به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛ ثویر بن ابى فاخته گوید: شنیدم از على بن الحسین علیه السّلام که در مسجد رسول خدا (ص) (در مدینه) حدیث می فرمود که پدرم براى من حدیث کرد که از پدرش على بن ابى طالب علیه السّلام شنیده که به مردم می فرمود:
همین که روز رستاخیز شود خداوند مردم را از گورها برانگیزاند با بدنهائى صاف و در حال تندرستى و تنهائى پاک از مو به صورت جوانى که هنوز صورتش مو درنیاورده در یک زمین هموار که نور آنان را براند و تاریکى گردشان آورد (ظاهرا مقصود این است که هر گاه نورى بر آنها بتابد به جلو روند و هر گاه تاریکى فرایشان گیرد بایستند و گرد هم جمع شوند، مانند آیه شریفه: کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا تا در گردنه محشر بایستند و از دوش همدیگر بالا روند و در آنجا ازدحام کنند، و جلوشان را از رفتن بگیرند، در آنجا است که نفسهاشان تند شود و عرق زیادى کنند و کارها برایشان سخت گردد، و شیونشان زیاد و صداهاشان بلند گردد.
فرمود: و آن نخستین هراس روز قیامت است، در آن هنگام خداى جبار تبارک و تعالى از زبر عرش خویش در انبوهى از فرشتگان بر آنها توجه کند و به فرشته از فرشتگان دستور دهد تا در میان آنها فریاد زند: اى گروه خلائق خموش باشید و سخن نداکننده خدا را بشنوید،
فرمود: در آن هنگام همگى این فریاد را بشنوند و آن وقت است که صداها شکسته شود و دیده ها ترسان گردد و لرزه آنها را بگیرد و دلها بتپد و سرها را به سوى ناحیه آن آواز بلند کنند و به سرعت به سوى آن خواننده بروند، در این هنگام است که کافر گوید: امروز روز دشوارى است،
فرمود: در این وقت خداى جبار عز و جل و حاکم دادگر بر آنان توجه کند و فرماید:
منم خدائى که معبودى جز من نیست، حاکم دادگرى که ستم نکنم امروز روزى است که در میان شما از روى عدالت و انصاف خویش حکم کنم و نسبت به إحدى در پیشگاه من ستم نشود.
امروز است که حق ناتوان را از نیرومند بستانم و هر چه به ستم از کسى گرفته شده آن را به صاحبش بازگردانم و بوسیله حسنات و سیئات تقاص کنم و به آنان که حق خود را بخشیده (و ذمه بدهکاران را برى کرده اند) پاداش نیک دهم.
امروز از این گردنه هیچ ستمکارى از پیش من نگذرد، و نه آن کس که حقى از دیگرى در گردنش باشد جز آن کس که طرف او از حق خویش بگذرد، و من بدو پاداش نیک دهم، و هنگام حساب حقش را بگیرم پس اینک اى خلایق گرد هم آئید و حق خود را از هر کس که به شما در دنیا ستم کرده بگیرید و من نیز گواه شمایم در آن ستم، و گواهى چون من بس است.
فرمود: پس همدیگر را ببینند و گرد هم آیند و احدى به جاى نماند که طلبى یا حقى از او در نزد دیگرى باشد جز آنکه به او بچسبد، پس بدین حال باشند تا هنگامى که خدا خواهد و در نتیجه حالشان سخت گردد، و عرق زیادى بریزند، و اندوهشان شدید شود و صداى شیون سختى از آنها بلند شود و آرزو کنند که حقوق خود را به پایمال کنندگان آن واگذارند و از آنجا نجات یابند، پس خداى عز و جل که این حال آنان را ببیند منادى از طرف او تبارک و تعالى ندا کند- و همه آنها از اول تا به آخر بشنوند- اى گروه خلایق به سخن گوینده خدا دل دهید و گوش کنید:
همانا خداى تبارک و تعالى فرماید: منم بخشایشگر اینک اگر خواهید یک دیگر را ببخشید و گر نه حق شما را بگیرم؟
فرمود: از این ندا شاد گردند زیرا در وضع سخت و تنگنا و فشار جمعیت واقع شده اند، پس برخى از آنها به امید اینکه از آن تنگنا آسوده شوند حق خود را مى بخشند، و برخى به جا مانند و گویند: پروردگارا ستمهائى که به ما شده بزرگتر از آن است که ما آنها را ببخشیم، فرمود:
در این هنگام منادى از برابر عرش ندا کند:
کجاست رضوان نگهبان باغهاى بهشت، بهشتهاى فردوس؟
و (چون رضوان حاضر گردد) خداى عز و جل دستور دهد قصرى را از (قصرهاى) نقره با تمام
ساختمانها و خدمتکارانى که در آن هستند به مردم نشان دهد، و او نیز قصرى را بدان اوصاف که در اطراف آن کنیزکان ماهر و خدمتکاران زیبا هستند به مردم نشان میدهد، پس منادى از جانب خداى تبارک و تعالى ندا کند:
اى گروه خلائق سرها را بلند کنید و بدین قصر بنگرید،
فرمود: آنان سرها را بلند کنند و هر کدام از آنها آرزوى آن قصر را در دل بنماید،
فرمود: پس منادى از جانب خداى تعالى ندا کند: اى گروه خلائق این قصر از آن کسى است که از مؤمنى درگذرد،
فرمود: پس همگى آنها از حقوق خود درگذرند جز اندکى،
فرمود: در این هنگام خداى عز و جل فرماید: امروز هیچ ستمکارى بسوى بهشتم نرود، و هیچ ستمکارى نیز که از مسلمانى در نزد او حقى هست بدوزخم عبور نکند تا در جایگاه حساب آن حق را از او بستاند. اى خلائق مهیاى حساب باشید.
فرمود: سپس راهشان را باز کنند و آنها بسوى گردنه بروند، و براى بالا رفتن آن یک دیگر را به عقب رانند تا آنکه به عرصه محشر رسند و خداى جبار تبارک و تعالى بر عرش عظمت و جلال استیلا دارد، و نامه هاى اعمال گسترده شده و پیمبران و گواهان در آنجا حاضرند و گواهان همان امامان بر حقند که هر امامى گواهى دهد براى مردم زمان خود که در آنجا بدستور خدا بپا خواسته و آنان را براه خدا خوانده است.
پس مردى از قریش عرض کرد: اى فرزند رسول خدا اگر مرد مؤمنى در گردن مرد کافرى حقى داشته باشد چه از آن مرد کافر برگیرد با اینکه آن مرد کافر اهل دوزخ است؟
حضرت على بن الحسین علیه السّلام فرمود: به اندازه همان حقى که مؤمن بگردن کافر دارد از گناهان مؤمن برمیدارند و کافر اضافه بر عذابى که بواسطه کفر خود میکشد باندازه آنها نیز عذاب خواهد شد،
مرد قرشى عرض کرد: هر گاه مسلمانى بگردن مسلمان دیگرى حق داشته باشد چگونه حقش را از آن مسلمان باز گیرند؟
فرمود: باندازه حقى که مظلوم به گردن ظالم دارد از کارهاى نیک او بردارند و به مظلوم دهند.
مرد قرشى عرض کرد: اگر شخص ستمکار کار نیکى نداشت؟
فرمود: اگر شخص ستمکار کار نیکى نداشت ستمدیده گناهانى دارد پس از گناهان آن ستمدیده بردارند و بر گناهان ستمکار بیفزایند.
منبع:الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، ج1،ص151تا154.
منبع: افکارنیوز