به گزارش گر وه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در این مقاله، به ذکر چندین نقل قول از مشاورهها و دردو دلهای همسران، در رابطه با نوعی وابستگی و کج خلقی پنهان میپردازیم. در این مقاله وابستگیهایی را در روابط زوجین مورد بررسی قرار میدهیم که نه تنها مفید، بلکه مضر و ایجاد کنندهٔ اختلال در روابط زوجین میباشد. با خواندن این مقاله، شاید خودمان را میان مثالهای ذکر شده بیابیم و متوجه شویم که ریشهٔ برخی احساسات و رفتارهای به ظاهر حق طلبانه، چه قدر بچگانه و بیمورد بوده است. در واقع میتوان گفت ریشهٔ اینگونه وابستگیهای بغض آلود، از ارتباطاتی ناشی میشود که طرفین، از حقوق برابر برخوردار نیستند.
در وابستگیهای بغض آلود و رابطهٔ نابرابر، از یک سو تملق گویی و از سوی دیگر لجبازی و مخالف خوانی حاکم است.
مثلا مردی میگوید:
«همسرم وقتی اطاعت میکند رفتارش بسیار کودکانه است، مثل بچهها به آدم تکیه میکند. اطاعتهای او انگار از سر ترس و نگرانی است. گذشته از آن، آدمی دوست دارد همسرش برای خود عقیدهٔ محکمی داشته باشد. متانت، صبوری و استقلال رأی داشته باشد. مثلا نمیتواند بیحضور من برای خود لباس بخرد. البته گاهی هم اگر مطابق میل او رفتار نشود مثل بچهها قهر میکند.»
وابستگیهای کودکانه
تکلیف این مرد با وابستگیهای کودکانهٔ همسرش چیست؟ بالتبع او نیز دوست دارد با یک انسان بالغ زندگی مشترک داشته باشد نه با یک بچهٔ ترسو، مطیع و گاهی لجباز.
به نقل قول دیگری از شکایت همسران توجه فرمایید:
«وقتی همسرم هر مشکل کوچکی را بزرگ میکند من تحریک میشوم و محیط خانه متشنج میشود.»
مثلا خانم میخواهد بپرسد که ناهار چی درست کند. میتواند با خوشرویی در حالی که موضوعی دلچسب برای گفتوگو پیدا کرده است، این سئوال را مطرح کند، اما او با لحنی که انگار مشکل لاینحلی پیدا کرده است آن را میپرسد. تازه وقتی جواب میدهی که مثلا خورشت کرفس، با عصبانیت جواب میدهد که بچهها خورشت کرفس دوست ندارند. به هنگام پرسیدن، لحن کلام او به گونهای نیست که بخواهد جواب بگیرد و مشکل حل شود، بلکه با این پرسش میخواهد بگوید که زندگی کردن چه قدر سخت است یا خانه داری چه عذاب الیمی است.
بزرگ نمایی مشکلات در مقابل چشم همسر، وجه دیگری از احساس کسی است که میپندارد در رابطهای نابرابر گرفتار شده است.
زندگی مشترک در فضای سوء تفاهم ناشی از وابستگیهای بغض آلود و رابطهٔ نابرابر، مثل راه رفتن در میدان مین است. هر لحظه ممکن است با کوچکترین خطایی فضای خانه متشنج شود.
جای خالی صمیمیت و همدلی
نمیتوان در یک رابطهٔ نابرابر انتظار صمیمیت و هم دلی دوستانه داشت.
رابطهٔ نابرابر از نظر حقوق انسانی و اجتماعی در بین زوجین، تعاملی را بین آنها ایجاد میکند که تداعی گر شخصیتی وابسته در خانمها و کاراکتری خود محور و خود خواه در آقایان است. به دلیل بیمار گونه و غیر منصفانه بودن این رابطه، وابستگی خانمها به همسر خود از نوع وابستگی بغض آلود میشود.
