورده بودم ولی این روزها متأسفانه کم نیستند تحصیل کردگان و نخبگانی که هر یک به نوعی و به دلیلی در دام اعتیاد گرفتار شدهاند. همین چند وقت پیش با رانندهای آشنا شدم که خودروی پیکانش آخرین داراییاش بود و پیش از آن به عنوان کارشناس ارشد کامپیوتر در یکی از شرکتهای معتبر مشغول کار بوده و زندگی کاملی داشته است، تا زمانی که اسیر «شیشه» میشود و همه چیزش را میبازد. شما هم بیشک نمونههای زیادی را سراغ دارید. آتشی خانمان سوز که این بار به جان قشر تحصیل کرده ما افتاده است.
آمار هم تأیید میکند
حتماً شما هم از تحصیل کردهها انتظار بیشتری دارید. با توجه به این انتظار اجتماعی، باور این واقعیت بسیار تلخ است که 37درصد معتادان تحصیلات عالی دارند و فقط 7 درصد از 2میلیون معتاد کشور بیسوادند. در این بین 58 درصد مصرف کنندگان شیشه، 20 تا 30سالهها هستند و البته 75 درصد آنان تحصیلات دیپلم، فوق دیپلم و کارشناسی دارند.
اینها نتایج پژوهش انجام شده توسط سازمان بهزیستی در مناطق 22 گانه شهر تهران است که چندی پیش توسط پایگاه خبری «فرارو» منتشر شد. گذشته از آن اعلام آمار 7 درصدی معتادان بیسواد توسط معاون مقابله با تقاضا در ستاد مبارزه با موادمخدر به این معناست که 93 درصد از آنها، پیش از آنکه به دوران مصرف اجباری پا بگذارند با درک تبلیغات و خواندن جراید حتما از خانمان سوز بودن این بلا آگاه بودهاند.
پس چه چیز سبب میشود تا همچنان مرگ، روزانه 11 نفر از معتادانی را که به آخر خط رسیدهاند به کام خود فرو برد و 2/8 درصد پایتخت نشینان، مصرف شیشه را حداقل برای یک بار تجربه کنند؟ کارشناسان میگویند وقتی افراد، درباره مهارتهای زندگی آموزش ندیده باشند؛ سر در گم و مستاصل در برابر امواج زندگی، نه تنها گام نخست را به سمت مصرف مواد بر میدارند بلکه تا به خود میآیند، مرز مصرف اجباری را رد کرده و به طور رسمی معتاد شدهاند.
همچنین بیستم شهریور ماه بود که معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکتهای مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور با بیان اینکه آمار نشان میدهد 22 درصد از استعمال کنندگان مواد مخدر مدرک کارشناسی دارند، اظهار داشت: تحصیلات 15 درصد دیگر از معتادان بالاتر از دیپلم است.
«بابک دین پرست» در همایش بهبود یافتگان از اعتیاد اصفهان، با اشاره به اینکه 37 درصد معتادان کشور از قشرهای تحصیل کرده هستند، اظهار کرد: طبق آمار سال 90 در کشور یک میلیون و 325 هزار معتاد وجود داشته است.
مشاهدات دست اندر کاران
اگر این آمار درست باشد باید انتظار داشت که تعداد افراد تحصیل کردهای هم که برای ترک اعتیاد مراجعه میکنند رو به افزایش باشد. تجارب درمان گران مهر تاییدی است بر این ادعا.
«سهیلا امیرزاده» پژوهشگر و درمانگر اعتیاد در این باره میگوید: هم اکنون اکثر معتادانی که برای درمان مراجعه میکنند و حتی معتادانی که هنوز مصرف کننده هستند، تحصیلات عالی دارند. اگر نخواهیم از کلمه اکثر استفاده کنیم، باید بگوییم تعداد تحصیل کردهها بسیار زیاد است. آنچه مسلّم است اینکه سوءمصرف موادمخدر صنعتی در بین جامعه تحصیل کرده بیشتر دیده میشود.
وی متذکر میشود: معضل اعتیاد در جامعه ما در شرایطی است که هیچ کدام از گروههای اجتماعی از خطر اعتیاد در امان نیستند و دلیل آن شبکه مافیایی هوشمندی است که جهان اعتیاد را مدیریت میکند؛ در واقع ما با شبکهای مواجه هستیم که برای همه مخاطبان برنامه دارد و بازاریابی میکند، بنابراین حتی افراد تحصیل کرده و دانشگاهی از این قاعده مستثنی نیستند.
امیرزاده اضافه میکند: عمدهترین عاملی که میتواند باعث آلوده شدن جمعیت دانشگاهی و فرهیخته ما به اعتیاد شود، باورهای غلطی است که در مورد سوءمصرف مواد محرک وجود دارد؛ چرا که این نوع مواد به اصطلاح صنعتی هستند و سنّتی نیستند.
وی به دانشجویان مراجعه کننده اشاره میکند و میگوید: یکی از محلهای آسیبی که در این راستا ایجاد شده، روان گردان هاست و این باور غلط وجود دارد که اینها مواد مخدر نیستند یا اینکه عوارض اعتیادآوری ندارند و حتی باورهای مثبتی در این زمینه وجود دارد، مانند اینکه مصرف این مواد هیجان را افزایش میدهد، به داشتن حافظه بهتر یا شادتر زندگی کردن کمک میکند و با این گونه تبلیغات، مواد صنعتی وارد این گروه میشود.
وی تأکید میکند: سوء مصرف مواد صنعتی در بین جامعه تحصیل کرده بیشتر دیده میشود؛ در حالی که افرادی که تحصیلات پایین تری دارند در گذشته سوء مصرف موادشان با موادی مانند تریاک، هروئین و نظایر اینها بود.
بیکاری و سرخوردگی
موضوع بیکاری جوانان به ویژه در بخش دانش آموختگان امروز به یکی از آزار دهندهترین مشکلات خانوادهها تبدیل شده است و در وضعیت فعلی کمتر خانوادهای را میتوان یافت که جوان بیکار نداشته باشد. بر همین اساس و بر مبنای آمار مرکز آمار ایران هم اکنون حدود 3 میلیون جوان آماده به کار در کشور وجود دارد که بخش زیادی از آنان یعنی در حدود 70 درصدشان دانش آموخته دانشگاه هستند. به گفته کارشناسان همین عامل یکی از بزرگترین دلایل گرایش تحصیل کردگان به مواد مخدر و روان گردان است.
دکتر «غلامرضا اطمینان» آسیبشناس اجتماعی در این باره میگوید: تئوریهای علوم اجتماعی ثابت کرده است که هرگاه راههای رسیدن افراد به اهدافشان دچار تنگنا شود یا این راه اشتباه باشد، آسیبهای اجتماعی بزرگی بروز میکند که یکی از آنها سرخوردگی اجتماعی است. طبیعی است که در افراد تحصیل کرده به واسطه تلاش و زحمتی که برای رسیدن به مدارج بالاتر متحمّل شدهاند، دست نیافتن به اهدافشان با سرخوردگیهای بزرگ تری همراه است. وقتی هم که فرد دچار سرخوردگی شد امکان روی آوریاش به مواد مخدر و روان گردان بیشتر میشود به ویژه روان گردانهای صنعتی.
یک جامعهشناس دیگر نیز ضمن هشدار در مورد افزایش اعتیاد در جامعه دانشگاهی کشور، بیکاری را مهمترین عامل گرایش دانش آموختگان به مواد مخدر میداند و با صراحت میگوید: عجیب نیست که اعتیاد میان قشر جوان و تحصیل کرده در حال افزایش است. دکتر «قرایی» توضیح میدهد: افزایش اعتیاد به ویژه گرایش به مواد مخدر صنعتی یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی است که متأسفانه در میان جوانان و حتّی در میان تحصیل کردهها افزایش یافته است. البته از تحصیل کردهها انتظار است که به دلیل دانش و بینشی که دارند کمتر به دام آسیبهایی مانند اعتیاد بیفتند، اما در کل باید دانست که دلایل مختلفی باعث میشود که جوانان به اعتیاد روی بیاورند.
این آسیبشناس اجتماعی اضافه میکند: وقتی در یک جامعه اعتیاد افزایش مییابد به این معناست که عواملی مانند تأمین معاش، تحکیم خانواده، محل زندگی، اعتقادات، کسب شغل مناسب، تأمین مسکن و ازدواج با مشکل مواجه شده است. خلاصه آنکه مشکل اشتغال وجود دارد. به عبارت دیگر وقتی یک فرد تحصیل کرده موفق به یافتن شغلی متناسب با تحصیلاتش یا حتّی هرگونه شغلی نمیشود، در اثر سرخوردگیهای اجتماعی به مواد مخدّر روی میآورد.
