به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، روح الله مؤمن نسب، آینده پژوه و کارشناس فضای مجازی، معاونِ سابق مرکز رسانه های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس بخش اینترنت و رسانه های برخطِ دو دوره از جشنواره و نمایشگاه بین المللی رسانه های دیجیتال، وبلاگ نویس، فعالِ شبکه های اجتماعی ایرانی و معاون مرکز فضای مجازی بسیج در گفتگویی چالشی و خواندنی شرکت کرده و به سوالات خبرنگار ما پاسخ داد:
با توجه به صحبتهای آقای واعظی در ارتباط با رفع فیلتر برخی از سایتها و شبکههای اجتماعی، بفرمایید حوزه اختیارات دولت در این زمینه چقدر است و آیا این وعدهها محقق خواهد شد؟
قبل از ورود به بحث، ترجیح میدهم دو بخش جداگانه در این مسائل را که به اشتباه در هم ادغام میشود، تبیین کنم. تعیین سیاستهای کلی در زمینه فضای سایبری و اخذ تصمیمات این حوزه از یک سو و گام اجرایی و فنی آن از سوی دیگر دو موضوعی است که هر کدام متصدی قانونی خود را دارد.شورای عالی فضای مجازی که اواخر سال 1390 به دستور امام خامنهای تشکیل شد و ریاست آن به عهده رئیسجمهور است، تعیین سیاستهای کلی فضای مجازی کشور را به عهده دارد. این شورا نسبت به دیگر شوراهای عالی، ویژگیهای منحصربهفردی دارد، به عنوان مثال مصوبات آن تضمین اجرایی داشته و برای اجرای این مصوبات بازوی اجرایی قدرتمند و با اختیارات کافی به نام «مرکز ملی فضای مجازی کشور» پیش بینی شده است، همچنین میزان بودجه دستگاهها در فضای مجازی نیز باید در این شورا تعیین شود. این شورا متشکل است از وزرا و روسای نهادهای مختلف به عنوان اعضای حقوقی و همچنین چهرههای مطرح و موثر فضای مجازی به عنوان اشخاص حقیقی است و از طرفی تمام اعضاء این شورا اعم از حقیقی و حقوقی مستقیماً توسط امام خامنه ای تعیین میشوند که در نوع خود بینظیر است؛ البته متأسفانه شورای عالی فضای مجازی و بازوی اجرایی آن یعنی مرکز ملی فضای مجازی کشور تا به حال در فاز سیاستگذاری و اجرا ضعیف عمل کردهاند و می توان گفت خوب عمل نکرده اند و عملاً نتوانستهاند منویات امام و خواستههای امت را محقق کند.
قسمت دوم، بحث فیلترینگ است؛ بر اساس ماده 21 قانون مبارزه با جرائم رایانهای، مصوب بهمنماه 1388، قوه قضاییه موظف شد کارگروهی را به نام «کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه» در محل دادستانی کل کشور تشکیل دهد. رئیس این کارگروه دادستان کل کشور بوده و مسئولیت تصمیمات فیلترینگ با این کارگروه است. البته افرادی از نهادهای مختلف به عنوان نماینده عضو در این کارگروه حضور دارند.
دولت و وزارت ارتباطات هم در زمینه فیلترینگ دو وظیفه فنی و اجرایی را به عهده دارد. بخش فنی به این منظور که وزارت ارتباطات به این توانایی برسد که در شبکههای اجتماعی و سایتهای فیلتر شده، آن صفحاتی که مشکل محتوایی دارد را حذف و دیگر قسمتها قابل استفاده باشد، مانند گوگل، یاهو و...که در حال حاضر کاربران ایرانی از آنها استفاده میکنند. چنانچه دولت از نظر فنی به این توانایی نرسیده باشد، آن سایت یا شبکه مورد نظر فیلتر خواهد شد؛ بنابراین زیرساختهایی از لحاظ فنی نیاز داریم که پاسخگوی این موارد باشد.
نهایتاً ضوابط فنی، سیاستهای کلی و تصمیمات مربوط به فیلترینگ پس از رأیگیری در کارگروه مذکور از قوه قضاییه به دولت ابلاغ شده و اجرای آن در مرحله فنی به عهده وزارت ارتباطات است؛ بنابراین تصمیم برای فیلتر و رفع فیلتر از سایتها در حوزه اختیارات دولت و حتی شخص رئیسجمهور نیست ولی به علت اینکه اکثریت نسبی اعضاء کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه، نمایندگان دولت هستند، دولت نقش بسزایی در فیلترینگ سایتها دارد.
با وجود محتوای نامناسب در برخی از صفحات، نمیتوان از فنّاوریهای جدید چشم پوشید. آیا فیلترینگ بهترین راهکار موجود است؟
قطعاً فیلترینگ بهترین راهکار نیست، بلکه یک راهکار مکمل است. به این معنا که فیلترینگ میتواند سرعتِ پیشرفت دشمن را کم کند و به جوانان نخبه ایرانی فرصت دهد تا توانمندی های خود را بروز دهند؛ اما باید همزمان و حتی قبل از فیلترینگ، به راهکارها و ابزارهای جایگزین فکر کرد. نکته مهم در ارائه این راهکارها این است که ما بیشترین آسیب را از وابستگی دیدهایم. در حوزههای مختلف هرچه وابستگی کمتر باشد، میزان آسیبپذیری کمتر خواهد بود. در زمینه تکنولوژی هم این بحث مصداق دارد. فیسبوک و ابزار اشتراک تصاویر آن یعنی اینستاگرام یک شبکه آمریکایی- اسرائیلی و یا وی چت، چینی است که هر کدام منطبق بر فرهنگ خودشان بومیسازی شده است و فرهنگش را هم با خودش منتقل میکند و این فرهنگ قابل حذف از مجموعه نیست. در واقع غرب فرهنگش را با تکنولوژی و استانداردهای جهانی به ما تحمیل میکند. حالا راهکار چیست؟ غیر از بسترسازی فرهنگی برای مواجهه منطقی با این پدیدهها و حفظ حریمهای ضروری مثل دنیای واقعی، باید دقت کرد کسانی که این ابزارها را وارد بازار میکنند، هوشمندانه نیاز جوانان را پیدا کرده و بر اساس همان نیاز خدمت میدهند و سود سرشاری هم نصیب خود میکنند. با توجه به آنکه در حال حاضر در کشور زیرساختهای لازم را داریم و انحصار تکنولوژی در جهان هم شکسته شده، باید خودمان وارد رقابت شویم و بازار خودمان را ایجاد کنیم. الآن نزدیک به 700 شبکه اجتماعی ایرانی مشابه فیسبوک (مثل فیسنما، کلوب، افسران، هممیهن و ...) داریم؛ حتی مشابه وی چت هم ساختهشده. قطعاً مزیت این شبکهها بیشتر از شبکههای خارجی است و ضرر کمتری دارد.
بر اساس اعلام رسمی رژیم صهیونیستی، رئیس جوان فیسبوک، تأثیرگذارترین صهیونیست جهان است که بین اشخاص مطرح در جامعهشان از نتانیاهو هم رتبه بالاتری دارد، چطور میتوان به این افراد اعتماد کرد و اطلاعات شخصی مردم را در اختیار آنها قرار داد. درصورتیکه در شبکههای ایرانی امنیت بیشتری هست و اگر هم سرقت اطلاعات صورت گیرد، حداقل امکان احقاق حق وجود دارد و شکایت قابل پیگیری است. مکرر پیشآمده که تصاویر خصوصی اشخاص را در فیسبوک پخش کردند، حقوق شهروندیشان را نقض کردهاند، آزادی های مشروع آنها را سلب کردهاند و امکان اعتراض و پیگیری آن نبوده، وقتی مدیر این شبکه حتی کشور ایران را به رسمیت نمیشناسد، چطور میتوان انتظار همکاری برای اجرای قوانین و پیگرد حقوقی و قضایی متخلفین را داشت؛ بنابراین در این شبکهها اگر حقوق ما نقض شد و مورد تجاوز قرار گرفتیم و حتی اگر به وزیر یا مقامات ما تعرضی صورت بگیرد، امکان پیگیری مجرم وجود ندارد و عملاً کاری نمیتوان کرد.
طبق گفته شما، علیرغم فعالیت گسترده شبکههای اجتماعی ایرانی چرا تبلیغات در جامعه ضعیف است؟ چرا وقتی کارگروه تعیین مصادیق و شورای عالی فضای مجازی در سطوح بالا اهمیت زیادی دارد و به راحتی صداوسیما و رسانههای دیگر را میتوان به خدمت گرفت، با این وجود اکثریت جامعه با این مسائل آشنا نیستند؟
همیشه مرغ همسایه غاز است! در سطح جامعه گاهی این ضربالمثل مصداق پیدا میکند، به ویژه وقتی در سطح مقامات نیز افراد در این شبکههای خارجی عضو میشوند، آن هم به بهانه دیپلماسی عمومی. درصورتیکه طبق تعریف، تلاشهای یک دولت برای اطلاعرسانی، ایجاد درک متقابل و نیز تأثیر بر افکار عمومی ملت های دیگر را «دیپلماسی عمومی» میگویند. ولی در فیسبوک مثلاً وزیر مربوطه ما با زبان فارسی به مخاطبِ مردم ایران ارتباط برقرار میکند از طریق یک شبکه صهیونیستی و اسمش را میگذارد دیپلماسی عمومی!!! آیا این اتفاق نمیتواند در یک شبکه ایرانی بیفتد؟ در یک شبکه غیر ایرانی، به دلایل مختلف سیاسی هر لحظه ممکن است اکانت وزیر ما حذف یا تعداد کاربران و دسترسی آنها محدود شود؛ بنابراین حمایت از محصولات داخلی در فضای مجازی میتواند از مسئولین ما و حضور و عضویت آنها در شبکههای داخلیشروع شود. صداوسیما و رسانهها نیز قطعاً نقش موثری دارند که با حمایت چهرههای شاخص، آنها هم به میدان میآیند.
بعضی از کاربران این شبکههای خارجی معتقدند که مرزها در فیسبوک شکسته میشود و برای ارتباط با دهکده جهانی باید در این فضا حضور داشت، حتی صفحاتی در فیسبوک به نام مقام معظم رهبری وجود دارد، در پاسخ این نظریه چه میگویید؟
آیا رئیسجمهور یا مقامات آمریکایی حاضر به عضویت در یک شبکه اجتماعی ایرانی هستند؟ انگار فراموش کردهایم که اساساً وب یک بستر جهانی است.
اگر شما در وبلاگ تان هم پست بگذارید، همه کاربران اینترنت در سراسر جهان میتوانند بینند. وقتی شما خوب کارکنید مخاطب خارجی هم جذب و اتفاقاً در بستر و زمین شما با شما آشنا میشود که به این میگویند تأثیرگذاری واقعی و عملاً این کار دیپلماسی عمومی است. ضمن آنکه درباره صفحات بعضی مسئولین باید گفت وقتی صفحه تقلبیبعضی از آنها از صفحه اصلیشان پر بازدیدتر و محبوب تر است و حتی اطلاعات غیر صحیح منتشر میکند و افکار عمومی را به انحراف میکشاند، چگونه میتوان از آن دفاع کرد؟ درحالیکه مبنای تشکیل و اداره فیسبوک با توجه به تعلق مدیران آن به رژیم صهیونیستی، صهیونیستی است و اصولاً صهیونیستها حیاتشان را در درگیری، جعل و غصب تعریف کردهاند، در نتیجه هرجومرجِ حاکم بر این شبکه اجتماعی را میتوان در این چارچوب ارزیابی کرد. از طرفی در فضای بیقانونی، لاجرم بیفرهنگی شکل میگیرد زیرا بزهها قابل ردگیری و بزهکاران قابلشناسایی نیستند و هر فرد میتواند با هویتِ فردِ دیگری فعالیت کند؛ بنابراین در این فضا متقلبها با اشاعه دروغ رشد و از طرفداران چهرههای مختلف سوءاستفاده میکنند. البته مشکلات فیسبوک به همین موارد ختم نمیشود. ایجادِ ناهنجاری های اجتماعی، اتلافِ وقت، اخلال در روابط اجتماعی، ترویج بیحجابی، بیعفتی و بیبندوباری، فرار مغزها و استحاله نخبگان، انتشارِ فراگیرِ اخبار و اطلاعات تأیید نشده و مسموم، جمعآوری اطلاعات و شناسایی ذائقه شهروندان که فیسبوک را تبدیل به یک ماشین مخوف جاسوسیِ اطلاعاتی کرده است، فراهم کردنِ فرصت برای جعلِ هویت، کلاهبرداری، پولشویی، فیشینگ، قاچاق، رشد و یارگیری گروهکها و سازمان های تروریستی، توزیع مواد مخدر و مشروبات الکلی، زمینه سازیِ جذب و انحراف دختران عفیف ایرانی و ترویج مدلینگ، تغییر باورها و مرگ فرهنگی، سیاستگذاری محتوایی مبتنی بر فرهنگِ منحط غرب و تفکرات شیطانی صهیونیزم جهانی باهدف مزیت بخشی به محتوای ضد فرهنگی و در راستای تهاجم فرهنگی، تحریف و مصادره به مطلوبِ وقایع و رخدادهای سیاسی و اجتماعی، نقضِ حریم شخصی، از میان بردن جامعه آزاد اطلاعاتی با نشر آزادانه اکاذیب و انتشار محتوای مسموم و مخرب، جهتدهی به افکار و رفتار کاربران، از بین بردنِ فرصت های بزرگِ شغلی برای جوانان ایرانی، تحمیل و عادیسازی روشها و منش های خطرناکِ سیاسی و نظام سازیِ مبتنی بر آپارتاید و دیکتاتوری مطلق، خروج گسترده ارز و فرار مالیاتی و کمک به فرقههای انحرافی و حتی نوعی فرقه سازی و ترویج موسیقی مبتذل و جایگزین کردن آن با موسیقی و محتوای فرهنگی فاخر ایرانی، فراهم کردن و تسهیل انحرافات اخلاقی و جنسی و دهها فاجعه انسانیِ دیگر از جمله خطراتی است که این شبکه اجتماعی صهیونیستی برای کاربران و اجتماع ما دارد.
ضمن آنکه ارتباطگیری با مردم جهان، راههای مختلفی دارد. همه مردم جهان میتوانند در فضای اینترنت با ما ارتباط بگیرند؛ مثلاً آیا منطقی است وقتی در ایران هستیم، برای صحبت با یک آمریکایی، سیمکارت آمریکایی بگیریم؟ درصورتیکه با سیمکارت ایرانی و گرفتن یک کد این اتفاق به راحتی میافتد. ولی اینکه در داخل کشور ایران با زبان ایرانی در یک شبکه اسرائیلی-آمریکایی گفتگو کنیم، منطقی به نظر نمیرسد، آن هم در زمانی که با این حکومتها در شرایط جنگِ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، دیپلماتیک و حتی به نوعی نظامی قرار داریم.
درباره امنیت شبکههای اجتماعی اشاره کردید، در مقام مقایسه امنیت این شبکهها با مشابه آنها چه میتوان گفت؟
بعد از افشاگری های اسنودن که اوایل سال جاری اتفاق افتاد تا الآن قریب به 400 میلیون کاربرِ فیسبوک، حساب کاربری خود را حذف کردهاند؛ یعنی سنگینیِ دردِ و ننگِ ادامه عضویت در این شبکه برای آنها آنقدر سخت بوده است که هویت خود را در فیسبوک کشتهاند. البته این تعداد غیر از آنهایی هستند که به نشانِ اعتراض اکانتهای خود را رها کرده و عملاً غیرفعالشدهاند. همچنین طبق گزارش رسمی مارکتینگ لند، همزمان سهام فیسبوک 36 درصد کاهش ارزش داشته است، یعنی بیش از یک سوم کاهش ارزش سهام و نزدیک شدن به مرز ورشکستگی که این مسئله? بسیار مهمی است. لازم به ذکر است یکی از تدابیر هوشمندانهای که دولت تدبیر و امید میتوانست داشته باشد این بود که برای کاربرانی که فیسبوک را رها کردند، جایگزینی معرفی کند تا با تقویت نیروهای متخصص داخلی، امید را نیز در میان آنها افزایش دهد و مقامات ما میتوانستند نسخههای ایرانی شبکههای اجتماعی را با حمایت خود تقویت کنند و با حضور در این شبکهها برند سازی کنند و آن را در سطح وسیع به کاربران مختلف بشناسانند و حتی با راهاندازی زبان های خارجی، برندهای ایرانی را جهانی کنند، درحالیکه در کمال ناباوری و در برابرِ چشمان بهتزده نمونههای داخلی، مقاماتِ ایرانی از رقبا و حتی دشمنانِ کشورشان حمایت کردند و باعث تضعیف سایتهای ایرانی نیز شدند به نحوی که فیسبوک در ایران از رتبه نزدیک به 400 به رتبه زیرِ 100 رسید و نمونه فعال و رقیبِ جدی آن در ایران، یعنی شبکه اجتماعیِ کلوب با بیتدبیری برخی وزرا و مقاماتِ دولتی، با 12 پله سقوط، از 5 به 17 رسید!
باید توجه داشت که فیسبوک تا به حال اکانت رسمیِ دو رئیسجمهور و یک نخستوزیر در جهان، صفحه دوستداران مقام معظم رهبری با 114 هزار پسند و بسیاری اکانتها و صفحاتِ دیگر را به جرم تضعیف اسراییل و نقدِ دولت آمریکا حذف کرده است و البته این حذفیات تنها جزئی از قریب به ده هزار موردی است که طبق گزارش رسمی فیسبوک در 6 ماه نخست سال 2013، بدون هیچگونه توضیحی حذفشدهاند!
بنابراین خطراتِ استفاده از شبکههای غیر ایرانی مشخص میشود. مدیر یکی از شبکههای اجتماعیِ ایرانی به من میگفت «برای مدتی ششماهه، قسمت انگلیسی زبان شبکه اجتماعی ام را فعال کردم و بعد از مدتی تعداد اعضای انگلیسی زبان شبکه ی من که اکثرا آمریکایی بودند، بیشتر از فارسی زبانها شد، ولی به علت مسائل مالی نتوانستم این روند را ادامه دهم»، این نمونهای است که نشان میدهد ما میتوانیم با فعال کردنِ بخش انگلیسی و عربیزبان سایتهای کاربرمحور و اجتماعیِ ایرانی، نقش خود را در جهانِ امروز افزایش دهیم و بدون تردید کشورهای مسلمان و غیر متعهدها هم از این اقدام استقبال میکنند، زیرا این کشورها به ایران بیشتر از آمریکا اعتماد دارند. البته بنده پیشنهاد داریم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان رئیس جنبشِ عدم تعهد، یک شبکه اجتماعی بینالمللی با به رسمیت شناختنِ حقوق ملتها راهاندازی کند تا نمونه دموکراتیک و مردمی شود در برابر دیکتاتوری مطلق و آپارتاید حاکم بر فیسبوک و اینترنتِ آمریکایی.
ضمناً طبق یک گزارش بینالمللی معتبر «WORLD MAP OF SOCIAL NETWORKS » که هر شش ماه یک بار منتشر میشود، چند سال متوالی در ایران تعداد کاربران کلوب بیشتر از فیسبوک اعلام شده است، ضمن آنکه بر اساس آمار و اطلاعاتِ موجود، رقابتِ سنگینی بینِ فیسنما و کلوب وجود دارد که باعث شده فیسنما با ده پله از کلوب پیشی بگیرد. البته تمام گزارشهای بینالمللی قابلِ استناد دیگر نیز همین را ثابت میکند.
