کد خبر:۲۷۱۰۴۲
به مناسبت 24 ذی الحجه؛

امیرالمومنین حاکم سیاسی بعد از پیامبر/ نگاهی کوتاه به پیشینه مباهله

مسیحیان می‌دانستند که سنت انبیا برای مباهله این گونه است که فرزندان و نزدیکانشان برای مباهله با دشمنان خدا وارد میدان می‌شوند؛ همچنان که ...

گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- عبدالعلی مهدی؛ روز مباهله، روز شکست نصاری است. در این روز بطلان ادعای مسیحیت مبنی بر این که حضرت مسیح فرزند خدا است از دو جهت ثابت شد. یکی مغلوب شدن ایشان با برهانی که خداوند متعال نازل فرمود که مثل عیسی مانند مثل آدم است که خداوند او را از خاک آفرید؛ یعنی صرف اینکه حضرت آدم پدر نداشت دلیل بر این نیست که او فرزند خدا باشد و دیگری از جهت مباهله که اگر شما مسیحیان خود را راستگو می‌پندارید برای اثبات صدق و درستی ادعای خود مباهله کنید؛ یعنی در پیش گاه خداوند تضرع کرده و از خداوند بخواهید که کسانی را که کاذب هستند مورد لعن و عذاب خویش واقع سازد. هنگامی که پیامبر همراه با علی(ع)، حسنین و زهرای اطهر برای مباهله تشریف آوردند، وقتی چشم مسیحیان به این پنج نفر افتاد به یکدیگر گفتند اگر این پنج نفر دعا کنند به وسیله دعای ایشان کوه‌ها از جا کنده خواهد شد.

 

سابقه مباهله


مسیحیان می‌دانستند که سنت انبیا برای مباهله این گونه است که فرزندان و نزدیکانشان برای مباهله با دشمنان خدا وارد میدان می‌شوند. همچنان که حضرت موسی همراه با جناب هارون و دو فرزند هارون برای مباهله با قارون خارج شدند و در اثر مباهله قارون در زمین فرو رفت و اینک این پیامبر آخرالزمان نیز با همان هیأت یعنی با اهل بیت خویش برای مباهله خارج می‌شود.


مسیحیان نجران که حقانیت پیامبر را یافته بودند با عجز و لابه از حضرتش خواستند که دست از نفرین بردارند و در مقابل مسیحیان نجران به پرداخت جزیه رضایت دادند و پیامبر فرمود اگر نفرین می‌کردم احدی از این مسیحیان باقی نمی‌ماندند و سرزمین نجران یکسره آتش و عذاب می‌شد.


مباهله فتحی بزرگ برای اسلام


این واقعه ای مهم در تاریخ اسلام است. هر چند که قریش با جنگ‌هایی سخت مانند بدر، احد و خندق و در نهایت در فتح مکه در مقابل اسلام تسلیم شد و قلعه‌های یهود نیز با جنگ‌هایی دشوار یکی پس از دیگری فتح گردید، اما مسیحیان بدون جنگ و خونریزی و البته به برکت پنج تن آل عبا که مصداق منحصر آیه تطهیر هستند، تسلیم شدند. تسلیم شدن سرزمین نجران و قبول کردن پرداخت جزیه بدون جنگ و خونریزی فتحی بزرگ برای پیامبر اسلام می‌باشد.


مباهله بهانه ای برای معرفی شان اهل بیت


هر چند که مباهله شکست مسیحیت است، اما در واقع بیان شأنی از شئون و عظمت پیامبر و اهل بیت ایشان است؛ چرا که پیامبر برای استجابت دعا در پیشگاه خداوند و نفرین بر کافران باید کسانی را برای دعا و تضرع به پیشگاه خداوند ببرد که دعای ایشان مستجاب است و از همه افراد، مقرب تر به خداوند متعال هستند. کسانی که خداوند درخواست ایشان را رد نمی‌کند و با وجود این افراد استجابت حتمی خواهد بود.


گویی ذلت نجرانیان بهانه ای است که خداوند عزت و شکوه خاندان وحی را به مسلمانان بشناساند. تا قرآن هست و قصه مباهله در میان، به همه بفهماند که در عالم هستی احدی مقرب تر از این چند نفر به من وجود ندارد. جالب این جاست که کسانی که بعد از شهادت پیامبر ادعای خلافت کردند و خویشتن را جانشین پیامبر خواندند در آن روز در مدینه بودند، اما پیامبر خدا هیچ یک را برای دعا و تضرع به پیشگاه خداوند با خویش همراه نکرد؛ چرا که دعای ایشان در مظان استجابت نبود. اما اهل بیت خویش را همراه برد که مظان استجابت که هیچ یقین استجابت بود، به حدی که این مهم را مسیحیانی که مشرک به خداوند بودند متوجه شدند. اما مردم مدینه متوجه نشدند که خلیفه رسول خدا باید کسی باشد که مقرب‌ترین شخص به خدای متعال است و بنابراین بیعت خویش را با ولی خود و خلیفه رسول خدا شکستند.


علی علیه السلام کیست؟


مباهله بهانه ای بود که‌ شأن حضرت امیر المومنین به مردمان شناسانده شود که علی علیه السلام کیست؟ خداوند به تعریف او پرداخته است، اما مگر می‌شود حضرت علی علیه السلام را برای مردمانی که گاه در قلب‌هایشان ظلمت نفاق پرده افکنده است، تعریف کرد؟ لذا به اجمال، اما بسیار پر معنی حضرت علی علیه السلام معرفی می‌شود «انفسنا و انفسکم» آری! به تصریح خداوند متعال در قرآن کریم، علی علیه السلام نفس پیامبر است و جان اوست و خود اوست، الا اینکه پیامبر فرمود: بعد از من نبوت نیست. هر چند که بعد از پیامبر نبوت نیست، اما «علی منی و انا منه» من از علی هستم و علی از من است» از این رو هر آیه‌ای که تعریف مقامات و شئون پیامبر است، مدح و تعریف حضرت علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نیز می‌باشد؛ چرا که همان طور که گذشت حضرت علی علیه السلام نفس پیامبر است.


