به گزارش خبرنگار اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ روز اول آبان ماه سالگرد شهادت آیتالله حاج سید مصطفی خمینی اولین فرزند حضرت امام خمینی (ره) است که امام شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی دانستند و این شهادت و مجالس عزای ایشان در ایران پیروزی انقلاب اسلامی را سرعت بخشید.
رسیدن به درجه اجتهاد در 27 سالگی
شهید مصطفی خمینی در 21 آذر 1309 ه.ش در محله الوندیه شهرستان قم در منزلی اجارهای متولد شد. به مناسبت نام پدربزرگ پدریاش «شهید سید مصطفی موسوی» او را نیز مصطفی نامیدند. ایشان در هفده سالگی، پس از پایان دوره مقدمات حوزه معمم شد و در 27 سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد که اجازه اجتهاد ایشان را امام خمینی (ره) نمود.
ازدواج با دختر آیتالله حائری؛ شایعهای که تبدیل به واقعیت شد
حاج آقا مصطفی در سال 1335 شمسی با خانم معصومه حائری دختر آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی ازدواج نمود. خانم خدیجه ثقفی همسر امام خمینی (ره) درباره چگونگی این ازدواج میگوید: «یک وقت شایع شد که با آقا مرتضی حائری وصلت کردهایم، بهطوری که مصطفی میگوید: وقتی آقای حائری از صحن حرم بیرون میآید، رفقا میگویند که پدر زنت آمد.
این شایعه به گوش آقا رسیده بود و یک شب آقا از من پرسید که دختر آقای حائری را دیدهای؟ من هم کمی توضیح دادم. آقا گفت: چطور است این دروغ را راست کنیم؟ گفتم که هر طوری صلاح میدانید. فردا صبح هم آقا پیغام فرستاده بود و ظهر، آنها جواب داده بودند و باز آقا پیغام داده بود که همان شب بروند برای صحبت؛ بعد به ما خبر دادند که مردها رفتهاند و ما زنها هم بعدا رفتیم و قرار عقد گذاشته شد».
آشنایی با فدائیان اسلام و شهید نواب صفوی
شهید مصطفی خمینی قبل از شروع نهضت امام خمینی (ره) تا حدودی با جریانهای سیاسی جامعه آشنایی داشت و نسبت به جریانهای مذهبی همفکری و گرایش داشت. یکی از موثرترین تشکلهای سیاسی و مذهبی، جمعیت فداییان اسلام بود که با تکیه بر مبانی فکری دینی به مبارزات دامنهداری از سال 1320 تا 1334 دست زد. سید مصطفی با رهبر این جمعیت؛ یعنی شهید سید مجتبی نواب صفوی آشنا بود و در جلسات آنها شرکت میکرد. ایشان همچنین با نفر دوم این جمعیت نیز که شهید عبدالحسین واحدی بود، ارتباط دوستانه و نزدیکی داشت.
خود حاج آقا مصطفی خمینی در این باره میگوید: «جمعیتی در ایران معروف بودند به فداییان اسلام، رئیس آنها مردی بود به نام نواب صفوی (مجتبی) که واقعاً دلیر و توانا و از روی احساس، سنگ اسلام را به سینه میزد و نمیتوان او را دور از حقیقت دانست؛ و مرد شماره دو آنها، دوست عزیز خودم، شهید عبدالحسین واحدی بود. این طایفه، دیر زمانی در قم زیست میکردند و آن وقت ما قم بودیم و از دور آنها را میپاییدیم. تا آن که شبانه، عدهای با چوب و چماق، در پیش چشم چند صد نفر طلبه، بر آنان هجوم بردند و آنان را زدند که دیگر کار به آخر رسیده، دیگر نتوانستند در قم بمانند و در نتیجه رحل اقامت را به تهران بردند.... سرانجام به دست پسر رضاخان جلب شدند و با سکوت مرگبار علما، آنها را تیرباران کردند، گرچه دوست من عبدالحسین را در جای دیگر از بین بردند و داغش را به دل ما گذاردند».
آیتالله سیدمصطفی خمینی، در زمان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی (شانزدهم مهر 1341) که طی آن توطئه اسلامزدایی و مذهبستیزی رژیم پهلوی، وارد مرحله نوینی شد و در واکنش به آن، مبارزات جدی و رسمی امام علیه رژیم پهلوی آغاز شد به همراه مادرش در عراق به سر میبرد و سرگرم زیارت عتبات عالیات بود. ایشان پس از بازگشت از سفر عتبات عالیات، در کنار امام قرار گرفت، و به فعالیتهای سیاسی علیه حکومت پهلوی مشغول شد.
مردم! خمینی را بردند
به دنبال سخنان تاریخی امام خمینی (ره) در عصر عاشورای سال 1342 ه.ش، در مدرسه فیضیه، رژیم شاه تصمیم به دستگیری و بازداشت آن حضرت گرفت. مأموران رژیم نیمه شب 15 خرداد منزل امام (ره) را به محاصره در آورده، ایشان را دستگیر و بلافاصله به تهران منتقل کردند. در تهران ابتدا به باشگاه افسران بردند و در سلولی انفرادی زندانی کردند و ساعاتی بعد به پادگان قصر (بیسیم) انتقال داده و با صدور قرار بازداشت موقت، زندانی کردند.
امام خمینی شبهای محرم در منزل آقا مصطفی میخوابیدند؛ بنابراین نخستین کسی که در جریان دستگیری ایشان قرار گرفت، حاج آقا مصطفی بود. او ابتدا سعی کرد که از بردن امام ممانعت کند، اما تلاش او بیفایده بود؛ زیرا مأموران او را تهدید کردند که اگر پیش بیاید، به سویش شلیک خواهند کرد. امام خمینی نیز وی را از آمدن نهی کردند. دستور پدر او را از تلاش برای همراهی با ایشان منصرف کرد. سید مصطفی با مشاهده این وضعیت با تمام نیرو فریاد زد : «مردم! خمینی را بردند...».
در دوازدهم مرداد 1342 امام خمینی (ره) از بازداشتگاه خارج و به منزلی در داوودیه تهران و پس از مدتی به قیطریه انتقال یافت. از این تاریخ به بعد بود که سید مصطفی اجازه ملاقات و ارتباط مستقیم با امام را یافت و تحت نظر ایشان در جهت ساماندهی و پیشبرد نهضت تلاش میکرد. ساواک در این مرحله نتوانست امام (ره) را برای مدت طولانی نگاه دارد و در تاریخ شانزدهم فروردین 1343، با آزادی امام خمینی (ره) موافقت کرد و ایشان روانه قم شدند.
اعتراض امام به سند بردگی ملت ایران و تبعید به ترکیه
در تاریخ سوم مرداد سال 1343 لایحه کاپیتولاسیون که در دولت حسنعلی منصور مطرح شده بود در مجلس سنا به تصویب رسید. براساس این لایحه، رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی و کارمندان اداری و فنی امریکایی و خانوادههایشان در ایران از مصونیت و معافیت قضایی برخوردار میشدند. امام خمینی (ره) پس از اطلاع از قانون مزبور اعلام نمودند که در این زمینه در چهارم آبان 1343 سخنرانی خواهند نمود.
امام خمینی در موعد مقرر نطق تاریخی خود را در برابر جمعیتی نزدیک به شش هزار نفر ایراد نموده و با انتشار اعلامیهای از کاپیتولاسیون به عنوان «سند بردگی ملت ایران» نام بردند. سخنرانی و اعلامیه امام واکنش مقامات سیاسی و امنیتی رژیم را برانگیخت و آنان تصمیم گرفتند امام را به ترکیه تبعید کنند. سید مصطفی پس از تبعید امام، به علت اقدامات اعتراضآمیز خود علیه رژیم شاه توسط ساواک دستگیر شد و در 13 دی 1343 مأموران رژیم، به خانه او حمله کرده و ایشان را نیز به ترکیه تبعید کردند.
هشدار حسنالبکر، رئیسجمهور عراق به سید مصطفی
در 13 مهر 1344، امام (ره) و سید مصطفی از ترکیه به عراق تبعید شده و در نجف ساکن شدند. حاج آقا مصطفی در نجف علاوه بر حضور در درس امام، شخصا به تدریس پرداخته و شاگردانی را پرورش دادند. ایشان در کنار برنامههای درسی و علمی، با شیوههای نوینی، مبارزه با شاه را دنبال کرد و مشاوری برجسته و متعهد برای امام بود. در 21 خرداد 1348، به دنبال یک سلسله فعالیتها و کوششهایی در راه برانگیختن آیتالله حکیم علیه رژیم ضد اسلامی عراق، بعثیها او را دستگیر و به بغداد بردند. رییس جمهور آن روز عراق (احمد حسن البکر) به وی هشدار داد در صورت ادامه فعالیت بر ضد حکام بغداد، با واکنش شدیدی روبرو خواهد شد.
شهادت مرموز سید مصطفی
آیتالله سیدمصطفی خمینی، پس از دورانی پر از تلاش و مبارزه در سحرگاه یکشنبه اول آبان ماه 1356 در سن 47 سالگی در نجف بهطور ناگهانی و مرموز در خانه خود درگذشت. مرگ غیرمنتظره سید مصطفی در حالی که هیچگونه بیماری قبلی نداشت از نظر همه یاران و شاگردان امام نمیتوانست با شروع فعالیتهای سیاسی جدید امام در نجف بدون ارتباط باشد.
