کد خبر:۲۹۲۳۷۵
یادداشت

«ملال»، ژانر جدید سینمای ایران

سینماگران ما تحت عنوان واقع گرایی و تصویر عین به عین ، به شدت اثرشان ملال آور می‌شود.

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، بلاخره سینمای ایران جریان ساز شد . اگر هالیوود وسترن ارایه و منتقد آمریکایی براساس فیلم های هم دوره اش نظریه مولف را تبیین کرد ، ایتالیلیی ها به مکتب نئوروالیسم رسیدند ، آلمانی ها اکسپرسیونیسم و رئالیسم ، فرانسوی ها کاشفان ژانر نوآر شدند ، فیلمسازان آمریکای لاتین جریان سوم به را انداختند و ... سینمای ما هم بلاخره براساس تولیدات مستمر و انبوه اش ، امسال با رسیدن به اوج این حجم ، موفق به کشف و ثبت ژانر «ملال» ! به نام خود شد و علاوه بر داخل ، در جهان نیز جریان ساز خواهد شد !

احتمالا اشاره بالا را طنز تلقی کرده اید ، اما پشت هر شوخی و مزاحی مساله ای جدی پنهان است .

مروری برفیلم های به نمایش درآمده در جشنواره سی و دوم تا امروز ، واقعیت تلخی را برملا می کند . جز یکی دو تا ، بقیه فیلم ها به شدت ملال آورند ، این رویکرد کاملا با گرایش خشونت و سیاهی متمایز است . بحث فیلم های تلخ و تیره و ناامید امری دیگر است که ممکن است برخی با آن موافق و گروهی با آن مخالف باشند ، لذا نیازمند بررسی است ، حال آنکه مقوله ملال ، کلان تر از این مسائل است ، به طوری که تلخی و نا امیدی هم می تواند در جریان سینمای ملال قرار گیرد . ملال در سینمای ما اکنون به جریان غالب تبدیل شده است .

آلفرد هیچکاک می گوید : «فیلم همان زندگی است که لحظات ملال آور آن حذف شده است» ، یعنی حتی اگر هم در زندگی واقعی ملالی هست سینما از کنار آن عبور میکند و نوعی از زندگی را ترویج می کند که ملالی در آن نیست . این رویکرد اساسا منافاتی با مساله ، دغدغه ، تعهد و رسالت در سینما ندارد و دقیقا ضد ملال عمل کردن فیلمساز ، خود رسالت هنری است . کما اینکه سینمای جهان اعم موفقیت اش را مدیون ارایه فیلم های فاقد ملال است . سینمای ملال آور بی تردید یعنی شکست . ملال گاه از ساختار اثر تراوش میکند مانند ضعف ریتم و ضرباهنگ . گاه مضمون ملال آور است و دربسیاری مواقع انتخاب موضوعات غیرمردمی ، ملال ایجاد می کند ، روحیه بهم می ریزد ، افکار را تخریب می سازد .

سینما می تواند و باید جامعه و پیرامونش را آسیب شناسی کند ، نقد قدرت کند ، مدافع مظلومان باشد ، قهرماند بیلفریند ، اخلاقی عمل کند ،پند و اندرز بدهد یا ندهد ، سیاهی ها و پلشتی ها را ببیند ، اما در بیننده ملال ایجاد نکند حتی وقتی او از سالن بیرون می آید «حال» اش خوب شده باشد . ممکن است لختی گریسته باشد یا غمگین شده باشد ولی اگر ملال دراو تزریق شده باشد یعنی سینما ضد تماشاگرش عمل کرده است . متاسفانه سینمای ما به این روز افتاده است ، تماشاگرش را افسرده میکند .

سینمای غالب جهان در هالیوود ، بالیوود و دیگران ، تماشاگرانش را شارژ می کند ، زنده و پویایی می آورد ، با ملال آوری بیگانه است ، حتی اگر فیلمسازی ایده و موضوعی واقعی را دستمایه قرار دهد و به اصطلاح زندگی را بازسازی کند به تعبیر هیچکاک «ملال» را از آن حذف می کنند ، فیلم ها چرت را می پرانند . آنجایی که اثر ایجاب می کند که رویکردی به واقعیت داشته باشند ، اتفاقا به شدت ضد ملال عمل می کنند ، زندگی آکنده از جنب و جوش است.

سینماگران ما تحت عنوان واقع گرایی ! و تصویر عین به عین ، به شدت اثرشان ملال آور می شود . این دسته فیلمسازان با این استدلال که زندگی را بازسازی می کنند ، عملا قلب زندگی میکنند ، قریب به اتفاق شان به دلیل جداافتادگی از مردم به جای بازسازی زندگی امروزین ، واپسگرایانه عمل می کند ، تراوش ذهنی خود را به فیلم تحمیل می کنند ، برای شخصیت هایشان محلی از انتخاب نمی گذارند ، انواع درد و رنج و بدبختی را بر او تحمیل می کنند ولی قدرت پرداخت مستقل او را را برای رهایی از معضلات ندارند ، بلکه با ناشی گری ، خود برای او پایانی می تراشند ، این سینما ملال آور می شود ، ببینید چند فیلم کاراکترهایش را در اوج بحران به امان خدا ره می کنند و چند فیلم تحت عنوان توجه به جزییات ، دوربین در مکان های محدود با مکث های طولانی تماشاگر را بی جهت به ورطه ملال می کشد ، چه تعداد فیلم با خشونت های بی منطق روح و روان مخاطب را تخریب می کند و...

گدار می‌گوید: «حرکت های دوربین شما زشت است چون سوژه هایتان بدند ، بازیگران تان بد بازی می کنند چون دیالوگ تان بی ارزش است ، در یک کلام شما نمی دانید چه طور سینما خلق کنید چون دیگر حتی نمی دانید که سینما چیست». واقعا ما به جایی رسیده ایم که الان در اساس سینما مشکل داریم . درغیر این صورت این همه ملال آوری در فیلم ها چه توجیهی دارد ، مگر آنکه آقایان بخواهند افتخار کنند که ژانر ملال را کشف و ابداع کرده و می خواهند درجهان با این عنوان جایی باز کنند و ماندگار شوند . اما نمی شود . فیلم های ما ، قصه هایش ، آدم هایش و حتی فضاسازی ها از بطن جامعه ایران و مردم این دیار کیلومترها ! فاصله دارند . مهرجویی و کیمیایی و حتی پوراحمد را با فیلم های امسال ببینید . فیلم های تعداد بیشتر جوان ها را هم مرور کنید ، تقلید کورکورانه یا از روی دست فیلمسازان اسکار برده و برلین نشین و کن پسند ، یا گرته برداری و کپی کردن فیلم های خارجی و اقتباس های نعل به نعل و ... این سینمای جعلی کجایش مال ایران است . برای همین که تازگی ندارند و از فرهنگ و آداب و رسوم و دنیای مردم خودمان سرچشمه نمی گیرند فقط ملال آن می ماند . زندگی در اقصی نقاط این کشور با ملال میانه ای ندارد . بنابراین خوش خیالی است اگر فکر کنیم که ما دارای حداقل همین ژانر ملال هم خواهیم شد .
 

منبع: دانا

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار