به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، بلاخره سینمای ایران جریان ساز شد . اگر هالیوود وسترن ارایه و منتقد آمریکایی براساس فیلم های هم دوره اش نظریه مولف را تبیین کرد ، ایتالیلیی ها به مکتب نئوروالیسم رسیدند ، آلمانی ها اکسپرسیونیسم و رئالیسم ، فرانسوی ها کاشفان ژانر نوآر شدند ، فیلمسازان آمریکای لاتین جریان سوم به را انداختند و ... سینمای ما هم بلاخره براساس تولیدات مستمر و انبوه اش ، امسال با رسیدن به اوج این حجم ، موفق به کشف و ثبت ژانر «ملال» ! به نام خود شد و علاوه بر داخل ، در جهان نیز جریان ساز خواهد شد !
احتمالا اشاره بالا را طنز تلقی کرده اید ، اما پشت هر شوخی و مزاحی مساله ای جدی پنهان است .
مروری برفیلم های به نمایش درآمده در جشنواره سی و دوم تا امروز ، واقعیت تلخی را برملا می کند . جز یکی دو تا ، بقیه فیلم ها به شدت ملال آورند ، این رویکرد کاملا با گرایش خشونت و سیاهی متمایز است . بحث فیلم های تلخ و تیره و ناامید امری دیگر است که ممکن است برخی با آن موافق و گروهی با آن مخالف باشند ، لذا نیازمند بررسی است ، حال آنکه مقوله ملال ، کلان تر از این مسائل است ، به طوری که تلخی و نا امیدی هم می تواند در جریان سینمای ملال قرار گیرد . ملال در سینمای ما اکنون به جریان غالب تبدیل شده است .
آلفرد هیچکاک می گوید : «فیلم همان زندگی است که لحظات ملال آور آن حذف شده است» ، یعنی حتی اگر هم در زندگی واقعی ملالی هست سینما از کنار آن عبور میکند و نوعی از زندگی را ترویج می کند که ملالی در آن نیست . این رویکرد اساسا منافاتی با مساله ، دغدغه ، تعهد و رسالت در سینما ندارد و دقیقا ضد ملال عمل کردن فیلمساز ، خود رسالت هنری است . کما اینکه سینمای جهان اعم موفقیت اش را مدیون ارایه فیلم های فاقد ملال است . سینمای ملال آور بی تردید یعنی شکست . ملال گاه از ساختار اثر تراوش میکند مانند ضعف ریتم و ضرباهنگ . گاه مضمون ملال آور است و دربسیاری مواقع انتخاب موضوعات غیرمردمی ، ملال ایجاد می کند ، روحیه بهم می ریزد ، افکار را تخریب می سازد .
سینما می تواند و باید جامعه و پیرامونش را آسیب شناسی کند ، نقد قدرت کند ، مدافع مظلومان باشد ، قهرماند بیلفریند ، اخلاقی عمل کند ،پند و اندرز بدهد یا ندهد ، سیاهی ها و پلشتی ها را ببیند ، اما در بیننده ملال ایجاد نکند حتی وقتی او از سالن بیرون می آید «حال» اش خوب شده باشد . ممکن است لختی گریسته باشد یا غمگین شده باشد ولی اگر ملال دراو تزریق شده باشد یعنی سینما ضد تماشاگرش عمل کرده است . متاسفانه سینمای ما به این روز افتاده است ، تماشاگرش را افسرده میکند .
سینمای غالب جهان در هالیوود ، بالیوود و دیگران ، تماشاگرانش را شارژ می کند ، زنده و پویایی می آورد ، با ملال آوری بیگانه است ، حتی اگر فیلمسازی ایده و موضوعی واقعی را دستمایه قرار دهد و به اصطلاح زندگی را بازسازی کند به تعبیر هیچکاک «ملال» را از آن حذف می کنند ، فیلم ها چرت را می پرانند . آنجایی که اثر ایجاب می کند که رویکردی به واقعیت داشته باشند ، اتفاقا به شدت ضد ملال عمل می کنند ، زندگی آکنده از جنب و جوش است.
سینماگران ما تحت عنوان واقع گرایی ! و تصویر عین به عین ، به شدت اثرشان ملال آور می شود . این دسته فیلمسازان با این استدلال که زندگی را بازسازی می کنند ، عملا قلب زندگی میکنند ، قریب به اتفاق شان به دلیل جداافتادگی از مردم به جای بازسازی زندگی امروزین ، واپسگرایانه عمل می کند ، تراوش ذهنی خود را به فیلم تحمیل می کنند ، برای شخصیت هایشان محلی از انتخاب نمی گذارند ، انواع درد و رنج و بدبختی را بر او تحمیل می کنند ولی قدرت پرداخت مستقل او را را برای رهایی از معضلات ندارند ، بلکه با ناشی گری ، خود برای او پایانی می تراشند ، این سینما ملال آور می شود ، ببینید چند فیلم کاراکترهایش را در اوج بحران به امان خدا ره می کنند و چند فیلم تحت عنوان توجه به جزییات ، دوربین در مکان های محدود با مکث های طولانی تماشاگر را بی جهت به ورطه ملال می کشد ، چه تعداد فیلم با خشونت های بی منطق روح و روان مخاطب را تخریب می کند و...
گدار میگوید: «حرکت های دوربین شما زشت است چون سوژه هایتان بدند ، بازیگران تان بد بازی می کنند چون دیالوگ تان بی ارزش است ، در یک کلام شما نمی دانید چه طور سینما خلق کنید چون دیگر حتی نمی دانید که سینما چیست». واقعا ما به جایی رسیده ایم که الان در اساس سینما مشکل داریم . درغیر این صورت این همه ملال آوری در فیلم ها چه توجیهی دارد ، مگر آنکه آقایان بخواهند افتخار کنند که ژانر ملال را کشف و ابداع کرده و می خواهند درجهان با این عنوان جایی باز کنند و ماندگار شوند . اما نمی شود . فیلم های ما ، قصه هایش ، آدم هایش و حتی فضاسازی ها از بطن جامعه ایران و مردم این دیار کیلومترها ! فاصله دارند . مهرجویی و کیمیایی و حتی پوراحمد را با فیلم های امسال ببینید . فیلم های تعداد بیشتر جوان ها را هم مرور کنید ، تقلید کورکورانه یا از روی دست فیلمسازان اسکار برده و برلین نشین و کن پسند ، یا گرته برداری و کپی کردن فیلم های خارجی و اقتباس های نعل به نعل و ... این سینمای جعلی کجایش مال ایران است . برای همین که تازگی ندارند و از فرهنگ و آداب و رسوم و دنیای مردم خودمان سرچشمه نمی گیرند فقط ملال آن می ماند . زندگی در اقصی نقاط این کشور با ملال میانه ای ندارد . بنابراین خوش خیالی است اگر فکر کنیم که ما دارای حداقل همین ژانر ملال هم خواهیم شد .
منبع: دانا