به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛آری شاویت همکار نشریه صهیونیستی هاآرتص با انتشار تحلیلی در نیویورکتایمز خاطرنشان کرد: امضای توافق در ژنو ممکن است به پیروزی ایران و شکست آمریکا تعبیر شود و به این ترتیب ایرانیان قادر شوند برنامه هستهای خود را به منظور غنیسازی حفظ کنند و در عین حال آمریکا و متحدانش از شدت تحریمهای اقتصادی علیه ایران بکاهند. اما در این مورد فقط اوباما را مقصر تلقی نکنید. در واقع این شکست آمریکا به اقدامات رؤسای جمهور قبلی مرتبط است. آنچه که 3 رئیس جمهور آمریکا، 4 نفر از نخستوزیران اسرائیل و 12 نفر از رهبران اروپا قول دادند که هیچ گاه اتفاق نمیافتد. در واقع با این رویکرد مواجه هستیم.
وی اضافه کرد: آنچه قرار نبود، اکنون محقق شده و بمب ایران تقریباٌ در همین نزدیکی است.]!؟[ اما سؤال این جاست که چرا غرب نتوانست با تجهیز منابع سیاسی، اقتصادی و نظامی خود در زمان مناسب تهران را مجبور به کنار گذاشتن بلندپروازی هستهای خود بکند؟ پاسخها را میتوان مانند هجی اشتباه یک کلمه توصیف کرد. بعد از واقعه یازدهم سپتامبر، آمریکا مصمم به مقابله به مثل و نابودی مخفیگاههای تروریستها و نشان دادن قدرت امپراتوری خود بود. این جرج دبلیو بوش بود که تصمیم گرفت این اقدامات را در افغانستان و عراق عملی کند. افغانستان بعضاً یک اشتباه اما موردی قابل درک بود به این دلیل که القاعده با تأمین حمایت طالبان در افغانستان و مناطق تحت کنترل طالبان برخوردار شده بود. اما اشغال عراق کاملاً اشتباه بود زیرا هیچ گونه ارتباطی بین صدام حسین و 19 تروریستی که در ماه سپتامبر 2001 به نیویورک و واشنگتن حمله کردند وجود نداشت.
نیویورک تایمز خاطرنشان کرد: اگر آقای بوش قدرت رهبری و اعمال قدرت این کشور را با اقدامات اساسی دیپلماتیک علیه ایران در عوض حمله نظامی به عراق در ده سال قبل به نمایش گذاشته بود، امروز موقعیت بینالمللی آمریکا بسیار قدرتمند بود. تصمیم هیأت اجراییبوش برای دنبال کردن عراق به جای ایران یک اشتباه مهلک بود و اکنون عواقب بلند مدت آن به تازگی آشکار میشود، از جمله شکست فاجعهبار آمریکا در مبارزه با جلوگیری از یک ایران هستهای در تمایل واشنگتن به امضای یک توافق کاملاً اشتباه انعکاس یافته است.
این روزنامه میافزاید: مسئولیت آقای بوش در این فاجعه اکنون دو جنبه اساسی را نمایان میکند؛ او از هدف قرار دادن ایران در یک دهه قبل شکست خورد و شرایطی را به وجود آورد که امروز هدف قرار دادن ایران را بسیار دشوار کرده است. هیأت اجرایی بوش یک هجمه سیاسی و اقتصادی را در زمانی که ایران ضعیف بود بوجود نیاورد و آقای بوش آمریکا را به دلیل تحلیل قدرت اقتصادی و نظامی آن در یک جنگ بیهوده تضعیف کرد.
شاویت معتقد است: آقای بوش ملتی را تحویل آقای اوباما داد که عمده توان خود را از دست داده بود و در زمانی که با یک تهدید واقعی برای صلح مواجه شد، توان آمریکا به تحلیل رفته بود. این توان در خشونتهای خیابانهای بصره و بغداد محو شده بود. البته قطعا آقای اوباما هم اشتباهاتی را مرتکب شده است. او پس از شروع کار، فرصت را با اتخاذ یک سیاست بیهوده درگیر کردن ایران و اعمال تحریمهای ناکارآمد از دست داد، او هشدارهای انگلیس، فرانسه، اسرائیل، مصر و سعودیها در مورد این سیاستهای اشتباه را نادیده گرفت و به جنبش عظیم آزادیخواهی ایرانیان در ژوئن سال 2009 پشت کرد. اما وقتی که بالاخره اقدامات دیپلماتیک و تحریمهای تنبیهی جدی را در سال 2011 و 2012 اتخاذ کرد، اقداماتی کوچک و دیرهنگام بود.
نیویورک تایمز در پایان مینویسد: در عین حال، بایستی به این موضوع توجه کرد که آقای اوباما این اقدامات خود را در ویرانههای فاجعه اقدامات راهبردی که او به ارث برده بود، انجام میداد. پس از عراق، آمریکا تبدیل به یک ملت دچار آسیبهای روانی شد که حوزه توجه آن برای مشکلات موجود در خاورمیانه محدود شده بود. این امپراتوری حالا دیگر خسته بود و شوق و عقلانیت خود را برای مواجهه با دشوارترین منطقه جهان و خطرناکترین قدرتهای شرور جهان از دست داده بود. مذاکرات ژنو یک توهم است. به همین ترتیب حسن روحانی که به عنوان رئیسجمهور میانهرو ایران تلقی میشود نیز یک توهم است و این موضوع در مورد مهار رهبر ایران نیز به همین ترتیب است. تمام گزینههای موجود روی میز حالا ترسناک شده زیرا آمریکا فرصت اعمال دیپلماسی جدی را از دست داده است. به جای حصول یک توافق موقت، غرب بایستی به توقف چرخش تمام سانتریفیوژها تا حصول یک توافق نهایی پافشاری کند.
منبع: کیهان