شبکههای ایرانی قابلیتهای لازم را دارند؟
بله. شبکههای ایرانی امکانات لازم را دارند ولی نقطهضعف همه آنها این است که از همان پلت فرم غربی استفاده میکنند و تنها آن را فارسی سازی کردهاند که باید این نقطهضعف برطرف شود، البته فیسبوک هم نقاط ضعف بسیاری دارد و اکانت رئیس این شبکه چند ماه قبل هک شد! ضمن آنکه فرآیند ارسال اطلاعات در شبکههای داخلی با هزینه پایینتر، کیفیت خدمات بهتر و امنیت بیشتر اتفاق میافتد. به دلیل آنکه شبکههایی مثل فیسبوک با چند واسطه از سرور اصلی در آمریکا ارسال و دریافت اطلاعات را انجام میدهند و امنیت، کیفیت و سرعت پایین تری ارائه میدهند و هزینه بیشتری را نیز به کشور ایران و کاربرانِ ایرانی تحمیل میکنند.
از طرفی لازم است برای موفقیت در این مسیرعلل عدم موفقیت خودمان در موتورهای جستوجو و ... را دریابیم. درحالیکه در قسمت سرویسهای وبلاگنویسی برند سازی کردهایم و موفق بودهایم؛ مثلاً بلاگفا تبدیل به برند و با تبلیغات چهرههای شاخص و صداوسیما به خوبی معرفی شده است و نمونههای دیگر نیز با فاصله کمی از آن با هم رقابت میکنند.
فکر میکنید در صورت تبلیغات، مردم از این شبکهها استقبال کنند؟ آیا در این شبکهها افراد تقسیمبندی خاصی میشوند؟
تقسیمبندی خاصی وجود ندارد. هر کس میتواند بنا به سلیقهاش از شبکههای مختلف ایرانی استفاده کند، ضمن آنکه باید بین مفهوم بزرگی و فراگیری یک شبکه تمایز قائل شد. برای مثال اگر تعداد دانشآموزان یک مدرسه ایرانی که در شبکه? اجتماعیِ مدرسه خودشان عضو شدهاند را با تعداد همین دانشآموزان در فیسبوک مقایسه کنید، آمار گروه اول بیشتر خواهد بود، پس در آن مدرسه شبکه اجتماعی ایرانی فراگیرتر و بزرگتر است و مقیاسهای نِسبی باید در نظر گرفته شود.همچنین ابزارها به نسبت استفادهای که دارند، مفید هستند نه صرفاً به اندازه تمام قابلیتهایشان. چون ممکن است خیلی از آن قابلیتها نیاز جامعه و کاربران ما نباشد و عملاً کاربرد و سودی برای ما نداشته باشد.
لازم است اشارهکنم نرمافزارهایی هست که با یک کلیک میلیونها لایک به یک پست اضافه میکند، مانند نرمافزار پرسونامنیجمنت که توسطِ سازمان سیا طراحی شده و با یک کلیک 19 میلیون و 500 هزار لایک به اکانتِ اوباما اضافه کرده است یا نرمافزارهای بسیار ساده ای وجود دارد که با آنها میتوان در هر چند ثانیه یک اکانت ایجاد کرد، بنابراین قسمت مهمی از آمار و ارقام مخاطبانِ میلیاردی در شبکههای خارجی به دروغ منتشر شده و سرابی بیش نیست.
همچنین در شبکههای اجتماعی کوچکتر فضا امنتر است، افراد بیشتر همدیگر را میشناسند، تقلب و سوءاستفاده و آسیبها کمتر خواهد بود و افراد کمتر دچار سردرگمی و اتلافِ وقت میشوند و بزه و بزهکار نیز قابل تعقیب است.
باید بدانیم که حقیقتاً ابزارهای وارداتی برای تأمین منافع خود، نیازسازی میکنند. اول سختافزارش وارد کشور میشود که قابلیتهای زیادی دارد، سپس برای اینکه مشتری را به ابزار وابسته کنند، این نرمافزارها را ارائه میکند و مخاطب را معتادِ ابزار میکند. در این فرآیند مخاطب را تحریک کرده و به سمت خودشان میکشانند. این نیازها بعضاً کاذب بوده، جذابیتهای کاذب و حاشیهسازی را به دنبال دارد. بسیار دیدهایمکه خیلی از افراد ابتدا برای ارتباط با دوستان و حتی گروههای علمی عضو میشوند، ولی بعد هدف اصلی را فراموش کرده و به حاشیه کشیده میشوند.
