به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، یک لحظه گوشی... خب به خیر گذشت. پلیس بود. تعریف کن...
این جمله و جملات مشابه شاید دیگر از مکالماتی باشد که در بین رانندگان به امری عادی تبدیل شده است. داخل شهر باشد یا بین راه! تنها باشیم یا همراه داشته باشیم. فرقی نمیکند. مهم این است که به تماس دریافتی یا گرفته شده پاسخ داده شود.
مکالمه در حین رانندگی! موضوعی که در تحقیقات معتبر جهانی یک چهارم تصادفات را به خود اختصاص داده است. اما اثری از اصلاح در این مقوله تا کنون در هیچ کجا دیده نشده است. در اثبات این ادعا تصاویری دردناک از سقوط یک اتوبوس در جاده هراز که روز گذشته به یکی از خبرهای اصلی کشور تبدیل شده بود، کافی است. انسانهایی که فقط به دلیل مکالمه یک راننده با تلفن همراه باید از ادامه زندگی محروم میشدند و این یعنی باز هم خسارتی مادی و معنوی بر خسارتهای دیگر کشور.
شاهدان عینی از همزمان شدن مکالمه با لحظات سقوط به دره روایت کردهاند. ظاهرا راننده در آخرین لحظات پیش از وقوع حادثه در حال مکالمه با یکی از اعضای خانوادهاش بوده است. برای بررسی دقیقتر این ماجرا لازم است ابعاد گوناگون آن با دقت و ظرافت بیشتری مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد:
1- روحیه ریسک پذیریگاه تا آنجا پیش میرود که حتی آوردن بیشترین آیه و حدیث و روایت هم نمیتواند مؤثر باشد. وقتی قانون مداری و فرهنگ جای خود را به فرار کردن و در خوش بینانهترین حالت، ترس از دست قانون بدهد نمیتوان برای بهبود این موضوع یا موضوعات مشابه امیدوار بود. در این شرایط حتی دیدن صحنههای دردناک و داغدار شدن عزیزانشان هم برای عدهای اسباب تذکر نمیباشد.
2- انگشت اتهام گرفتن در هر موضوعی به سمت مسئولین نباید به ابزاری برای فرار کردن از مسئولیت پذیریهای خودمان شود. در یک حادثه شاید عوامل متعددی دخیل باشند. به عنوان مثال با وجود قضایی شدن پرونده آتش سوزی خیابان جمهوری و شاید محکوم شدن آتش نشانی به دلیل همراه نداشتن تجهیزات، عدم آموزش دیدن جانباختگان در شرایط بحرانی، یکی از عوامل حادثه میتواند باشد. در مورد اخیر نیز شاید عدم آگاهی از شرایطی که در مکالمه برای راننده پیش میآید علت این حادثه باشد. هر چند گاهی رانندگان با وجود اطلاع دقیق از ابعاد ماجرا دست به این کار میزنند.
3- رسانه در تبیین بهتر این موضوع میتواند نقش مؤثری داشته باشد. فعالیتهای یکنواخت توجه انسان را کاهش داده و در نهایت از بین میبرد. تبلیغات یکنواخت و آموزشهای مشابه، اثرگذاری را در مخاطب کاهش میدهد. از این منظر توجه به ساخت انیمیشنها، نزدیک کردن بیشتر مردم، اشاره به تبعات آن در فیلمها و لمس کردن بیشتر این اتفاقات باعث میشود بازدارندگی بهتری در وقوع حوادث مشابه ایجاد گردد.
4- فرهنگ سازی واژهای است که درمان بخش اعظمی از این مشکلات است. ترس از نیروی انتظامی و پلیس شاید مسکنی برای جلوگیری از اتفاقات روبروی پلیس باشد، اما قطعا درمانی برای این درد نیست. شاید به گفته برخی کارشناسان در کشورهای مختلف هم جریمههای سنگین باعث رعایت قوانین و مقررات میشود، اما آنچه مسلم است این است که چنین ابزارهایی باید در نهایت موجب تغییرات در فرهنگ شود و تا زمانی که در مرحله ترس باشد، نمیتوان انتظار داشت که هر کدام از ما پلیس خود باشیم.
5- رکن خانواده در جامعه ما به دلیل آموزههای دینی و جایگاه معنوی آن در جامعه از اهمیت ویژهای برخوردار است. اگر احترام به قانون از خانواده و در سن کودکی در خانوادهها آموزش داده شود میتوان نسبت به آینده امیدوار بود. چرا که بر اساس روایات ما یادگیری در کودکی همانند نقش و اثری است که بر روی سنگ حک شود و این دلیلی بر ماندگاری آموزش خواهد بود. ماندگاری که میتواند در عین اعتلای فرهنگی جامعه به اقتصاد آن نیز کمک نماید.
6- روزی بستن کمربند ایمنی ویژه قشر خاصی از مردم بود و شاید برایمان غیر قابل باور بود. اما اینک به فرهنگی عمومی تبدیل شده است. عدم استفاده از تلفن همراه در رانندگی نیز باید با استفاده از ابزارهایی که به آن اشاره شد به فرهنگی تبدیل شود که وقوع اتفاقات رانندگی کاهش قابل توجهی پیدا کند. موضوعی که باید برای تحققش از خودمان شروع کنیم و منتظر چیز دیگری نباشیم. در این حالت است که میتوان برای آینده قانونمند و کم حادثه امیدوار بود.
منبع: فرهنگ نیوز