فقدان آموزش مهارتهای زندگی
بیشتر کارشناسان دلیل اصلی بروز این آسیب اجتماعی خطرناک را فقدان آموزشهای لازم در باره مهارتهای زندگی و در نتیجه مواجهه غلط تحصیل کردهها با مواد مخدّر میدانند. از آن جمله است دکتر «اطمینان» آسیبشناس اجتماعی که به این نکته اشاره میکند و میگوید: متأسفانه نظام پرورشی و تربیتی ما هماهنگ با نظام آموزشی پیش نرفته است. به عبارت دیگر ما در بعد آموزشی موفق عمل کردهایم ولی در بعد پرورشی ناموفق بودهایم.
بنابراین جوانان و تحصیل کردههای ما روشهای زندگی موفق و نحوه برخورد با چالشها و مشکلات و حتّی افراد مختلف را نمیدانند. همین امر باعث میشود به سادگی دچار سرخوردگی اجتماعی شوند و زمینه برای گرایش به اعتیاد فراهم شود.
دکتر اطمینان تأکید میکند: البته نباید فقط از سازمان آموزش و پرورش توقع داشت که امور تربیتی را به نحو مطلوب انجام دهد. سایر دستگاهها و به ویژه خانوادهها نیز باید همکاری کنند. ولی متأسفانه به تازگی خانوادهها این وظیفه خود را به گردن آموزش و پرورش میاندازند و آموزش و پرورش هم به گردن خانوادهها.
وی نقش تهاجم فرهنگی را در این آسیب اجتماعی، نقشی برجسته میبیند و میگوید: در زمینه حوزه سیاست بین الملل نیز نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که دشمنان خارجی از فلج شدن قشر تحصیل کرده کشور چندان هم بدشان نمیآید. بنابراین سال هاست که به صورت غیر مستقیم در این زمینه برنامه ریزی میکنند و چالشها، کمبودها و برخی بیتوجهیهای داخلی نیز زمینه را برای دست یابی آنها به اهدافشان فراهم کرده است.
از وی در باره راهکارهای کنترل این وضعیت میپرسم، میگوید: در قدم اوّل باید ابعاد پرورشی را تقویت و گسترده کرد و مهارتهای زندگی را آموزش داد. پس از آن باید نیازهای افراد تحصیل کرده را شناخت و در جهت رفع آنها برآمد. باید ایجاد انگیزه کرد و اشتغال به وجود آورد وگرنه تا زمانی که عوامل سرخوردگی در جامعه موجود باشد، نمیتوان جلوی این روند فزاینده را گرفت.
از «سهیلا امیرزاده» پژوهشگر و درمانگر اعتیاد نیزدر باره دلیل اصلی این اتفاق میپرسم. وی با اشاره به این موضوع که نبود آموزش مهارتهای زندگی برای جوانان، سبب بیدفاع ماندن آنان در برابر موادمحرک میشود، میگوید: بسیاری از جوانان اطلاعات فراوانی حتی درباره عوارض مصرف مواد مخدّر سنتی و صنعتی دارند اما این اطلاعات تبدیل به دانش و آگاهی نشده است. مثل رایانهای که دادههای فراوانی دارد اما این دادهها چون پردازش نشده سودی در پی نخواهد داشت. درباره معتادان نیز به همین ترتیب است. مراجعانی داریم که اطلاعات فراوانی دارند اما به دلیل اینکه آموزشی برای مواردی نظیر کنترل خشم یا ناامیدی ندیدهاند، به دام اعتیاد میافتند.
او ادامه میدهد: آموزش مهارتهای زندگی و ایمن کردن جوانان باید عملیاتی باشد و فرد را در مواجهه عملی با موضوع قرار دهد. تئوری بیان کردن راهکارها فایده نداردو فرد باید بداند چگونه خشمش را کنترل کند و هرچه در این زمینه به او آموزش تئوری بدهیم مثل درختی است که تنهاش پابرجاست و ما تنها شاخههایش را قطع میکنیم.
امیرزاده نیز خاطرنشان میکند: رسالت پیش گیری از اعتیاد فقط بر عهده دستگاههای دولتی نیست، بلکه هر پدر و مادری باید اولین مربی و معلم و اولین کارشناس پیش گیری از اعتیاد باشند و فرزندانشان را در برابر خطر مصّون کنند.
اعتیاد از زمان دانشجویی
بارها دیده شده است که دانشجویان برای فرار ازفشار امتحان و همچنین این عقیده غلط که برخی مواد اعتیاد زا ذهن را تقویت میکند و تمرکز را افزایش میدهد، به ورطه هولناک اعتیاد میافتند. افزایش گرایش تعدادی از دانشجویان به حشیش، گراس، شیشه وانواع قرصهای اعتیاد آور نگرانیهای بسیاری را به ویژه برای خانوادههایی که فرزندانشان را برای آیندهای بهتر روانه شهری دیگر میکنند، به وجود آورده است. به این ترتیب خطر اعتیاد نسل جوان و تحصیل کرده از همین جا آغاز میشود.
