به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛ وجود پدیده اشغال و اشغالگری در سرزمین مسلمانان، یکی از واقعیتهای تلخ جاری در جهان اسلام است. اشغال بخشهایی از سرزمینهای اسلامی از سوی صهیونیستها، نهتنها درد مشترک همه مسلمانان، بلکه مورد توجه تمامی مستضعفان جهان است.
ظلم صهیونیستها به مردم فلسطین و رفتار وحشیانه و سراسر تحقیرآمیز آنان با مسلمانان، اگر چه از سوی حامیان رژیم اشغالگر قدس، موضوع مهمی نیست اما حقیقتاً مایه ننگ جهان امروز و مدعیان دفاع از حقوق بشر است.
از سوی دیگر، موضوع غصب سرزمینهای مسلمانان (شامل فلسطین و بخشهایی از خاک مصر، سوریه، اردن و حتی عربستان) امری اثبات شده است که قطعنامههای سازمان ملل، شورای امنیت و واکنشهای بسیار از نهادهای بینالمللی، تأیید کننده آن است.
در این میان عوامل گوناگون سبب شده است تا اشغالگریها ادامه یافته و آوارگی میلیونها مسلمان همچنان ادامه داشته باشد.
عواملی همچون تفرقه میان مسلمانان، حمایت همهجانبه و بیچونوچرای دنیای غرب از رژیم صهیونیستی و وجود بعضی افراد سرسپرده و خیانتپیشه در سطوح مختلف جوامع اسلامی، اثری مستقیم بر ادامه حیات غده سرطانی جهان اسلام، یعنی دولت نامشروع «اسرائیل دارد».
از این منظر میتوان به بعضی از جریانات سیاسی موجود در کشورمان به دیده بررسی و کنکاش نگریسته شود تا نسبت آنها با موضوع اشغالگری در جهان اسلام، مشخص شود.
اصلاحات و موضوع فلسطین
جریان اصلاحات که از خرداد سال 1376، رسماً حضور خود درعرصه سیاسی کشورمان را اعلام کرده و با کمک برخی گروهها و احزاب (مانند حزب دولتی و منحله مشارکت) اقدام به نهادینه کردن حضور خود کرده، همواره درباره موضوع فلسطین، اقدام به اتخاذ مواضع دوپهلو، با ظاهر صلحطلبانه کرده است.
«خاتمی» بهعنوان نماد اصلاحات، همواره در سخنرانیهای خود طی دوران ریاستجمهوری، از مظلومیت، رنج و مصائب ملت فلسطین سخن گفته است اما هرگز خواهان پایان اشغال تمام سرزمینهای اسلامی نشده است.
دلیل این امر نیز البته مشخص است. اتمام اشغالگری در قلب جهان اسلام، به معنای خروج کامل صهیونیستها از همه سرزمینهای مسلمانان و نابودی رژیم جعلی «اسرائیل» است؛ امری که هرگز از زبان «خاتمی» شنیده نشد.
رییس دولتهای هفتم و هشتم، هرگز مستقیماً خواهان نابودی اسرائل نشد و این دقیقاً به معنای عدم موضعگیری شفاف در قبال ادامه حیات سیاسی رژیمصهیونیستی محسوب میشود.
البته این موضعگیری ظاهراً غیرشفاف، در سالهای پس از پایان ریاستجمهوری وی نیزادامه داشت و تجاوزات آشکار به جان و مال و ناموس مسلمانان از سوی رژیم صهیونیستی، هرگز با محکومیت قوی و دستکم آرزوی پایان اشغالگری در سرزمینهای مشلمانان از سوی وی همراه نشد.
در واپسین ایام ریاستجمهوری خاتمی، شایعاتی منتشر شد مبنی بر اینکه خاتمی در حاشیه مراسم تشییع جنازه پاپ (رهبر کاتولیکهای جهان) با موشهکاتساو رییس حکومت نامشرع رژیم صهیونیستی اسرائیل، دست داده است!
هرچند خاتمی شخصاً هرگز این موضوع را تأیید و یا تکذیب نکرد اما با توجه به عملکرد اصلاحطلبان، این شایعه چندان دور از ذهن بهنظر نمیرسید.
