به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛ حجت الاسلام اسماعیلی با اشاره به گفتگوی روزنامه اعتماد با شاکی محمود کریمی در صفحه گوگل پلاس خود نوشت:
هر چه میخواهم فرض کنم این مصاحبه واقعا با تمام این جملات اتفاق افتاده نمیشود!
- ابتدا گفته شب اربعین(یعنی یک دی) این اتفاق افتاده بعد کمی بعد تر باز گفته پنج دی!
- گفته: حاج محمود شلیک کرده، بعد چراغ زده، بعد نگهشون داشته به صحبت؟!
یعنی اصلا تصورش هم سخته! نیست؟
- گفته: عقب دو تا خانم نشسته بودند و جلو، پسرش! گفته: سمت جلو پسرش نشسته بود. من سئوال کردم شما حاج محمود کریمی هستید...
کسی که حاج محمود را نشناخته و شک کرده از کجا پسرش را شناخته؟!
- گفته: من یک لحظه سبقت گرفتم و دوباره کنار آمدم... . گلوله به در عقب خودرو خورده
تصورش در قالب یک فیلم جنایی هندی - با آن همه خالی بندیهایشان- سخت است که یک نفر کنار خودرویی با سرعت در اتوبان حرکت کند بعد به خودروی کناری شلیک کند! یعنی شیشه پایین، کلت به دست و... بعد راننده و سرنشین ماشین هدف، اصلا متوجه نشوند.
خوب تصور کنید.به نظر میرسد شلیک باید از شیشه راننده به سمت درب عقب سمت شاگرد صورت گرفته باشد. یعنی میشود باور کرد که ماشین بغلی متوجه نشده باشد؟
- گفته: من شک کردم که حاج محمود هست یا نه! بعد ازش سئوال کردم گفت: آره. بعد توی نیروی انتظامی رفته شرح ما وقع را داده! و انگار آنها خودشان پی بردند که هویت واقعی ضارب همان آقای کریمی است!
چرا در نیروی انتظامی نگفته و...
- گفته: به همراه دو خودروی دیگر در مسیر در حال تردد بودیم.
نقش آن دو خودرو چه بوده و با توقف این ماشین ایستادهاند یا خیر؟ چرا؟
از اینها گذشته، بماند که اعتماد و خبرنگار کذاییاش، هیچ اشارهای به حجم دروغپراکنی ِ رسانههای همسو با خودشان درباره این حادثه از روز اول تا امروز نکرده!
نکته آخر اینکه: من کارآگاه نیستم، من روحانیام! هنوز هم هیچ قضاوتی درباره این موضوع نکرده و نمیکنم. آنچه نوشتم هم تاملم روی این مصاحبه و برداشتم از مجموع نظرات ذیل پست اصلی و بازنشرش بود و بس. چه بسا تناقضات دیگری هم به ذهن شما برسد.
--------------------------------------------------------------------------------
متن کامل مصاحبه روزنامه اعتماد با شخصی که عنوان شده، شاکی محمود کریمی است در ادامه می خوانید.
همسرم هنوز استرس دارد و می ترسد می گوید با حروف مختصر معرفی ام کنید. متولد دهه 60 که لیسانسه است و شب اربعین خودرویش مورد اصابت گلوله رها شده از اسلحه محمود کریمی قرار گرفت. خودش می گوید شانس آورد که ماشین سرنشین عقب نداشته و به خیر گذشته است. در گفت وگویی که دوستانه با «اعتماد» دارد، می گوید که اصلانمی خواست در این باره حرف بزند اما برای اینکه مخاطبان بدانند که در آن شب و روزها و شب های پس از آن چه گذشته، روایت اتفاق را می کند. می گفت نه می خواهد حامیان محمود کریمی تصور کنند که او فرد بی دین و غیرمذهبی است و نه برعکس مردم عادی تصور کنند که ترسیده و رضایت داده: می گوید هم مذهبی است و هم هیاتی و از قضا شب حادثه در خودرویش نوار مداحی روشن بوده: اگر هم حالا رضایت داده فقط به حرمت امام حسین(ع) و خواسته مادرش بوده و بس: می گوید هنوز همسرش احساس ترس می کند. گفت وگوی «اعتماد» را با یک شهروند عادی که در یک هفته گذشته به صدر اخبار آمده بود و حمایت طیف وسیعی از مردم را هم به همراه خود داشت، بخوانید.
آقای م. و حادثه شلیک به ماشین شما چطور رخ داد؟ آیا شما متعرض خودروی آقای کریمی شدید و قصد آزار داشتید؟
در تاریخ 5 دی ماه ساعت 5/12 شب در اتوبان شهید بابایی به همراه همسرم در خودروی 206 مان به همراه دو خودروی دیگر در مسیر، در حال تردد بودیم.