به نقل قول زیر توجه فرمایید:
«همسرم بسیار ایرادگیر است. جالب اینکه کار را به عهدهٔ من میگذارد، به خود جرئت تصمیم گیری نمیدهد اما به تصمیمات من هم رضا نمیدهد و ایراد میگیرد. غالبا ایرادهایی که میگیرد بعد از آن است که بشود اصلاحاتی در آن انجام داد. ابتدا که به خود زحمت تصمیم گیری و اظهار نظر جدی نمیدهد مگر با عصبانیت و اخم که بیفایده است، بعد که شما تصمیم گرفتید و اعلام کردید ایشان ایراد میگیرند. ایشان ایراد نمیگیرند، که امور اصلاح شود، ایشان ایراد میگیرند که فقط ایراد بگیرند، زیرا نگاه او به زندگی منفی است.»
به نمونه دیگری از نقل و قول که حکایت از وابستگی بغض آلود میکند توجه فرمایید:
«همسرم یا اطاعت میکند یا سرپیچی. احساس حاکم بر رفتار او ترس و انفعال است. ترس و انفعالی کهگاه موجب اطاعت میشود وگاه پرخاشِ ناشی از احساسات فرو خورده و تسلیم شده. آیا درست است که وقتی سر پیچی میکند او را به حال خود رها کنم چون مطمئنم که بعد از سرپیچی نوبت اطاعت و رفتار تسلیم طلبانه و پوزش خواهانه فرا میرسد؟ با این رفتار الاکلنگی همسرم چه کنم؟ میتوانم امیدوار باشم که روزی همسرم رفتار متعادل پیدا کند و دست از افراط و تفریط بردارد؟»
بدبینی و سوءظن
از نشانههای وابستگیهای بیمارگونه و بغض آلود، بدبینی و سوء ظن است. مثلا خانمی میگفت:
«همسرم همواره با بدبینی با وقایع روبه رو میشود. او به خود زحمت نمیدهد که دربارهٔ حالات روحی من از من بپرسد، بلکه به حدس و گمان خود اکتفا میکند، حدس و گمانی که غالبا از موضعی بدبینانه است. ناگهان به امری متهم میشوم که منشا ء آنرا نمیدانم و آوار برسرم خراب میشود.»
بدبینی
راه رفتن در میدان مین
زندگی مشترک در فضای سوء تفاهم ناشی از وابستگیهای بغض آلود و رابطهٔ نابرابر، مثل راه رفتن در میدان مین است. هر لحظه ممکن است با کوچکترین خطایی فضای خانه متشنج شود.
به این نقل قول توجه فرمایید:
«کافی است لحظهای از رفتار تحریک آمیز همسرم غافل شوم تا فضای خانه متشنج شود. ناگهان با یک ایراد بیجا، با رفتار یا گفتاری طعنه آمیز و ملامت گر، با رفتاری تنش آلود و از سر ناامیدی و بدبینی و... پا روی اعصاب انسان میگذارد. آیا این درست است که من در تمام لحظات شش دانگ حواس خود را جمع کنم که در تلهٔ رفتارهای تحریک آمیز او نیفتم؟ آیا به راستی نباید انتظار رفتار انسان بالغ را از همسر خود داشته باشم؟ او بدرفتاری میکند و من هم ازاو انتقاد میکنم و این دور باطل جنگ اعصاب ادامه پیدا میکند. آیا چارهٔ کار فقط سکوت است؟ سکوت هم که فقط در ظاهر سکوت است و در باطن انتقال همهٔ تنشهای عصبی است به دوران، خودخوری و به دنبال آن هزار مرض دیگر.»
پس آرامش کجاست؟
تمام این احساسات، مهارت شاد بودن و داشتن یک زندگی آرام را از انسان سلب میکند: احساس اینکه آدمی مجبور باشد شرایط نابرابری را به عنوان زندگی مشترک تحمل کند؛ احساس اینکه دارد به او ظلم میشود؛ احساسی که بالتبع افسرده خویی را به همراه دارد.
به این نقل قول توجه فرمایید:
«او دربارهٔ همه چیز با شکایت حرف میزند. انگار همیشه زمانه برخلاف مراد او میچرخد. به ندرت ممکن است خبری را با خوشحالی بیان کند. راستش خبرهای خوشحال کننده به جای اینکه او را سرحال بیاورد، نگرانش میکند و در نتیجه فراموش میکند که چیزی بگوید. اما کوچکترین خبر بد، او را به حرف میآورد. آنگاه با لحنی شکوه آلود و مصیبت بار به حرف میافتد و مرا کفری میکند. طوری شده است که حتی اگر ندرتا با لحن شادی هم حرف بزند، من به طور اتوماتیک عکس العملی از سر بیحوصلگی نشان میدهم. واقعا کلافه کننده است که کسی مدام با ناله و شکایت و حس بدبختی حرف بزند و شما مخاطب او باشید.»