البته پدیده افزایش اعتیاد بین دانشجویان تنها مربوط به دانشجویان خوابگاهی نیست و نتایج تحقیقاتی که توسط دکتر «بوالهری» و دکتر «طارمیان» روان پزشکان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و زنجان در بین 3200 دانشجوی دانشگاههای علامه، امیرکبیر، تهران، علم و صنعت، تربیت معلم و دانشگاه هنر انجام شده است حاکی از آن است که به رغم آنچه تصور میشود، شیوع اعتیاد در بین دانشجویان خوابگاهی از غیر خوابگاهی بیشتر نیست.
چند سالی است که زمزمههایی از رواج مصرف ریتالین بین دانشجویان از خوابگاههای دانشجویی شنیده میشود. قرصهای ریتالین در وهله اول برای درمان یکی از انواع اختلال بیماریهای روانی دوران کودکی به نام «بیش فعالی همراه با نقص توجه» استفاده میشود، در مواقعی نیز توسط پزشکان برای درمان بیماران مبتلا به «حمله خواب» تجویز میشود. همچنین ریتالین به عنوان دارویی با اثر سریع در درمان افسردگی کاربرد دارد. ولی در سالهای اخیر مصرف خودسرانه این دارو در کشور ما رو به افزایش گذاشته است که ناآگاهی از آثار و ویژگیهای این قرص میتواند نگران کننده باشد.
قرص «ریتالین» خواصی شبیه آمفتامین (همان قرصی که به اکستازی مشهور است) دارد و دانشجویان به دلیل تأثیر آن در درمان خواب آلودگی در طول روز، برای درس خواندن از آن به اشتباه و با این تصور که اعتیادآور نیست، استفاده میکنند.
دکتر «میثم گویان» روانشناس، در این باره میگوید: افراد عادی که این قرص را مصرف میکنند مجبورند که پس از مدتی دوز آن را به طور صعودی بالا ببرند تا اثر فیزیولوژیکی مورد نظر را بر آنها داشته باشد. مصرف این قرص در افراد عادی که دچار بیماری نیستند موجب به وجود آمدن حالت «تحمل» میشود و تمرکز را بالا میبرد. تا زمانی که این قرص توسط فرد مصرف میشود، فرد بیخوابی و کم اشتهایی دارد اما کنار گذاشتن آن، همراه با پرخوابی و بیحس و حالی و پرخوری است. به این ترتیب افراد عادی که قرص ریتالین را مصرف میکنند ناچارند بعد از شبهای امتحان نیز از آن استفاده کنند.
این روانشناس میگوید: مصرف این قرص بیشتر بین دانشجویانی است که مسئولیتشان بالاتر و امتحانشان سختتر است؛ آنها ابتدا یک روز مانده به امتحان شروع به مصرف میکنند و 2 نصفه قرص را مصرف میکنند اما آرام آرام به 3 تا 4 قرص در روز هم میرسند.
بیتردید پدیدههای اجتماعی به ویژه مسئله پیچیده و چند بعدی مثل اعتیاد را نمیتوان در قالب یک عنوان مثلاً جرم یا بیماری گنجاند. حتی اگر در مورد افراد تحصیل کرده باشد. اصولاً این برخورد ساده انگارانه است. در واقع اعتیاد، هم بیماری است؛ هم یکی از شاخههای تهاجم فرهنگی و هم یک انتخاب آزادانه. انتخابی که انسان میخواهد بدین وسیله از زیر بار مسئولیتها شانه خالی کند.
در باره افراد تحصیل کرده با توجه به توقّعی که از آنها وجود دارد حتّی میتوان گفت اعتیاد یک جرم است. جرمی که در قبال خود، جامعه، بیت المال و وقت و هزینهای که برای تخصص آنها صرف شده است. اعتیاد انتخاب غلط فردی تحصیل کرده و آگاهتر است پس گناه و تقصیرش چند برابر است.
اعتیاد هم نتیجه برخی شرایط بد اجتماعی است و هم نتیجه سست شدن اعتقادات دینی ومذهبی و بهترین راه مهار آن دادن اطلاعات لازم به نسل جوان درباره مواد اعتیاد زا و عواقب استفاده از آنها و آموزش خوداتکایی و مسئولیت پذیری به آنان است. یکی از بهترین روشها این است که به تحصیل کردگانمان بیاموزیم فرار، راه رهایی از مشکلات نیست و نباید برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت خود را به دنیای افیون بکشانند.
منبع: ایسنا