اتفاق چطور رخ داد؟
من با خودرو ام یک لحظه سبقت گرفتم و بعد دوباره کنار آمدم. نمی دانم در ذهن آقای کریمی چه گذشت و چرا احساس خطر کردند که به ما شلیک کردند. البته من ابتدا متوجه شلیک نشدم: کمی که از صدای عجیبی که شنیده شد گذشت و ما مسافتی را همچنان ادامه می دادیم که ایشان چراغ زدند و ما هم به کنار اتوبان آمدیم و توقف کردیم. تازه آنجا متوجه شدیم که به خودروی مان شلیک شده است.
یعنی در حین حرکت به شما شلیک شده بود؟ به کجای خودرو؟
بله، ما درحال حرکت بودیم که به در عقب ماشین سمت پایین شلیک شد. گلوله به نحوی به در خورده بود که از در عبور و به ستون ماشین برخورد کرده بود. چون من اصلانمی دانستم صدای گلوله چطور است، اصلامتوجه نشدم که به سمت خودرو گلوله شلیک شده و صدایی شبیه صدای ترقه را در حین حرکت شنیدم.
چند بار شلیک شد؟
به ماشین من یک گلوله اصابت کرده بود. آن دو خودروی دیگر هم رفته بودند و من با چراغ زدن آقای کریمی کنار زدم. از خودرو که پایین آمدم، با دیدن چهره شان حدس زدم که محمود کریمی هستند. اما فکرش را هم نمی کردم که طرفم مداح اهل بیت باشد.
خودروی ایشان چه بود و با چه سرنشین هایی؟
ایشان سوار یک ماشین شاسی بلند بودند که سمت جلو پسرشان نشسته بودند و صندلی عقب هم دو خانم نشسته بودند. من از ایشان پرسیدم شما محمود کریمی هستید و ایشان هم تایید کردند اما باز هم باور نکردم و فکر کردم فردی شبیه ایشان است و دارد از هویت ایشان سوءاستفاده می کند.
خب بعد پیاده شدن چه بین شما گذشت؟ دلیل شلیک را چه مطرح کردند؟
اصلادر این حد صحبت نشد. ایشان اعتراض کردند که چرا سرعت داشتید و چرا اینطور رانندگی کردید و بحث های اینچنینی شد و اصلامجالی نشد که ما حرف بزنیم. آنقدر ترس و واهمه از اتفاق داشتیم که اصلادر این باره هیچ حرفی نزدیم. شما هم جای ما باشید و ببینید در آن موقع شب در اتوبان به خودروی تان شلیک کردند، اصلاحرفی نمی زنید. خب هراس داشتیم. البته همین که ایشان دید من و همسرم افراد عادی هستیم و به یک خودروی شهروند عادی شلیک کرده، سوار خودروی شان شدند و رفتند و من و همسرم در آن موقع شب تنها کاری که توانستیم بکنیم این بود که به پلیس زنگ زدیم و آنها مامور فرستادند. و ما هم به کلانتری رفتیم و شکایت را تنظیم کردیم.
و چطور ثابت کردید که هویت ضارب محمود کریمی است؟
اصلاما چیزی نگفتیم. ما فقط شرح ماوقع را دادیم. انگار آنها خودشان پی بردند که هویت واقعی ضارب همان آقای کریمی است. چون موضوع شلیک هم بود، خودشان پیگیری سریع کردند و انگار با ایشان تماس گرفتند.
بعد فردای حادثه خبرش منتشر شد و شما شکایت کردید؟
ما همان شب شکایت کردیم. چند روز بعد هم موضوع خبری شد. فردای حادثه به همراه پرونده به دادسرای پل رومی رفتیم و پرونده در دستگاه قضایی تشکیل شد.
110درباره سرعت خودروی شما چه اظهارنظری کرد. آیا شما مقصر بودید؟
اصلااین حرف ها مطرح نبود. موضوع شلیک به خودرو بود و پرونده سر همین موضوع تشکیل شد. چون پرونده هم امنیتی شده بود. همین که دیدند ضارب، آقای کریمی است، خودشان پرونده را سریعا به دادسرا فرستادند.
شما در دادسرا ایشان را دیدید؟
فقط یک بار در مراحل بازپرسی، متن اظهارات مکتوب ایشان را دیدم که نشان می داد ایشان هم به دادسرا تشریف آوردند. چون می گفتند مساله امنیتی است، درباره جزییات زیاد به من چیزی نمی گفتند.
شما کی ایشان را در دادسرا دیدید؟
بعد رسانه یی شدن اتفاق هم ایشان را در دادسرا ندیدم. من مستقیم با ایشان اصلاحرف نزدم: هر حرفی هم داشتم مستقیم فقط به بازپرس می گفتم.
