عضو هیات علمی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی معتقد است: نگاه بازاری به علم، مهمترین آسیبی است که می تواند به وارد شود.
به گزارش خبرنگار علمی «خبرگزاری دانشجو»، امروزه تحول درعلوم انسانی به دغدغه برخی اندیشمندان اسلامی کشور تبدیل شده است. مصرف گرایی، سنجش دانش با بازار، کسب درآمد از طریق علم، از جمله آسیب هایی است که مسیرتحقق علوم انسانی اسلامی را تهدید می کند.
امیر سلمانی رحیمی، عضو هیات علمی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی معتقد است: نگاه مادی و بازاری و منفعت طلبی به علم، مهمترین آسیبی است که می تواند به علم و رشد آن در جامعه وارد کند.
متن زیر حاصل گفتگوی ما با اوست:
-علوم انسانی متداول در کشور تا چه اندازه با آموزه های اسلامی و تعالیم دینی ما سازگاری دارند؟
محدود کردن دانش به یک سرزمین یا دین، مبانی منطقی و اصولی ندارد؛ بنابراین اگر تعبیر علوم انسانی اسلامی به کار برده می شود در حقیقت توجه بیشتر به علومی است که در سرزمین های اسلامی و با حمایت و منشا مطالعات اسلامی و قرآنی شکل گرفته است؛ اصطلاح انسانی هم اصطلاحی وارداتی و متاخر در تاریخ علم است، چون وقتی می گوییم علوم انسانی، به طور مشخص نمی توان ادعا کرد علمی است که موضوع آن انسان است و یا همچنان که امروز در ذهن بسیاری از افراد است علوم انسانی در کنار یا در برابر علوم تجربی قرار گرفته است. از این منظر علوم بسیاری مورد توجه اسلام قرار گرفته اند و در حوزه های دینی رشد کرده اند که به شئون فرهنگی و معنوی مردم مرتبط بوده است. امروز اگر موضوع علوم انسانی اسلامی بیان می شود، منظور توجه به علومی است که درحوزه فرهنگ وتعالی معنوی آحادبشرباخاستگاه بشرو با تکیه برمتن ومنایع دینی اسلام رشدیافته اند.
-جایگاه و وضعیت امروز زبان و ادبیات عربی که زیر شاخه علوم انسانی است را چگونه ارزیابی می کنید؟
زبان و ادبیات عربی با توجه به دو معیار یاد شده هم به جهت خاستگاه اسلامی و هم به جهت توجه به منابع ومستندات دینی،یکی ازعلوم اسلامی است واتفاقا مرحوم مطهری به زبان و ادبیات عربی به عنوان یکی از علوم اسلامی توجه کرده است. زبان و ادبیات عربی است که خاستگاه دینی و اسلامی دارد.
آنچه امروز به عنوان زبان و ادبیات عربی در حوزه شعر و ادبیات، دستور، صرف و نحو، لغت واشتقاق،و چه درعلوم دیگروابسته به آن می بینیم،همواره رویکرد دینی داشته اند. قدیمی ترین، اصلی ترین و مهمترین کتاب های لغت زبان عرب، برای تبیین و درک بهتر مفاهیم قرآن و سنت، به رشته تحریر درآمده، آنچه به عنوان علم بلاغت عربی امروز با آن سروکار داریم، با ریشه بیان اعجاز قرآن شکل گرفته و رویکرد آن توضیح و تفهیم و وجوه اعجازی قرآن بوده است. در حوزه دستور و صرف و نحو هم همین طور، این کتاب ها مملو از شواهد و مثال های قرآنی و حدیثی است و این نشان می دهد، تمام رویکرد مولفان این کتب، آشنا کردن و رازگشایی از حقایقی قرآن بوده است. نکته قابل تامل این است که تمام این میراث گرانبها، حاصل کوشش ایرانیان غیرتمند، دانش دوست، پایبند و علاقه مند به شریعت اسلام بوده است.
