به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛ مجمع الجزیره بحرین از دوره باستان بخشی از امپراتوری ایران بود اما در اوایل قرن 16 و بدنبال تکاپوهای استعماری اروپا، پرتغالی ها به همراه خلیج فارس این قسمت را نیز به اشغال خود در آوردند . سر انجام شاه عباس با اخراج پرتغالی ها بحرین را نیز مجدد به ایران ملحق ساخت.
با گسترش صنایع کشتیرانی ، شروع انقلاب صنعتی و نفوذ کشورهای اروپایی به خاورمیانه از جمله کمپانی هند شرقی ، این کشورها به منظور کشتیرانی در دریا نیازمند منابع انبوه زغال سنگ بودند به همین منظور با حضور بریتانیا در خلیج فارس جزایر را برای دپو کردن زغال سنگ برای سوخت کشتی ها خود اجاره می کردند. در دوره انحطاط قاجاریه ، دولت انگلستان از ضعف دولت مرکزی استفاده کرد و بر نفوذ خود افزود ، اما به تدریج با حذف سوخت زغال سنگ نیاز به این جزایر کاهش یافت ، یکی از آخرین جزایری که در اجاره ی بریتانیا بود بحرین نام داشت. بحرین جزئی از قلمرو ایران و به عنوان استان چهاردهم ایران اعلام شده بود اما به دلیل ساختار شیخ نشینی به صورت قبیله ای و طایفه ای اداره می شد و از سوی حکومت ایران دخالت چشم گیری در اداره ی آن اعمال نمی شد.
انگلستان پس از خروج از عدن (یمن جنوبی) ، نیروهایش را به بحرین منتقل کرد و بدین ترتیب پس از عدن ، مجمع الجزایر بحرین به عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد . مدتی بعد در ژانویه 1968 ،پس از اینکه انگلستان اعلام کرد که نیروهایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز خارج خواهد کرد، دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد. اما با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از نه شیخ نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشکیل شود، بویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسأله خروج آتی نیروهای انگلیسی و ادعای مالکیت ایران بر بحرین آن را یک مشکل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست و بنابراین حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست .
در حالی که انگلیس به ظاهر برای بحرین هیچ گونه ادعای مالکیتی برای خود نداشت ، ولی دندان طمع زهر آگین خود را از پشت به حکومت ایران فرو می نمود و با تحمیل معاهدات ، دخالت های غاصبانه ی خویش را در بحرین تشدید می نمود یکی از علت های مهم انگلیس برای ایجاد جدایی بحرین از ایران از زمانی شروع شد که دولت انگلیس فهمید در بحرین علاوه بر مروارید ، کان نفتی هم وجود دارد لذا سعی داشت با مخفی کردن این موضوع بحرین را کم اهمیت جلوه دهد تا زمانی که تکلیف بحرین نسبت به ایران روشن گردد.
پس از تشکیل امارات متحده ی عربی به دست انگلیس جزیره ی ابوموسی که جزئی از قلمرو ایران بود یکی از محل های مورد اختلاف با امارات متحده ی عربی قرار گرفت تحلیل برخی از کارشناسان اینگونه است که محمد رضا شاه در نظر داشت تا حدودی از بحرین دست بکشد اما ابوموسی دیگر محل بحث قرار نگیرد و امارات ادعایی در این مورد نداشته باشد .انگلیس هم توانست درمقابل مواضع انفعالی پهلوی از ضعف و نادانی محمد رضا شاه جوگیر به نفع خود استفاده کند. انگلیسیها به ذهن شاه القا کردند که چون بحرین کشور فقیری است و درآمد کافی ندارد ایران به آسانی میتواند دست از حاکمیت خود بر آن جزایر بردارد.
محمدرضاشاه نخست در مصاحبهای با روزنامه گاردین چاپ لندن آنچه را در دل داشت بر زبان آورد که « با توجه به اینکه ذخایر مروارید بحرین به پایان رسیده است ، از نظر ایران اهمیتی ندارد»! در ادامه همین مواضع، شاه در سفری که به هندوستان داشت در دهلینو اعلام کرد که دولت شاهنشاهی نمیخواهد با «اعمال زور» بحرین را تصاحب کند، بلکه حاکمیت بحرین را به دلخواه اکثریت مردم در یک همه پرسی آزاد زیر نظر سازمان ملل متحد وا میگذارد تا اگر اکثریت مردم بحرین علاقه به ملحقشدن به ایران داشتند، بحرین در حاکمیت ایران بماند و اگر خواستند از ایران تجزیه شده و کشوری مستقل شوند.