راهکار مواجهه منطقی با آسیبهای این شبکهها و پیشگیری از ناهنجاری های ایجاد شده چیست؟
آمریکاییهایی خودشان از نظر فنی، امنیتی، فکری و فرهنگی این شبکهها را نفی کردهاند. در آمریکا عضویت در فیسبوک برای افراد زیر سیزده سال ممنوع است. اوباما به دانشآموزان آمریکایی توصیه میکند که عضو فیسبوک نشوید و فرزندان خودش را نیز از عضویت در این سایت برحذر داشته است. اعتیاد به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، بازیهای رایانهای و... به عنوان چالشی مهمدر جهان مطرح است. در 37 کشور دنیا خرید و فروش بعضی از بازیها مثل خرید و فروش مواد مخدر ممنوع بوده و جرم محسوب میشود و بستر قانونی برای مبارزه با آن وجود دارد. حتی این ابزارها و اساساً اینترنت، سطحبندیِ سِنی میشود و بر اساسِ سنین مختلف ارائه میگردد.
در ایران به سادگی متأسفانه این بازیها و نرمافزارها خرید و فروش و استفاده میشوند. از طرفی این محصولات فرآیند تربیت کودکان را مختل میکند، دولت هم دیر اقدام میکند و تنها راه جلوگیری را فیلتر کردن یا بستن آنها میداند که کافی نیست.
درباره افزایش پهنای باند و مزایا و معایب آن چه نظری دارید؟
پهنای باند بینالمللی را به علت تحریم باید از واسطهها خریداری کنیم؛ اما باید دید ضرورت آن چقدر است؟ از هر 100 کاربر ایرانی اینترنت، 99 نفر برای ارتباط با یک ایرانیِ دیگر از اینترنت استفاده میکنند؛ بنابراین منطق استفاده از پهنای باند بینالملل چیست؟ وقتی میدانیم اپراتورهای بینالمللی سود زیادی در این معامله میبرند و برای همین تبلیغات وسیعی دارند، چون شرایط تحریم ما برای آنها سودآور خواهد بود. درآمدزاترین شرکتهای جهان، شرکتهای آمریکایی و در بین آنها نیز شرکتهای آی تی، صاحب بیشترین درآمد هستند. جالب است بدانید که ارزش یک سهم بانک مرکزی آمریکا 16 دلار است، درحالیکه یک سهم گوگل 1111 دلار است. این تفاوت قیمت، میزان سود تجارت اطلاعات را مشخص میکند.
با توجه به درآمدزایی صنعت آی تی، بر اساس بررسیها با توسعه آی تی میتوان صد هزار فرصت شغلی در جامعه ایجاد کرد که در حال حاضر ما این فرصت را برای آمریکاییها و چینیها ایجاد کردهایم! علاوه بر آن این شرکتها از کاربران ایرانی سود سرشار به دست میآورند، درحالیکه مالیات نیز نمیدهند و فرار مالیاتی اتفاق میافتد. در بسیاری از کشورهای جهان، برای هر کلیک مالیات میبندند، بر اساس بررسی های انجامشده، درآمد گوگل از کاربران ایرانی در هر ماه 3 هزار میلیارد تومان بوده و در حال حاضر پر بازدیدترین سایت ایرانی، یک سایت آمریکایی است، یعنی گوگل کاربران ایرانی را محصور کرده است.