در حوزه دستور زبان نخستین کتاب ها مربوط به ایرانیان است که الکتاب اثر سیبویه از مردم فرهیخته شیراز یکی از آنهاست. در حوزه لغت و عروض نیز با شخصیتی مانند خلیل بن احمد فراهیدی روبه رو هستیم که یکی از نوابغ این دانش و ایرانی است؛ در حوزه در بلاغت با چهره ها و نام های بلند آوازه مانند تفتازانی که ایرانی بودهم مواجه میشویم.
این افراد نگاه ملیگرایانه نداشته اند،بلکه توجه آنهابه تبیین حقایق ومفاهیم قرآن بوده است وتوانسته اندبا ارزشترین میراث رابرای ما به یادگار بگذارند. بنابراین زبان و ادبیات عربی، بی هیچ تریدی جزو علوم انسانی اسلامی شناخته می شوند.
-این الگو و قالب چطور می تواند به دیگر شاخه های علوم انسانی تسری پیدا کرده و آنها را نقش پذیر نماید؟
خوشبختانه در قانون اساسی ایران به زبان و ادبیات عرب توجه ویژه شده و یک اصل به آموزش آن اختصاص یافته و نظام و دولت را مکلف کرده به دانش پژوهان، بعد ازابتدایی تاپایان متوسطه عربی یادداده شود. این فرآیند بیانگراهمیت این موضوع وتوجه قانون گزاران مابوده است.
مادرباره زبان وادبیات عربی بایدبه دونکته توجه داشته و در جهت عمومی کردن آن بکوشیم:
اول اینکه به جهت ساختاری که به واسطه کارهای ارزشمند صورت گرفته، الگوی های بسیار مناسبی به دست آمده که می توانند در همه علوم به ویژه علوم مرتبط با زبان مورد توجه قرار گیرند، چرا که مولفان آن با انگیزه و نگاه دینی این تالیفات را انجام داده اند و این می تواند الگو و قالبی باشد برای افرادی که در علوم انسانی می خواهند تحول ایجاد کنند.
جنبه دیگری که باید به آن توجه پیدا کنیم این است که هدف آموزش زبان ادبیات عربی، با هدف آموزش دیگر زبان ها متفاوت است؛ به طور مثال در زبان انگلسی مطلوب کسی که در دوره ها و کلاس های آموزشی شرکت می کند این است که بتواند به خوبی در کنفرانس ها و سفرها شرکت کرده و از هنر محاوره خود استفاده کند،حالی که آموزش زبان عربی تقریبا این رویکردندارد.
دربرنامه درسی رشته زبان وادبیات عربی مکالمه جایگاه بسیارضعیفی دارد و در حد چند واحد درسی آن هم در مقطع کارشناسی تدریس می شود؛ این مساله را باید توجه کرد که اگر کسی بخواهد زبان عربی یاد گیرداولا باید بداند یادگیری این زبان برای مکالمه نیست ودوم اینکه بداندرویکرد و محتوا ومثال های این زبان، ارزشی است ووقتی آنرامیخوانیم با شمار متناوب از دستورات و آیات قرآنی روبه رو هستیم و همه آموزه های آن اخلاقی است در صورتی که در آموزش زبان انگلیسی، ترویج فرهنگ غرب و برون رفت از فرهنگ خودی به چشم می خورد. بنابراین این الگو برای علاقمندان توسعه علوم انسانی و اسلامی کردن آن می تواند مناسب باشد.
پیاده کردن این الگو به چه صورت باید باشد؟
استفاده از تجربیات دیگر کشورها بسیار مفید است؛ اعتقاد من درباره زبان عربی این است که اگر بخواهیم کتابی را آموزش دهیم، باید انگیزه لازم را در فراگیران و مربیان ایجاد کرده و تکنیک تولید کنیم. بر فرض کتاب تاریخ و دینی که در مقاطع مختلف و دانشگاه ها تدریس می شود، اگر به زبان عربی باشد، دانش آموز و دانشجو به طور علمی با متون دینی آشنا می شود و ما را با آن هدف که آشنا شدن با آموزه های قرآنی است، کمک می کند. بنابراین باید با توجه جدی به دیدگاه هایی که نسبت به آموزش زبان عربی، چه در مجامع آموزش و پرورش و چه در دانشگاه، حوزه و... وجود دارد، تفکرواندیشه جمعی برتالیف کتاب درسی حاکم شودتادرآینده شاهدعلاقه مندی بیشتر دانش آموزان،دانشجویان وطلاب باشیم و بتوانیم اثربخشی وکارایی این دانش درفهم متون دینی را به آنان نشان دهیم.
-مهمترین آسیب هایی که تحول علوم انسانی و تبدیل شدن آن به علوم اسلامی را تهدید می کند، چیست؟
علم یک حقیقت مقدس است و در قرآن و روایات جایگاه والایی دارد و عالِم به مراتب از عابد بالاتر است. از منظر اعتقادی ما کسی که در مسیر علم قرار گرفته، باید قصد تقرب به سوی خدا را داشته باشد؛ بنابراین نگاه مادی و بازاری و منفعت طلبی به علم، مهمترین آسیبی است که می تواند به علم و رشد آن در جامعه وارد کند. اگر انگیزه ها در این زمینه تغییر کند، مسیر دانش طلبی نیز تغییر می کند. مصرف گرایی، سنجش دانش با بازار، کسب درآمد از طریق علم، از دیگر آسیب هایی است که در این زمینه، مسیر تحول علوم انسانی به اسلامی را تهدید می کند.
نکته دیگر شیوه و روش است؛ قطعا باید هر آموزشی را بعد از اینکه در مرحله اجرا آزمودیم، بسنجیم. به طور مثال باید دانش زبانی و ادبی طلاب و دانشجویان را در زمینه زبان و ادبیات عربی افزایش داده و بسنجیم تا ببینینیم آنان تا چه حد به مباحث علاقه مند شده اند و اگر این علاقه مندی به وجود نیامده، به چه دلیل بوده است.آیا به دلیل به روز نبودن منابع یا جذاب نبودن آنهاست یا شیوه های آموزشی غلط؟ آیا شیوه های آموزشی ما از علم و تکنولوژی روز برخوردار است؟ آیا از استادان زبده و متخصص در این زمینه استفاده می شد؟ حجم دروس کم یا زیاد است؟ برنامه ریزی برای تربیت نیروی انسانی آموزش دهنده آن چقدر جالب بوده است؟
متاسفانه باید گفت منابع درسی ما جذاب و به روز نیستند و به صورت علمی و دقیق با بهره مندی فکر جمعی تعریف نشده و قدیمی هستند. این منابع با نیاز روز دانشجویان، دانش آموزان و طلاب سازگاری ندارد. برنامه ریزان فرهنگی، دانشگاهی، حوزوی و آموزش و پرورش باید به این نکته توجه کنند که سبک علمی منابع درسی با ضابطه دقیقی تالیف نشده و همین موضوع موجب بی انگیزگی دانش پژوهان می شود.
-برپایی کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی تا چه اندازه در تحول علوم انسانی می تواند تاثیر گذار باشد؟
خود این اندیشه توانسته در جامعه علمی کشور منشا خیزش شود و استادان و ارباب قلم را نسبت به این موضوع حساس کند. اکنون در آستانه دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی هستیم و از این بابت خوشحالیم اما استمرار کنگره را باید در قالب های تخصصی ببینیم و در نوبت بعد، نگوییم سومین کنگره، بلکه با شناسایی علوم اسلامی برای هر شاخه ای، کنگره تخصصی برگزار کنیم؛ به طور مثال برای زبان و ادبیات عربی یک کنگره مستمر، برای کلام، برای علم هیئت و نجوم و ... هر یک جداگانه کنگره ای مستقل و مستمر برپا کنیم.