به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛ قطعاً پیش از آغاز جشنوارهی سی و دوم فیلم فجر، صحبت کردن از اینکه «شیار 143» سیمرغ بلورین آرای مردمی را تصاحب خواهد کرد یا حتی در بین چند فیلم اول آرای مردمی قرار خواهد گرفت، به یک شوخی بیشتر شبیه بود تا واقعیت. به ویژه آنکه قریب به اتفاق بزرگان سینمای ایران با فیلمهای اسم و رسمدار خود در این جشنواره حضور داشتند و خبرها از مضامین ملتهب و حساس برخی فیلمها حکایت میکردند. اما این شوخی بعد از اکران اثر درخشان «نرگس آبیار» در سینماهای مردمی، خیلی زود رنگ واقعیت به خود گرفت و «شیار 143» بعد از صدرنشینی 5 روزه، در میان فیلمهای کارگردانانی چون «رخشانبنیاعتماد»، «کیمیایی»، «مهرجویی»، «پوراحمد»، «درویش»، «افخمی»، «حاتمیکیا»، «میرکریمی» و «کمال تبریزی» سیمرغ بلورین فیلم منتخب مردم را به خانه برد.
جالبتر آن است که این سیمرغ همیشه مهم، در حالی به فیلم بیادعای «شیار 143» رسید که شبهروشنفکران وطنی امسال با جنجال فراوان و ادعای بیان حرفهای ناگفته در این 8سال و طرح بیواسطهی دغدغههای مردم به جشنواره آمده بودند و فکر میکردند که با نشان دادن یک ایران سراسر فلاکت و بدبختی و افسردگی با انبوهی از مشکلات حقوق بشری، طی اقدامی جسورانه گوشهای از دردهای مردم ایران را به تصویر کشیدهاند و از همین رو، مورد استقبال فراوان قرار خواهند گرفت.
این تحلیل تعداد زیادی از فیلمسازان ایرانی، باعث شد تا امسال سینمای ایران لبریز شود از تصویر زنانی که از مردان کتک میخورند، مردمی که برای ادامهی زندگی مجبورند نه یک کلیه که هر دو کلیهی خود را بفروشند، زنانی که از روی مشکلات اقتصادی به تنفروشی روی آوردهاند، خانوادههایی که از فقر و بیپولی در آستانهی نابودی هستند، مادرانی که از روی نداری بچههای خود را برای بزرگ شدن به دیگران میسپارند و ... اما چرا مخاطبان فیلمهای جشنوارهی سی و دوم فجر، این فیلمهای سیاه و افسرده را که از حیث مضمونی به گزارشهای «احمد شهید» -گزارشگر ویژهی حقوق بشر سازمان ملل در ایران- شباهت زیادی داشتند، پس زدند و در عوض، «شیار 143» و روایتش از یک «مادر شهید» را برگزیدند؟
به نظر میرسد که هرگاه فیلم موثر و خوشساختی توانسته مفاهیم مذهبی و انقلابی را در بستری از یک داستان جذاب روایت کند، –همانطور که «شیار 143» نائل به این موفقیت شده- با اقبال توأمان مردم و منتقدان مواجه شده است و فارغ از گزارههای بارها باطل شدهای چون «فیلمهای دفاع مقدس دیگر مخاطب ندارد» و «مردم دغدغهی دفاع مقدس ندارند»، اقشار قهرکرده با سینما را به سالنهای تاریک کشانده است.
حقیقت آن است که فیلمهایی چون «شیار 143» مخاطب را از زندگی کنونی خود جدا میکند و او را به اندیشیدن به سطوح بالاتری وامیدارد، بنابراین مخاطب فیلم در نهایت سالن را لااقل با یک حس خوب که ممکن است از منشأ آن هم سردرنیاورد، ترک میکند. مخاطبی که با سکانس پایانی «شیار 143» بغض میکند و میگرید، وقتی از سالن سینما بیرون میآید، غصهدار نیست که حتی میتوان گفت بر اساس قاعدهی مشهور «بهجت بعد از روضه»، حال خوبی هم دارد. اما فیلمهای افسردهکنندهی مثلاً اجتماعی که به صورت فلهای در جشنوارهی فجر امسال پذیرفته شده بود، جز اینکه مردمی را که در زندگی فعلی خود با مشکلات مادی دست و پنجه نرم میکنند، بیش از قبل افسرده و ناامید نمایند، کارکردی ندارند. در چنین شرایطی، آیا استقبال از فیلمی چون «شیار 143» غیرمنطقی است؟
موفقیت فیلمی چون «شیار 143» در کنار مواردی چون فروش غمبار این سالهای سینمای ایران و به خصوص ناکامی فیلمهای تلخ و سیاه در گیشه و حتی در میان مخاطبان جشنوارهای، اثبات میکند که بازنگری اساسی در رابطهی میان سینمای ایران و دغدغههای مخاطب ایرانی، به شدت واجب است. وقت آن رسیده است که سینماگران به این سوال مهم پاسخ دهند که آیا مردم ایران حاضرند برای دیدن دو ساعت بدبختی و فلاکت روی پرده و تحمل یک فیلم افسردهکننده صف بکشند؟ چرا فیلمساز ایرانی فکر میکند مردم در میانهی مشکلات فراوان اقتصادی و غیراقتصادی خود، راهی سینما میشوند تا دوباره روی پرده همین مشکلات را با کلی ادا و اطوار روشنفکری و ریتمی حتی کندتر از ریتم زندگی تماشا کنند و در نهایت کارگردان به او این مفهوم را منتقل کند که ایران را فلاکت برداشته و از تو هم هیچ کاری برای اصلاح وضعیت برنمیآید؟ آیا ریشهی کاهش رونق هر سالهی سینمای ایران به جای مسائل موهومی چون ممیزی، در ناامید کننده بودن فیلمهای اجتماعی، نداشتن قهرمان و ناتوانی کارگردانان در انتقال حس خوب در پایان فیلمها نیست؟
رای مردم به «شیار 143» درست در روزهایی که سینماگران ایرانی میخواهند تمام ناکامیهای خود در چند سال اخیر را به دوش ممیزی سفت و سخت دولت قبلی و محدودیتها بیندازد، شاید نوعی پالس از سوی مخاطب –آن هم نه از نوع عام که از گروه جشنوارهپسندش- به این سینماگران باشد که بدون نزدیک شدن به خط قرمزها، بدون نشان دادن سیاهیها، بدون در نظر گرفتن خواست جشنوارههای خارجی، فقط و فقط با بازگو کردن یک داستان ساده اما آشنای مردم این مرز و بوم، میتوان دل مخاطبان سختپسند وطنی را ربود...
منبع: رجانیوز