دلیل آنان این بود که حاجآقا مصطفی از شروع نهضت در سال 1341 در کنار امام قرار داشت، دست راست ایشان محسوب میشد و یک چهره انقلابی بود که با روحانیون، روشنفکران، دانشجویان مسلمان و مبارز داخل و خارج کشور ارتباط داشت. از این رو ساواک با به شهادت رساندن وی کوشید یک مخالف جدی را از سر راه رژیم برداشته و امام را تنها بگذارد.
امام (ره) پس از شهادت سید مصطفی به همسرشان چه گفتند؟
پیکر سید مصطفی را ساعت 10 صبح از نجف به کربلا بردند و در آب فرات غسل دادند و پس از تشییع با شکوهی در ایوان طلای مرقد حضرت امیر (ع) دفن نمودند. نقل است که حضرت امام پس از شهادت وی به همسر بزرگوارشان فرمودند: «امانتی خداوند متعال به ما داده بود و اینک از ما گرفت. من صبر میکنم، شما هم صبر کنید و صبرتان هم برای خدا باشد».
مراسم عزایی که زمینهساز انقلاب شد
با ورود خبر درگذشت سید مصطفی به شهرهای ایران، بهویژه شهرهای بزرگ، مردم با تعطیلی بازارها، حوزههای علمیه و مراکز کسبوکار خود در مساجد به عزاداری پرداختند. ترکیب شرکتکنندگان در مراسم از طبقات مختلف و حتی با گرایشهای سیاسی متفاوت بود. در واقع، در جریان واکنش اقشار مختلف مردم ایران به این رخداد هرگونه مرزبندیهای سیاسی و اجتماعی فرو ریخت، به طوریکه طبق برنامههای از پیش اعلام شده، فعالان سیاسی- مذهبی با گرایشهای فکری گوناگون که تا آن زمان به هیچ وجه سابقه نداشت به برپایی مجالس ختم و مراسمهای عزاداری گوناگون پرداختند و اعلامیههای متعدد صادر نمودند.
برنامهریزیها و هدایت مراسمهای عزاداری و بزرگداشت آیتالله سید مصطفی خمینی توسط روحانیون مبارز، نیروهای مبارز مذهبی و انقلابی، بازاریان سرشناس، دانشجویان عضو انجمنهای اسلامی و حتی فعالان ملی- مذهبی انجام میگرفت. آنچه از گزارشهای ساواک بر میآید بیانگر این واقعیت است که مجالس عزاداری سید مصطفی خمینی، از حالت مجالس معمول مشابه دیگر خارج شده و بیش از همه چیز به فرصتهایی برای مبارزه و مخالفت با حکومت پهلوی و تجلیل از امام خمینی تبدیل گردید؛ زیرا در مجالس منعقده گوناگون ضمن اینکه محتوای سخنان وعاظ و سخنرانان صبغه سیاسی و مبارزاتی داشت، اعلامیههایی انتقادآمیز نیز از حکومت پهلوی و اعلام حمایت و تجلیل از امام خمینی پخش میشد.
این رویه در مراسم روزهای سوم، هفتم و چهلم درگذشت ایشان تکرار شد و در مدت کوتاهی امواج انقلاب اسلامی در داخل و خارج از کشور به صورت قابل ملاحظهای گسترش یافت. برگزاری مراسم بزرگداشت، این مجال را به مردم داد تا نفرت و بیزاری خود را از رژیم شاه اعلام کنند. مردم در این مراسم تنها به اظهار وفاداری و ابراز احساسات نسبت به امام بسنده نکردند، بلکه با دست زدن به تظاهرات خیابانی و درگیری با پلیس، زمینه فراگیری انقلاب اسلامی را فراهم کردند که قیام خونین 19 دی 1356، اوج این تظاهرات و راهپیمایی مردمی بود. به واقع، شاید به دلیل تاثیرگذاری شهادت سید مصطفی در تسریع روند پیروزی انقلاب اسلامی بود که امام (ره) شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی نامیدند.
پیامدهای شهادت حاجآقا مصطفی
در مجموع پیامدهای مهم آن رخداد تاریخساز را میتوان به شرح زیر برشمرد:
- ترویج نام و یاد امام خمینی(س) و تحکیم رهبری ایشان.
- عادی و همهگیر شدن انتقاد از حکومت پهلوی و ایجاد زمینه برای تشدید آن در ماهها و سال آینده.
- جهانی شدن نهضت امام خمینی.
- یجاد وحدت و انسجام در میان مخالفان حکومت پهلوی با پذیرش رهبری امام خمینی.
- فرصت استثنایی برای حمله به ساواک و محکوم کردن اقدامات سرکوبگرانه آن.
منابع:
- ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران (دوران)
- موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی
- پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران
- سایت تبیان