بعد از گرفتن اظهارات ایشان، بازپرس دلیل شلیک را به نقل از ایشان چه عنوان کردند؟ آیا به شما گفته شد که ایشان عنوان کرده برای حفظ جان خانواده اش و با این تصور که شما قصد مزاحمت دارید، شلیک کرده است؟
هیچ توضیحی به ما ارائه نشد. فقط صحبت های ما شنیده می شد. من در سایت ها به نقل از نزدیکان ایشان دیدم که تهمت هایی زده شده که خب با توجه به اینکه من به همراه خانمم تنها سرنشینان خودرو بودیم، کاملابی دلیل بود.
آقای «م. ط» از نزدیکان آقای کریمی، مدعی شدند که شما اراذل و اوباش هستید.
پدر من بازنشسته نظامی هستند. درست است که من یک شهروند عادی هستم با تحصیلات لیسانس اما یک خانواده مذهبی و محترم داریم که از قضا از مریدان امام حسین(ع) هستیم و از قضا در شب حادثه هم نوار مداحی در ماشین من روشن بود. خود من و خانواده ام پای همین مداحی ها می نشینیم و از مخاطبان همین مداح ها هستیم. این طور نیست که یک فرد اوباش باشیم.
اینکه اعتقادات مذهبی شما چه باشد، مسلما ربطی به نفس اتفاق ندارد.
همین طور است اما می خواهم حامیان آقای کریمی هم این را بدانند که من هم از حامیان آقای کریمی بوده ام و هستم و حتی اولش باورم نشد که ضارب خودرویم آقای کریمی هستند. فرد معتقدی هستم و تنها به خاطر ارادت به امام حسین(ع) و حرمت امام حسین(ع) وخواست مادرم، از شکایت در این پرونده رضایت دادم. چون ایشان هم به حرمت امام حسین(ع) به اینجا رسیدند.
مردم چه تصویری از شما داشته باشند. جوان چند ساله یی هستید. تحصیلات و شغل تان؟
من متولد اوایل دهه 60 هستم. لیسانس با شغل آزاد.
خودروی شما چقدر هزینه برداشت؟
به خاطر این مسائل و شکایت هنوز به خودرو دست نزده ام و در پارکینگ گذاشته ام.
آسیبی که ندیدید؟
گلوله در عین حرکت به پایین در خورده بود. اگر کمی بالاتر بود حتی ممکن بود به خود ما هم اصابت کند. همین الان هم با وجود گذشت دو هفته از حادثه خانم من به شدت هراس دارد و هنوز می ترسد و با هر صدا یا اتفاقی دچار استرس می شود.
به عنوان یک شهروند حتی اگر شکایت نمی کردید، آیا انتظار داشتید که مسوولان انتظامی خودشان از حق شما دفاع کنند و پرونده از سوی شاکی عمومی به دلیل ارعاب یک شهروند مورد پیگیرد قرار بگیرد؟
من صریح می گویم. واقعا از مقام های امنیتی و قضایی سپاسگزارم که صادقانه در تمام این مدت کار خود را انجام دادند. به ما اطمینان دادند که تا انتهای ماجرا در چارچوب قانون، در کنارمان هستند.
یعنی احساس نکردید که شکایت تان بی فایده است؟
اصلا: حتی تا لحظه آخری هم که به دلیل اعتقادات مذهبی مان و به حرمت امام حسین، شکایت را پس گرفتیم به ما می گفتند که آیا فردی و گروهی به شما فشار آوردند؟ که من جواب منفی دادم.
شما به عنوان یک شهروند، چنین اتفاقی را تجربه کردید در حالی که طبق عرف فقط مقام های امنیتی باید اسلحه داشته باشند آن هم برای حفظ جان و امنیت مردم. از اینکه الان می شنوید که به دنبال شکایت و پیگیری شما و حمایت مردم و رسانه ها، دستور جمع آوری اسلحه مداح ها صادر شده، چه نظری دارید؟
شکر خدا این اتفاق به خیر گذشت هر چند می توانست به خیر نگذرد و دور از جان اتفاقی بیفتد. اما من امیدوارم مسوولان امنیتی و انتظامی در این باره تدبیر کنند که با خبرهایی که شنیدم امیدوار شدم.
منبع: جهان نیوز
ولي اين مهمه که اونايي که معلوم نيست کجاشون سوخته بود و تاب و تحمل انتقاداي مداحا رو نداشتن بهانه اي براي تاختن به مذهبي ها يافتند.
حاج محمود دوست داريم
چه کريمي باشي
چه احمدي نژاد...