مقامات پیامبر و علی علیهما السلام در قرآن


خداوند پیامبرش را برای همه مردمان الگوی حسن قرار داده است. حق تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «لکم فی رسول الله اسوه حسنه» برای شما در رسول خدا اسوه ای نیکوست و همچنین در وصف پیامبرش می‌فرماید: «ما ودعک ربک و ماقلی»؛ خداوند هیچ گاه تو را رها نکرد و هیچ گاه بر تو خشم نگرفت. پیامبری که از بدو تولد و بلکه از بدو خلقتش هیچ گاه عنایت خاص پروردگار از او دور نشد و هیچ گاه عمل او و فعل او مورد غضب و خشم خداوند قرار نگرفت؛ این چنین پیامبری در همه جهات و همه زمینه‌ها برای هر حق جویی الگو و سرمشق است تا راه هدایت خویش را بیابد. به نص آیه شریفه مباهله تمام این مراتب و فضایل برای حضرت امیرالمومنین علیه السلام نیز هست. آیاتی که در فضیلت حضرت محمد (ص) می‌باشد بیش از این است. هر چند احصای همه این‌ها در این مختصر امکان ندارد، اما مطلبی که مهم است این است که هر آنچه قرآن درباره پیامبر بگوید درباره امیرالمومنین نیز صادق است، الا نبوت؛ به نص قرآن و کلام نبوی حضرت محمد (ص).


امیرالمومنین حاکم سیاسی بعد از پیامبر


از این رو بلاشک به وسیله این آیه مباهله هر تعقل‌کننده‌ای در قرآن باید اذعان کند که همان نقشی را که پیامبر در حکومت اسلامی دارا بوده علی بن ابیطالب نیز باید داشته باشد، لذا پیامبر حاکم سیاسی حکومت مدینه بود و خویش در رأس امور قرار داشت و اوامر پیامبر در امور سیاسی حکومت مدینه مطاع بود. بعد از پیامبر نیز امیر المومنین صلوات الله علیه این شأن و مقام را دارد؛ چرا که علی علیه السلام یعنی پیامبر، علی علیه السلام یعنی هر آنچه که پیامبر دارد و علی علیه السلام یعنی حاکم سیاسی و خلیفه خداوند همان گونه که پیامبر این چنین بود.


مباهله هر چند در بردارنده نکات بسیار مهم درباره اهل بیت پیامبر اسلام است و این آیه مقام ممتاز و منحصر به فرد امیرالمومنین علی (ع) را در جامعه امروز بیان می‌دارد، اما خداوند فقط به این آیه اکتفا نفرمود، بلکه در قرآن کریم تصریحات دیگری برای مقامات امیرالمومنین، خاصه جانشینی سیاسی و بلکه بالاتر از جانشینی سیاسی، مقام ولایت الهی را برای امیرالمومنین علیه السلام بیان می‌دارد.


رکوعی که خداوند به آن اشاره می کند


آن هنگام که امیرالمومنین علی علیه السلام انگشتر خویش را در رکوع به سائلی انفاق می‌کند. خداوند به امیر المومنین علی علیه السلام اشاره می‌کند (اوصاف آیه شریفه ولایت وصف مشیر هستند و نه وصف مقوم) و می‌فرماید «این چنین است و غیر از این نیست که ولی و سرپرست شما خدا و رسول است و کسانی که ایمان آوردند و در نماز در هنگام رکوع زکات می دهند» اشکالی ندارد که لفظ آیه جمع باشد، ولی آنچه را که خداوند اراده کرده است، مفرد؛ چرا که خداوند به واقعه خارجی اشاره می‌کند و آن واقعه خارجی که همان حاتم بخشی امیر المومنین است، قرینه است؛ برای اینکه بدانیم از لفظ جمع اراده مفرد شده است.


خداوند در آیه بعدی طوری این ولایت الهی حضرت امیر المومنین علیه السلام را ادامه می‌دهد که کسی نتواند در این آیه شریفه ولی را به معنایی غیر از سرپرست تفسیر کند. از این رو در آیه بعدی می‌فرماید «و هر کس خدا و پیامبر او و کسانى را که ایمان آورده‏اند ولىّ خود بداند [پیروز است، چرا که‏] حزب خدا همان پیروزمندانند.»


چرا که پیروزی حزب خداوند در گرو رهبری و قبول ولایت خدا و رسول است. با توجه به این آیه که بعد از آیه 55 سوره مائده آمده است و در این آیه سخن از رهبری برای غلبه حزب خداست، نمی‌توان کلمه ولی را در آیه 55 حمل بر معنایی غیر از سرپرستی نمود.


قرآن کریم همه را امر به تعقل و تدبر نموده است و هرکس که تعقل و تدبر در آیات قرآن بنماید یارای انکار ولایت و خلافت بلافصل حضرت امیر المومنین را ندارد؛ چرا که عقل و انصاف او مانع انحراف او از دستورات قرآن خواهد شد.


سخن آخر


سخن آخر اینکه مسیحیان نجران در جریان مباهله آن هنگام که امیر المومنین علیه السلام را دیدند دست از دشمنی با حضرت برداشتند، اما مسلمانان در روز غدیر آن هنگام که ولایت مولا بر آنان عرضه شد با حضرت دشمن شدند؛ چه قدر فاصله این دو گروه زیاد است. (اقبال ج 2 ص 249)
 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار