گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - الهه قاسمی؛ انجمن اسلامی دانشگاه تهران سه شنبه هفته گذشته، 21 آبان از هاشم آغاجری که عضو حزب منحله مجاهدین انقلاب اسلامی است برای سخنرانی در مجمع عمومی خود در تالار باستانی پاریزی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دعوت کرد؛ این تشکل که پیش از گرفتن مجوز سخنرانی، از وی برای حضور در برنامه دعوت به عمل آورده بود، نتوانست مجوز لازم را از شورای نظارت بر تشکل های دانشجویی دانشگاه تهران دریافت کند و به همین دلیل سخنرانی آغاجری لغو شد. اما سوال اینجاست که آغاجری کیست و چرا به وی مجوز سخنرانی داده نشد؟
اما پیش از آن که بخواهیم شنونده پاسخ مسئولان این دانشگاه در قبال دعوت از چنین افرادی در دانشگاه باشیم، بد نیست که سوابق این فرد را به طور مختصر بررسی کرده تا به عمق خطرات و آسیب حضور چنین افرادی در محیط دانشگاه که باید محیطی علمی باشد، برسیم.
سید هاشم آغاجری در سال 1336 در آبادان متولد شد. فعالیتهای سیاسی را از 15 سالگی و همکاری با انجمن حجتیه در سال 1350 آغاز و سال 54 ادامه داد. در سالهای 55 و 56 به خاطر دفاع ایدئولوژیک از اسلام در برابر ایدئولوژیهای گروه غیر اسلامی و مارکسیست به زندان افتاد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به عضویت آن درآمد. از جمله فعالیتهای او میتوان به سخنرانیهایش در سال 59-58 در رابطه با مسائل تاریخی و سیاسی بویژه تاریخ معاصر اشاره کرد که از رادیو خوزستان نیز پخش میشد. با شروع جنگ خود و خانوادهاش حضوری فعال در این عرصه داشتند که در نهایت منجر به جانبازی خواهرش، شهادت برادر 18 سالهاش و جانبازی خودش (قطع پا در عملیات والفجر مقدماتی) شد.
آغاجری تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی رشته تاریخ دانشگاه شهید بهشتی به پایان رساند و مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه تربیت مدرس در همان رشته دریافت کرد. پس از آن مدتی عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس شد. او تا قبل از دستگیری مدتی استاد تاریخ در دانشگاه تهران بود.
با روی کار آمدن جریان اصلاحات در دوم خرداد 76 و طرح شعارهای تساهل و تسامح و دوری از افراطیگری، فضای مناسبی برای اهانت به حریم دین و روحانیت فراهم شد. به دنبال ایجاد این جو روزنامههای زنجیرهای این وظیفه را برعهده گرفتند و در نهایت کار به جایی رسید که در پایان دوره هشت ساله اصلاحات، شبهات قابل توجهی علیه دین اسلام و تشیع مطرح شد.
از سوی دیگر افرادی وظیفه داشتند تا با سخنرانیها و حرفهای خود اسلام و تشیع را زیر سوال ببرند یا با بسترسازی، در زمینه هتاکی و توهین به اعتقادات مردم اقدام کنند. نماینده این جریان در سطوح بالا افرادی مثل عبدالکریم سروش، مجتهد شبستری و در سطوح پایینتر امثال آغاجری بودند، یکی از مسائلی که درباره او مطرح میشود غالباً به دو سخنرانی توهین آمیزش برمیگردد، به طوری که سخنرانی دوم او منجر به صدور حکم اعدامش شد.
در مراسمی که جهت تجلیل از کدیور در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شده بود، آغاجری در سخنرانی خود با تاسی از مارکس، دین را افیون تودهها و حکومت خواند و گفت: «به یاد آوردم که این جمله معروف مارکس را که گفته است دین افیون تودههاست. سخنی که مارکس در باب دین گفته است هر چند تمامی حقیقت نیست، اما بخشی از حقیقت را در خود دارد. دین در حکومت دینی نه تنها افیون تودههاست - آن چنان که مارکس گفته - بلکه من به آن میافزایم دین علاوه بر آن، افیون حکومتها هم هست.»
در ادامه هم به بهانه دفاع از دین در برابر ریا و تظاهر، سکولاریسم را پیشنهاد میکند و میگوید: «برای اینکه هسته و گروه دین، محورهای اساسی دینداری که همانا اعتقاد آزادانه و داوطلبانه انسان متعلق به دین است، جای خود را به ظاهرگرایی، ریاکاری و مناسک پرستی عاری از حقیقت ندهد، نهاد دین باید از نهاد دولت تفکیک شود.»
او در ادامه میگوید: «همیشه به نام تئوکراسی، دموکراسی سرکوب شده است. اگر مطهری، اصلاحطلب دین بود، دوم خردادو سخنگوی این حماسه ملی یعنی خاتمی اصلاحطلب انقلاب و دولت است. از این حیث پیوند اصلاحطلبی در این دو حیطه میتواند راهگشا و درسآموز باشد.»
به دنبال این سخنان آغاجری، اعتراضات گسترده مردم و روحانیون شروع شد. اینجا بود که دوستان و همقطاران او برای حمایتش به میدان آمدند؛ مصطفی تاجزاده در سخنرانی در اردوی جامعه اسلامی دانشجویان شیراز گفت: «من حرفهای اخیر آغاجری را کاملاً قبول دارم و چیزی که او درباره دین گفته، مطهری نیز گفته است، پس چرا به مطهری اعتراض نمیکنند؟!»
پس از صحبتهای تاجزاده، شورای نظارت به آثار شهید مطهری در اطلاعیهای رسمی، این سخن را تکذیب کرد و حتی تلاشهای شهید مطهری را در مبارزه با چنین افکاری نامید.
هاشم آغاجری در 29 خرداد 1381 به دعوت شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد همدان و به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی درباره پروتستانیسم اسلامی در خانه معلم همدان برای دومین بار سخنرانی کرد.
آغاجری در بخشی از سخنان خود با اهانت به مراجع و مقلدان آنها میگوید: «شریعتی میگفت: رابطه مردم، معلم و متعلم است نه رابطه مرید و مراد» سپس اضافه میکند: «نه رابطه مقلًد و مقلّدکه تقلید بکنند؛ مگر مردم میمون هستند که تقلید بکنند؟!...رابطه نهاد سنتی با عوام، رابطه مرید و مراد است، یعنی اینکه مراد همیشه مراد باشد و مرید همیشه مرید و این حلقه بر گردنش.» او در بخشی از سخنانش سعی دارد قداست امام معصوم علیه السلام را با لحنی بیادبانه زیر سوال ببرد و میگوید: «این طبقه ابتدا امامان معصوم را لاهوت میکرد تا خودش هم به عنوان نابینایان آن معصوم لاهوتی بشود....»
در ادامه او اسلام را اسلام 1400 سال قبل معرفی میکند و مدعی ناکارآمدی آن در عصر فعلی است و میگوید: «مسلماً انسانی که در قرن 20 و21 میخواهد مسلمان باشد، متفاوت است از اسلامی که در مکه و مدینه1400 سال پیش که به اندازه کوچکترین روستاهای امروز ایران جمعیت داشته... اسلام امروز متفاوت است، معلوم است که ما یک شیوه و متد دیگری درک میکنیم در همه زمینهها، اقتصاد، سیاست، تمام حوزهها از زندگیمان»
موج اعتراضات پس از انتشار سخنان آغاجری، از سوی گروهها و شخصیتهای مذهبی، سیاسی و فرهنگی صورت گرفت که ضمن محکوم کردن سخنان او خواستار برخورد قاطع با او بودند. همزمان با این اعتراضات، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی باز هم دست به حمایت از آغاجری زد و طی بیانیهای حمایت کامل خود را ازصحبتهای آغاجری اعلام کرد. پس ازانتشار این بیانیه اعتراضات علما و روحانیون شدت گرفت تا جایی که آیتالله نوری همدانی با اشاره به سخنرانی آغاجری فرمودند: «اگر آن روز که این شخصیت اظهار داشت دین افیون ملتهاست با وی برخورد میشد، امروز جرأت بیان این حرفها را پیدا نمیکرد.»
همچنین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ضمن محکوم کردن این سخنان، مواضع خود را اعلام کرد: «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را فاقد مشروعیت دینی میدانیم و متدینین را از همکاری با آنها برحذر میدانیم.»
پس از این موضعگیری صریح و قاطع روحانیون و مراجع، عدهای از متدینین همدان و رئیس دادگستری استان به عنوان مدعیالعموم با شکایت از هاشم آغاجری پرونده قضایی برای او تشکیل میدهند. پس از چندین نوبت احضار به دادگاه و عدم حضور وی در دادگاه، حکم دستگیری وی صاد رمیشود و دادگاه بدوی به دلایل ذیل او را محکوم میکند:
1.اهانت به ائمه اطهار و انکار مقام مقدس و الهی آنان
2.اهانت به علمای اسلام و مرجعیت شیعه و مقلدان
3.اخلال در نظم و آرامش شهروندان همدانی و ایجاد تشنج در کشور
به دنبال صدور حکم دادگاه برای عضو ارشد سازمان مجاهدین، حزب مشارکت در حمایت آغاجری بیانیهای را صادر کرد و در آن ضمن ستایش هاشم آغاجری، در عباراتی محاکمه این اهانتکننده به مقدسات را در جهت ایجاد رعب در دل اصلاحطلبان دانست! این حزب، قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران را به خاطر اجرای عدالت مورد حمله قرار داد: «این حکم چیزی جز نقطه سیاه دیگری در پرونده قوهقضائیه نیست.»
مهدی کروبی، رئیس مجلس ششم نیز به این سخنان واکنش نشان داد: «متاسفانه برخی حرفها و کارهای کشور روی حساب نیست. برای ما یک عنوان حجت الاسلامی باقی مانده که یک آقای دانشگاهی آمده و میخواهد آن را از ما بگیرد؛ میگویند این عناوین از کلیسا آمده است!»
