به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛ وبلاگ پنجاه و هفت نوشت: شاید یکی از اولویتهای اهالی گفتمان انقلاب این باشد که هرچه سریعتر گفتمان، دغدغهها و مسئلههای انقلابی خود را بومی و محلی کنند؛ بدون شک اگر همه این اهالی اهل تهران نباشد، اما حتماً آروزی تهرانی کردن و تهرانی شدن و حضور در رسانهها، آرمانها و آرزوهای تهران را خواهند داشت.
در ابتدا با موضوعیت یافتن این جریان محلی باتوجه به نگاه «فرصت محور» و «ظرفیت شناس» به لیست کردن چهرهها، سوژهها و توانمندیهای شهر و استان خود بپردازند تا بتوانند برای فعالیتهای گفتمانی (ایجابی و سلبی) در همه حوزهها به حضوری حداکثری با خاصیت بومی دست یابند؛ این خاصیت بدون شک در فعالیتهای ایجابی به تولیداتی با رنگ و فرم محلی و در سلبی با اصلاح و تغییر حقیقیتر در خللها و نارکارآمدیها و معضلات نتیجه خواهد داد.
بدون شک ساخت درونی ایران اسلامی با اتکای به ظرفیتها و توانمندیهای درون بدون حضور جریان فعال و بصیر انقلاب در گستره ایران غیر ممکن! و اگر هم ممکن باشد با اجرایی شدن این سیاستهای کلان در مناطق شاهد ریخت و پاشها، توسعههای غیر اسلامی و انحرافات و فسادهای بیشماری در شهر و دیار خودمان خواهیم بود!
متأسفانه به دلیل کلیگویی و کلان بودن مباحث در رسانههای هدف جریان حزب الله، امروز شاهد عدم نفوذ جدی و تأثیر عمیق بر جریانات غیر همسو با گفتمان انقلاب هستیم
و از طرفی تلف شدن و فرصت سوزی هزاران ظرفیت ملی در شهر و روستاهایمان! ظرفیتهایی که با گذر آسوده از کنار آنها به تأثیر هجوم حداکثری دشمن سرعت میبخشیم؛ تأثیراتی در اقتصاد، فرهنگ و اجتماع شهر و دیار خودمان!
این ظرفیتها می تواند از تولید هزاران محصول فرهنگی تا ایجاد صدها مرکز تولیدی و... با ویژگی بومی به پیشرفت حقیقی ایران منجر شود! به روحیه عزت و افتخار ملی (ما میتوانیم) بعنوان اساسیترین رکن جنگ نرم دشمن جهت نابود و کمرنگتر کردن آن.
شکی نیست که ایجاد مراکز رسانهای و فرهنگی برای ویژه کردن این ظرفیتها (بخوانید آزاد کردن ظرفیتها) از اولویتهای مهم این جریان محلی است؛ فعالیتهایی که مخاطب و مشکلات و ناکارآمدیها و کاستیها را نزدیکتر و حقیقیتر در نظر دارد؛ آنچه که تصویر «آرمان گرایانه غیر حقیقی» را از چهره حضور خالصانه دلسوزان انقلاب بر خواهد داشت، او دیگر عدالتخواهی، حضور اجتماعی و مسئلههای گوناگون انقلاب را محسوستر و نزدیکتر دنبال میکند.
اما امروز شما به شاعران، خوانندگان و کارشناسان و شخصیتهای بسیاری در شهرتان بر خواهید خورد که به دلیل تهرانیزه شدن جریان فرهنگی انقلاب به حداقل فعالیتهای خود در فلان مسجد و کانون و یا کلاس درس مدرسه و دانشگاه خود اکتفا کردهاند و انگیزهای برای حضور اثرگذار و حداکثری ندارند!
انگیزههای حضوری که دیگر تنها به تهران یا شهری به نام «ایران» و مشکلات، مباحث و جناحهایش اختصاص دارد؛ جریانی که دیگر به دلیل خشک شدن فرهنگ بومی دیگر تولید و ثمره جدیدی نخواهد داد؛ تکرار کلیشههای بیروح در قامت فرهنگ، سیاست و... حال بگردید که این «ایران» کجاست؟!
شاید یکی از اصلیترین دلایل وقوع این وضعیت عدم پرداخت به «عدالت رسانهای» توسط اهالی این گفتمان باشد. بیتوجهی به خاصیت شکوفا شدن اسلام در خاک تمدن فرهنگی ایران؛ بیتوجهی به دلایل عدم رنگ باختگی لعاب ایرانی در مقابل امواج ویرانگرغرب زندگی.
لعابی هفت رنگ که امروز تنها بقایای آن در اقوام مختلف ایران یافت میشود؛ امید است که این بار ساخت درونی نظام و اتکای به ظرفیتهای آن با حضور حداکثری جریان انقلابی و جوان با خاصیت بومی و ملی موضوعیت یابد و در عمل به اولویت انجامد.