بنابراین این افزایش پهنای باند منطق فنی، اقتصادی و امنیتی ندارد و این کار غیرضروری است. ضمن آنکه از نظر امنیتی هم اشتباه است، چون در صورت افزایش پهنای باند، اطلاعات ما سریعتر و راحتتر به خارج از کشور ارسال میشود و کار را برای جاسوسان اینترنتی بسیار راحت تر و فراگیرتر میکند، درحالیکه اگر پهنای باند داخلی افزایش یابد؛ خیلی مناسب تر است. گرچه هنوز تکلیف پهنای باند داخلی و شبکه ملی اطلاعات مشخص نشده است. بعضی از دوستان فکر میکنند اگر پهنای باند داخلی افزایش یابد، پهنای باند بینالمللی کاهش یافته و این کاهش جایگاه ما را در سطح بینالملل در استفاده از خدمات تنزل میدهد درصورتیکه اساساً این تصور اشتباه است و درصورتیکه بارِ 99 درصدی اضافه استفاده از پهنای باند بینالملل به ترافیک شبکه ملی اطلاعات منتقل شود، 99 درصد از پهنای باند اینترنتِ بینالملل آزادشده و ما شاهد افزایش نزدیک به صد درصدی سرعت و کیفیتِ استفاده از سایتهای غیر ایرانی هم خواهیم بود.
بیایید تصور کنیم یک روز صبح اینترنت ما از مبدأ، یعنی آمریکا، قطع شود، چه خواهیم کرد؟ وقتی وابستگی ما در این حد بالاست، امکان هرگونه مشکلی وجود دارد و پایداریِ زیرساختها نیز به شدت زیر سؤال میرود و در نتیجه امکان سرمایهگذاری و برنامهریزی بلندمدت از بین میرود. در حال حاضر همه رگهای ارتباطی ما دست آمریکاییهاست. امروزه یک نوع بردگی در فضای مجازی وجود دارد. بهتر است مفهوم سایبر آپارتاید را مطرح کنم، زیرا در میان کاربران اینترنت تنها 10 درصد کاربران، آمریکایی و 90 درصد غیر آمریکایی هستند، تقریباً این نسبت در فیسبوک هم همین طور است. با این حال، مقر اصلیِ همه سازمانهای اینترنت در آمریکا است و مقررات و قوانینِ ایالاتمتحده آمریکا بر اینترنت حاکم است و بر اساس اعلام دادگاه ایالتی، همه کاربرانِ اینترنت اتباع بیگانه حساب میشوند و دستگاههای و نهادهای امنیتی آمریکا اجازه دارند آنها را کنترل کنند! از طرفی رئیس اینترنت جهانی نیز به عهده یک ژنرال ارتش آمریکاست، یعنی عملاً آمریکاییها یک حکومتنظامی در اینترنت برقرار کردهاند! در واقع یک اقلیت نژادی از آمریکا برای اکثریت کاربران تصمیم میگیرند و هیچ نوع دموکراسی وجود ندارد. حکومت دیکتاتوری مطلقکه قرنهاست در جهان نبوده حتی در دوران هیتلر، اکنون به وسیله آمریکاییها به شکل سایبری اتفاق افتاده است. این حکومت به کسی پاسخگو نبوده، هر کسی که منافعش را تأمین نمیکرد با اشاره یک انگشت و بدون هیچ فرایند و توضیحی از این فضا حذف میکند، هر کسی و محتوایی را اراده کرد، منفور و یا هر فرد یا محتوایی را محبوب میکند.
طبق اسناد اسنودن، آنها حتی به دوستان خود هم خیانت کردند؛ در میان کشورهایی که از آنها سرقت اطلاعاتی صورت گرفته، طبق اسناد، ایران رتبه اول به عنوان ناامنترین کشور جهان در فضای مجازی است. بعد هم پاکستان قرار میگیرد. حتی سوریه، افغانستان و عراق که در آنجا امریکا حضور نظامی دارد وضع بهتری دارند و به اندازه اطلاعات ما نتوانستهاند اطلاعات از این کشورها خارج کنند. طبق اسناد اسنودن، 14 میلیارد بسته اطلاعاتی در یک ماه شامل همه مکالمات، ایمیلها و اطلاعات دیگر از ایرانیان سرقت شده است. در همان تاریخ و بر اساسِ همان سند در فرانسه 70 میلیون بسته اطلاعاتی جاسوسی شده بود که رئیسجمهور فرانسه را تا پای استیضاح کشاند ولی متأسفانه در ایران از دیوار صدا اگر شنیدیم، از مجلس مسئولین صدایی در نیامد! که دراینباره باید عمیقاً تأسف خورد/.
منبع: دانا