این همه پرسی در عمل یک راه فرار محترمانه برای تکذیب حاکمیت ایران و محصول توافق شاه با انگلیس و امریکا بود، از این رو مفاد آن به دبیرکل سازمان ملل متحد اعلام شد و در پی آن، مقدمات جدایی بحرین از ایران توسط یک هیئت دیپلماتیک ایرانی به ریاست امیرخسرو افشار (سفیر ایران در لندن) طی مذاکره با ویلیام لوس نماینده سیاسی بریتانیای کبیر مقیم بحرین فراهم شد. بدنبال این تصمیم نماینده ای از سوی سازمان ملل برای انجام رفراندم به بحرین رفت و در آنجا به صورت کاملا گزینشی و محدود همه پرسی انجام شد و شورای امنیت استقلال بحرین را به رسمیت شناختند.
نکته ی قابل تامل و درد آور این است که پس از استقلال بحرین ایران اولین کشوری بود که استقلال بحرین را به رسمیت شناخت اما از آن طرف که شاه انتظار داشت مناقشات بر سر جزیره ی ابو موسی پایان یابد انگلیس باز هم با واسطه گری معروف خود در معاهدات و قراردادها ، مناقشات را موقتی و سوری حل و فصل کرد. چنین قرار داد هایی که انگلیس در آن ها نقش واسطه را بازی کرده است در طول تاریخ همیشه محل بحث و اختلاف است ، ادعاهایی هم که هم اکنون برخی از کشور های حاشیه ی خلیج فارس که عمر استقلال آن ها به چند دهه هم نمی رسد برای جزیره ی ابوموسی مطرح می کنند ریشه در نقش واسطه ای انگلیس در معاهدات و نامه ی های تبادل شده در این موضوع دارد.
یکی از مواضع معروف و مضحکی که بعد از جدایی بحرین از ایران شنیده شد اظهارات هویدا نخست وزیر بهایی طرفدار اسراییل بود. بر اساس اسناد ساواک، وقتی در جلسه یکی از احزاب، از هویدا درباره علت واگذاری بخشی از مملکت به اجانب سوال شد، وی پاسخ داد: «به هیچ کس مربوط نیست، دختر خودمان بود به هر کسی میخواستیم شوهرش دادیم!»
از نظر استراتژیک و سوق الجیشی بحرین در خلیج فارس از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است. واقع شدن بحرین در مرز ساحلی عربستان و قطر در گذشته فرصت قابل ملاحظه ای را برای ایران به دنبال داشته است. هر چند از نظر حقوقی بین ایران و بحرین آبهای آزاد وجود دارد، اما قبل از جدایی بحرین حق استفاده از منابع بستر برای ایران تا نزدیکی سواحل عربستان و قطر ادامه پیدا می کرد. تصور اینکه ایران در دو سوی یکی از مهمترین آبراه های جهان دارای ساحل باشد می تواند تا حدی نشان دهد که بحرین از حیث سیاسی و نظامی چه اهمیتی در تفوق بر کشورهای عربی منطقه وحتی تاثیرگذاری بر معادلات بین المللی برای ایران داشته است. اگر بحرین در حاکمیت ایران باقی می ماند، با توجه به افزایش گستره آب های سرزمینی، رگ حیاتی نفت دنیا تا حد زیادی در تسلط ایران قرار می گرفت. وجود منابع غنی نفت و گاز در پهنه آب های سرزمینی بحرین نیز اهمیت قابل توجهی به این سرزمین بخشیده است.
در این جا ، جا دارد از دلاورانی یاد کنیم که به رهبری بنیانگذار کبیر انقلاب داغ جدایی یک متر از خاک ایران اسلامی را در طول جنگ تحمیلی بر دل نظام سلطه گذاشتند با وجودی که جنگ 8 ساله ، جنگی میان ایران و عراق نبود بلکه جنگی بود میان ایران و تمامی کشورهایی که چشم طمع به خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران دوخته بودند.
منبع: سراج24