آنچه از نابرابری حقوق زن و مرد نصیب زوجین شده است، برای خود آنها نیز اثر مثبت نداشته است. گاهی رفتارهای بیسرانجام زن و گاهی رفتار تحکم آمیز و خودمحورانهٔ مرد، ایرادگیریهای وسواس گونه و کنترل نشدهاش، زندگی مشترک را تباه خواهد کرد
پرخاشگری منفعلانه
از نشانههای بارز وابستگی ناگزیر و بغض آلود، پرخاشگری منفعلانه است. به این نقل قول توجه فرمایید:
«همسرم با عدم همکاری در همهٔ زمینهها در حد معمول، دلخوری خود را نشان میدهد. مثلا دیرتر از ساعت مقرر برای بیرون رفتن از خانه حاضر میشود. از یک هفته قبل قرار شده است که شب جمعه به یک مهمانی برویم و او نیم ساعت قبل از رفتن اظهار میکند که حوصلهٔ بیرون رفتن را ندارد یا در جمع مهمانها با ساکت نشستن و در خود فرو رفتن، فضای مهمانی را مکدر میکند. مثلا بسیار زحمت میکشد و برای خانواده شام درست میکند اما خودش به هنگام صرف شام اظهار بیمیلی میکند – آن هم با ترشرویی – و طبیعتا اشتهای بقیه را هم خراب میکند. چگونه میتوانم با رفتارهای عدم همکارانهٔ او مقابله کنم و نتیجهٔ مساعدی بگیرم؟»
با احساسات خود چند چندیم؟
آدم افسرده حال، احساسات خود را با صراحت بیان نمیکند. به نقل قول زیر توجه فرمایید:
«همسرم وقتی دلخور میشود کم حرف میزند یا سکوت میکند. رسما هم اعلام نمیکند که قهر است تا تکلیف آدمی روشن باشد، بلکه بسیار کم حرف میشود، جواب صحبت را با بداخلاقی و بسیار کوتاه میدهد و فضای سنگینی در خانه حاکم میشود. کاش میگفت که چرا بداخلاق شده است، اما اظهار نظر نمیکند. فقط با سکوت و در عین حال با سرو صدای بیخودی – مثلا به هنگام شستن ظرف – میتوان فهمید که دلخور شده است. فقط با حدس و گمان باید فهمید که او ناراحت است. چگونه میتوانم به همسرم بفهمانم که اگر حرفی دارد آن را برزبان بیاورد، نه اینکه با اخم و تخم یا سرو صدای بیهوده آن را نشان دهد؟»
همسر
آنچه از نابرابری حقوق زن و مرد نصیب زوجین شده است، برای خود آنها نیز اثر مثبت نداشته است.
گاهی رفتارهای بیسرانجام زن و گاهی رفتار تحکم آمیز و خودمحورانهٔ مرد، ایرادگیریهای وسواس گونه و کنترل نشدهاش، زندگی مشترک را تباه خواهد کرد.
از رابطه نابرابر، فقط شخص تحت تسلط نیست که زیان میبیند بلکه شخص مسلط هم در این رابطه نصیبی از عشق، هم دلی و صمیمیت نخواهد برد.
در نقل و قولهای فوق هم دیدیم که اگر چه غالبا این مرد است که شکایت میکند، ولی او هم در عذاب مدام است و با رفتارهای نسنجیدهاش، وضع را بدتر میکند.
تأکید در این مقاله به هیچ وجه این نیست که حق با چه کسی است یا چه کسی مقصر است. در یک رابطه صمیمانه مهم نیست که چه کسی بالاتر و عاقلتر است، بلکه مهم این است که رابطه صمیمانه و رضایت بخش است.
بعد از قرنها اندرز و نصیحت و با منابع غنی از داستانهای دلدادگی و ادعاهای مشعشع از عدل و انصاف، هنوز نیازمند آنیم که ابتداییترین اصل عشق ورزی و هم دلی را بیاموزیم و آن اینکه:
شرط اول مهرورزی، عشق است و صمیمیت.
منبع: تبیان