اصلاحات و ادعای دوستی با فلسطینیان
ناگفته نماند که اصلاحطلبان در مقام ادعا، همواره خود را دوست، برادر، یاور و دلسوز فلسطینیها میدانند و حتی بعضی از عناصر آنها به نقشآفرینی در مسایل مربوط به فلسطین میپردازند اما رفتار آنها در مقام عمل، هرگز با ادعاهای آنها همخوانی نداشته و ندارد.
اسرائیل یا رژیم صهیونیستی؟
یکی دیگر از نکات منفی موجود در رویه جاری عناصر اصلاحطلب، نام بردن از رژیم صهیونیستی تحت عنوان واژه جعلی «اسرائیل» است.
این امر اگر چه یک اشتباه رایج در ادبیان سیاسی کشورمان محسوب میشود اما تکرار و اصرار بر آن، محل سئوال و شائبه است.
چگونه ممکن است یک جریان سیاسی، در طول مدت حیات خویش، هرگز خواهان از میان برداشتهشدن رژیم جعلی اسرائیل نشود و در عین حال، همواره با نام بردن از این رژیم، تحت عنوان «اسرائیل»، به شکلی غیررسمی وجود آن را به رسمیت بشناسد، اما مدعی شود که در سیاستهای خود، پیرو آرمانهای انقلاب است؟
جهاد در راه خدا ممنوع؟
یکی از نقاط تاریک و سوابق سیاه اصلاحطلبان در موضوع نحوه تقابل با رژیم صهیونیستی، اخبار نقل شده از یک پیغام خجالتبار است.
ماجرا از این قرار است که گفته میشود دولت اصلاحات در واپسین سالهای خود و همزمان با تکمیل فهرست اشتباهات خود در رفتار با غرب، پیغامی با این مضمون برای آمریکا( بهعنوان حامی اصلی رژیم صهیونیستی) فرستاده است که حاضر است برای قطع حمایتهای جمهوری اسلامی ایران از حزبالله و خلع سلاح این گروه جهادی وارد عمل شود!
روز حمایت از مسلمانان یا حمایت از اشغالگران؟
ماجرای فتنه88 هنوز از خاطر مردم این سرزمین نرفته است، دوره هشت ماههای که با مدیریت رسانههای صهیونیستی و حمایت همهجانبه آنها از مشی سیاسی مدعیان دروغ بزرگ «تقلب»، به یکی از تلخترین مقاطع تاریخ معاصر ایران اسلامی تبدیل شد.
در همین ایام بود که روز قدس، تبدیل به عرصه خیانت آشکار بعضی از جریانهای معاند با نظام اسلامی و همدستان و متحدان آنها شد.
شعار ننگآور «نهغزه، نهلبنان» در روز قدس سال 1388، یک لکه ننگ ابدی در کارنامه فتنهگران است، فتنهگرانی که این روزها با حمایت عناصر اصلاحطلب، زمزمه تلاش برای رفعحصر آنها بهگوش میرسد.
فراموش نکنیم که عمده اصلاحطلبان، هنوز هم حاضر نیستند وقایع شرمآور سال88 را محکوم کنند و موضوع ادعای تقلب و سایر خیانتها را تحت عنوان «فتنه»، مورد اشاره قرار دهند؛ چرا که خود نیز بخشی از این فتنه محسوب میشوند.
ردپای صهیونیستها در فتنه88 و همراهی با اصلاحطلبان
گروههای مختلف و احزاب پرشمار و عموماً خلقالساعه اصلاحطلبان در جریان فتنه 88 با اعتماد به مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس که مدیریت فتنه را برعهده داشتند و با اطمینان از حجم انبوه امکانات مالی، تبلیغاتی و تدارکاتی که تحت مدیریت این مثلث به میدان آورده شده بود، براندازی جمهوری اسلامی ایران را قطعی و کار نظام را تمام شده تلقی میکردند و از این رو، پرده نفاق را کنار زده و آشکارا به صحنه آمده بودند، دقیقا به همین علت، اسناد فراوان و غیرقابل انکاری از وطنفروشی و خیانت خویش باقی گذاردهاند.
اصلاحطلبان و دیگر عوامل فتنه هرگز نمیتوانند حداقل دو بار ملاقات پنهان با جرج سوروس صهیونیست و یکی از سردمداران تابلودار کودتاهای مخملی را انکار کنند.
