به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛ وقتی روحانی خود را کاندیدایی فراجناحی معرفی می کرد تمام تلاشش این بود که به هاشمی و خاتمی بقبولاند که می تواند دولتی را مرکب از کارگزارانیهای هاشمی و تندروهای اطراف خاتمی بوجود آورد تا بدین وسیله بتواند رأی جریان اصلاحات را که پایگاه اجتماعی ثابت خاتمی و هم حزبی هایش است؛ را بدست آورد اما این موضوع برای اطرافیان خاتمی قابل پذیرش نبود.
جریان اصلاحات به هیچ وجه نمی توانست کسی را که در سال 78 در مقابل آنها ایستاده و به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت؛ راست سنتی محسوب می شود را حمایت کند اما خاتمی پادرمیانی کرد و همه ظرفیت اصلاحات را پشت روحانی به صف کشید. عارف که روحانی را اصلاح طلب نمی دانست حاضر نمی شد به نفع روحانی کنار بکشد اما خاتمی در نامه ای او را نیز مجبور به انصراف کرد و بعد از انتخابات برای دلجویی از وی چندین همایش و جشن تقدیر برپا کرد.
دیری از انتخاب روحانی نگذشته بود که شکاف تاریخی میان اصلاح طلبان سنتی و رادیکال دوباره احیا شد. سنتی ها همین که جریان ضد عدالت آمده خوشحال بودند و کاسه صبر و انتظار در دست گرفتند اما طیف رادیکال اصلاح طلبان از همان روز مطرح شدن کابینه پیشنهادی تا به امروز در حوزه های تصمیم گیری و تصمیم سازی فعال شدند. رادیکال ها برای بدست گیری سهامشان به سراغ روحانی رفتند اما در بخش هایی بر گزینه ها و وزارتخانه های آنها مهر برگشت می خورد. روحانی حتی برای خاتمی نیز خط و نشان کشید و با رد کردن گزینه خاتمی(مسجد جامعی) برای وزارت فرهنگ و ارشاد به اصلاح طلبان فهماند که روحانی بیدی نیست که با این بادها بلزرند و زیر بار خواسته ها و انتظارات رادیکال آنان برود!
این رفتارهای روحانی باعث شد سعید حجاریان هم از گفتن لفظ اصلاح طلب برای روحانی پرهیز کند و اصلاح طلبان رادیکال هجمه رسانه ای زیادی را به سراغ خاتمی بردند چرا که در نظر آنان خاتمی، اصلاح طلبان را پای روحانی قربانی کرده است.
از اینرو فشارهای رسانه ای رادیکال ها به روحانی از یک سو و فشارهای خاتمی به هاشمی از سوی دیگر باعث شد از دولت سهامی، وزارتخانه ای نیز به اصلاح طلبان رادیکال برسد. وزرات علوم و تحقیقات و فناوری وزارت خانه ای بود که اصلاح طلبان همیشه برای آن برنامه داشته اند. وزارت خانه ای که در نظر اصلاح طلبان، همواره سکوی پرشی برای یارگیری، شکل دادن اعتراضات رادیکالی و به جریان انداختن جنبش های حزبی بوده است.