اما در نهایت سازمان مجاهدین انقلاب در 12 تیر 81 و طی بیانیهای رسماً از اظهارات گستاخانه آغاجری حمایت کرد: «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران افتخار میکند که اعضایی همچون آغاجری دارد.»
اگرچه بعد از این ماجرا و آشکار شدن سخنان ضد دینی و ساختارشکنانه آغاجری، محسن آرمین، سخنگوی سازمان مجاهدین به نوعی سعی در توجیه سخنان آغاجری داشت، اما حمایتهای صریح ضد انقلاب، منافقین و سلمان رشدی از اظهارات آغاجری محل تردیدی برای افکار عمومی باقی نگذارده بود. آرمین ابتدا با بیان اینکه «من اظهارات آغاجری را که خواندم، حیفم آمد به او تبریک نگویم.» حتی سلمان رشدی هم در حمایت از آغاجری به میدان آمد و اظهار داشت: «وقتی اکثریت میانهرو در برابر اینگونه افراد اقدامی نمیکنند، رشدیهایی پیدا میشوند که ماموریت انجام بدهند.»
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در واکنش به هتک مقدسات توسط آغاجری و همچنین حمایت بی چون و چرای سازمان مجاهدین از وی، بیانیهای که به امضای مرحوم آیتالله مشکینی رسیده بود را 18 تیر ماه 1381 منتشر کرد و طی آن این حزب را نامشروع اعلام نمود.
در این بیانه آمده بود: «سازمان موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی برای بدبین کردن نسل جوان به اسلام و روحانیت و تفکیک دین از سیاست، که هدف دشمنان جهانی اسلام نیز هست، تلاش میکند ... سخنان موهن یکی از اعضای مرکزی این سازمان در همدان (توهین به عقاید دینی، مراجع تقلید و مردم متدین ایران) و حمایت بیدریغ آن سازمان از گفتههای او، شاهدی بر این مدعاست... جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را فاقد مشروعیت دینی میداند و متدینین را از همکاری با آنها برحذر میدارد.»
هاشم آغاجری، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال 87 نیز با ایراد سخنان دیگری در منزل عبدالله نوری به تمسخر و هتاکی به ساحت مراجع عظام تقلید، علما و فقها پرداخت و گفت: در حکومت، ما از هیچ فقیهی حکمی درباره مسائل اخلاقی و کرامت انسانی ندیدیم و تمامی موارد در جهت خرد کردن انسانیت و سلطهپذیری بوده است.
آغاجری در این سخنان که با عنوان «اخلاق سلطه و اخلاقی رهایی» ایراد میشد، تقلید را به بردهداری تشبیه کرد و افزود: همچنین هیچ کس بردهداری را حرام نکرده، در صورتی که بردهداری و بردهپذیری در تضاد با اخلاق است.
وی در ادامه این جلسه که تعدادی از عناصر گروهک نهضت آزادی، جمعی از مسئولان و مدیران دولت دوم خرداد و جمعی از نمایندگان سابق در مجلس ششم نیز حضور داشتند با تحریف سخنان امام خمینی (ره) خاطرنشان کرد: مشهور است که بنیانگذار انقلاب گفته ما مامور به انجام وظیفه هستیم نه نتیجه که این یعنی ما به نتیجه کاری نداریم و فقط وظیفه خود را انجام میدهیم. خواه این وظیفه درست و خواه نادرست باشد.
آغاجری به جملهای دیگر از بیانات امام راحل (ره) اشاره و آن را متناقض با جمله پیشگفته برشمرد و تاکید کرد: بنیانگذار انقلاب در جای دیگری گفته است که حفظ نظام از اوجب واجبات است که این دو جمله در تضاد آشکار با همدیگر هستند؛ وی با متهم کردن نظام اسلامی به استبداد و سلطهگری عنوان کرد: نمیتوان هم وظیفهگرا بود و هم به هر قیمتی که شده نظام را حفظ کرد؛ زیرا ممکن است ما در حفظ نظام، متوسل به زور و استبداد و سلطه شویم و این در تضاد آشکار با اخلاق است.
سخنان هتاکانه آغاجری تنها با واکنش ملایم و آرام یکی از حضار که از اعضای سابق دفتر امام راحل(ره) بوده، مواجه شد که آغاجری نیز در پاسخ به وی با طرح ادعای نبود آزادی بیان در کشور، تاکید کرد: من مسائلی که شما میگویید را 15 سال قبل در کتابهای خود نوشته و تدریس کردهام، اما امروز همان حرفها را قبول ندارم و به این نتیجه رسیدهام که اینگونه نیست؛ چرا که مواردی هست که نمیتوان آنها را بیان کرد.
در این جلسه انصاری راد، ابراهیمی، جماعتی، ابراهیم یزدی، عطریانفر، سعید لیلاز، اعظم طالقانی، مرتضی مبلغ، صفری و چند تن از اعضای نهضت آزادی حضور داشتند.