آنها نمیتوانند اجرای بی کموکاست فرمول کودتای مخملی را انکار کنند؛ فرمولی که از سوی سازمانها و نهادهای صهیونیستی شناختهشده، به آنان دیکته شده بود.
اصلاحطلبان نمیتوانند حضور پیدرپی مسئولان عالیرتبه- تاکید میشود مسئولان عالیرتبه و نه ماموران عادی- صهیونیست، سرویسهای اطلاعاتی «سیا» و MI6 انگلیس در ایران را که به دعوت آنها و برای آموزش فتنهگران به کشور آمده بودند، انکار کنند؟!
«جان کین» مسئول برجسته سرویس اطلاعاتی MI6 انگلیس و رئیس مرکز مطالعات دموکراسی لندن-CSD- دو بار با دعوت اصلاحطلبان به ایران آمد و برای اصحاب فتنه کارگاه آموزشی دایر کرد!
ریچارد رورتی، مامور برجسته CIA به دعوت سران فتنه وارد ایران شد و پروژه موسوم به «ائتلاف سفید» یعنی ائتلاف همه گروههای مخالف نظام زیر یک تابلوی واحد را پیشنهادکرد.
«تیموتی گارتن اش» از رهبران صهیونیست کودتاهای مخملی است که چندین نشست آموزشی برای مدعیان اصلاحات و مخصوصا حزب مشارکت برپا کرد.
«آدام میچنیک» رهبر کودتای مخملی لهستان، «آگنش هلر» صهیونیست و رهبر کودتای مخملی مجارستان، «الکساندر اسمولار» رهبر جنبش همبستگی لهستان و مامور رسمی CIA نیز برای همین جماعت اقدام به برپایی دورههای آموزشی کردند.
همچنین «جان هیک» تئوریسین انگلیسی برای پیشبرد پروژه کودتای مخملی به ایران آمد و با سران و عوامل فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 جلسات پیدرپی گذاشت.
حرف زشتی که تازه نبود و تکذیب شد!
اخیراً زیباکلام بهعنوان عنصر جنجالساز و پیشانی جریان رسانهای اصلاحطلبان، در سخنانی نهچندان تعجببرانگیز، بهرسمیت شناختن «اسرائیل» را علناً اعلام کرده است.
هرچند وی مجبور شد تا برای این سخن خود اقدا به دلیلتراشی و آوردن عذر و بهانههای خندهدار کند اما باید در نظر داشته باشیم که بسیاری از اصلاحطلبان، «زیباکلام» را در حد یک «تئوریسین» در زمینه اصلاحات میدانند و سکوت مرگبار جریان موسوم به اصلاحات، نشانه موافقت عموم اصلاحطلبان با این محملبافیهاست.
ماهیت اصلاحطلبی و رژیم صهیونیستی
ماهیت اصلاحطلبی و اصلاحطلبان، اگر چه در ظاهر با خواستههای رژیم صهیونیستی همسان نیست اما ظاهراً حقیقت امربا ظواهر، در تضادی عمیق است.
اکنون درعمل و پس از حضور رسمی اصلاحطلبان در عرصه سیاست داخلی کشورمان (که میرود تا وارد هجدهمین سال خود شود)، با قاطعیت میتوان گفت که عموم عناصر این جریان، هرگز از در دشمنی با رژیم صهیونیستی وارد نشدهاند.
حداکثر تلاشی که این جریان برای دفاع از آرمان فلسطین از خود نشان داده، دفاع از قطعنامههای سازمان ملل و قبول رسمی آوارگی میلیونها فلسطینی مسلمان بوده است.
کارنامه این جریان نشان میدهد که چه در بالاترین سطوح و چه در سطح رسانه و روزنامهها و نشریات اصلاحطلب و چه در میان عناصر «تئوریپرداز»، علاقهای برای رفع اشغال از سرزمینهای اسلامی وجود ندارد.
اینکه اصلاحطلبان را شایسته جایگاه دوستی با اشغالگران «مسجدالاقصی» بدانیم یا نه، شاید چندان مهم نباشد اما خدمات جریان «اصلاحات» به صهیونیستها، موضوعی نیست که بهسادگی از ذهن مردم مسلمان ایران پاک شود.
منبع: فرهنگ نیوز