اصلاح طلبان رادیکال که به نظر می رسد دیگر امید چندانی به دولت روحانی ندارند و تمام تلاششان آن است که بعد از این چهار سال، گزینه مستقلی برای انتخابات دوازدهم داشته باشند؛ در پی ملتهب کردن فضای دانشگاه ها و ایجاد فضایی برای بازسازی خود هستند. تئورسین های اصلاحات با تکیه بر تئوری هانتیگتون در دوران اصلاحات شروع به پروژه فتح سنگر به سنگر نظام کردند. هانتیگتون نقش اجتماعی طبقه متوسط جدید را در جوامع در حال توسعه به موتور و نیروی اصلی توسعه، تحول و حتی انقلاب تشبیه می کنند. به نظر هانتینگتون، سرچشمه اصلی مخالفت با حکومت را باید در این طبقه بازجست. نخستین عناصری که از این طبقه در صحنه اجتماعی ظاهر می شوند، روشن فکرانی اند که فعال تر و انقلابی تر از کارکنان دولت، افسران ارتش، معلمان، وکیلان، مهندسان، تکنسین ها و کارفرمایان و مدیرانی اند که به تدریج ظاهر می شوند. به همین دلیل شهر، کانون مخالفت در درون کشور است و طبقه متوسط، کانون مخالفت در درون شهر است و دانشجویان منسجم ترین، کارآمدترین و پرتحرک ترین انقلابیان درمیان روشن فکران اند. آن ها،هسته اصلی و مرکزی مبارزات انقلابی در جوامع در حال توسعه را تشکیل می دهند. به قول میلز، روشن فکران جوان و دانشجویان مهم ترین نیرو برای ایجاد تغییرات بنیادی اند. (ب.ت.باتامور، منتقدان جامعه، ترجمه محمد جواهر کلام، تهران: سفیر، 1369،ص 69)
این تئوری پایه اساس فشار از پایین و چانه زنی از بالا بود که جریان اصلاحات با پیاده نظام کردن جریان دانشجویی در دوران اصلاحات؛ تلاش داشت به نظام فشار وارد کند؛ جریانی که در نهایت از شخص محمد خاتمی نیز عبور کرد و در 17 آذر 83 او را هم هوو می کرد. اتفاقی که هشدارش را مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران نیز به روحانی داد و گفت: ما نگران همین هو کشیدنها هستیم چنانچه در سال 83 رئیسجمهور قانونی کشور را هو کردند و مورد اهانت قرار دادند و نگرانیم همین جماعت این بلا را سر شما بیاروند.
اصلاح طلبان رادیکال در صدد آن اند تا با در اختیارگیری فضای دانشگاه دوباره فضای اجتماعی ای مشابه سالهای دوم خرداد را ایجاد کنند چه آنکه تنها این نوع اهرم فشار است که آنان می توانند با آن روحانی را بعدها تحت فشار و سیطره خود قرار دهند و حتی زمینه هایی را برای کودتا علیه دولت روحانی فراهم کنند!
گزینه اولیه برای آنها «میلی منفرد» بود که با عدم رأی اعتماد مجلس مواجه شد و بعد از آن سرپرستی وزارتخانه به «توفیقی» سپرده شد که گزینه دوم بود و توفیقی نیز به دلیل مخالفین بسیارش در جریان دانشجویی و دانشگاهی از سوی روحانی کنار گذاشته شد و در نهایت شب گذشته «فرجی دانا» به عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی شد.
برخلاف نظر برخی از تحلیلگران که گزینه پیشنهادی تعدیل شده و به مشی اعتدال نزدیک تر است، برای طیف اصلاح طلب رادیکال، هیچ یک از این سه گزینه تفاوتی ندارد چه آنکه تنها بدست گیری این وزارتخانه توسط این جریان مهم بوده است. بررسی رسانه ها و تحرکات محفلی طیف اصلاح طلبان رادیکال نشان می دهد که اولین هدف این جریان تغییر اولویت های جامعه دانشگاهی از تولید علم به سمت سیاسیکاری است تا در نهایت به ایجاد اغتشاشات اجتماعی در دانشگاه ها و بعد از پارلمان خیابانی برسد. گفتنی است در همین ایام هم در رسانه های طیف مدرن اصلاح طلبان بحث هایی نظیر بازگشت مدنیت، مدرنیته، دوم خرداد، رفراندوم و... زمزمه می شود. به نظر می رسد سپردن تصدی وزارت خانه علوم،تحقیقات و فناوری به گزینه اصلاح طلبان رادیکال، همان کلید کودتا علیه اعتدال است. کودتایی که ممکن است روزی روحانی را از مصدر ریاست جمهوری به حاشیه براند.
منبع: وطن آنلاین