به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، ماریا پومیه استاد دانشگاه و مستندساز فرانسوی ساخت مستندی در خصوص انفجارهای 1992 بوینس آیرس را با بودجه شخصی خود آغاز کرده که قسمت اول آن تمام شده است. ماریا پومیه اعتقاد دارد که انفجارهای 1992 بوینس آیرس در همان چارچوب حادثه 11 سپتامبر اتفاق افتاده تا بهانهای برای حمله به ایران باشد؛ به اعتقاد این پژوهشگر فرانسوی بسیاری از قرائن و شواهد نشان میدهد که این حادثه ساختگی، کار لابی اسرائیل در آرژانتین است. وی که همواره از مبارزان با لابی اسرائیل در فرانسه بوده، در افشای دستهای پنهان این لابی نقش برجستهای داشته است. در ادامه بخش چهارم گفتوگو با پومیه آمده است، بخشهای پیشین در انتهای همین گفتوگو (خبرهای مرتبط) آمده است:
خانم پومیه شما در حال ساختن مستندی هستید که درباره بمبگذاری «آمیا» آرژانتین است. ساختن چنین مستندی چه سودی برای شما دارد؟ شما که ایرانی نیستید تا بخواهید ثابت کنید انفجار در آرژانتین کار ایران نبوده است.
من ایرانی نیستم ولی از طرف خانواده خودم به نوعی آرژانتینی محسوب میشوم. من فرصتی یافتم تا با اندیشمندان آرژانتینی که درباره این موضوع کار کردهاند بحث کنم. پس از 11 سپتامبر - که پژوهشگرانی از جمله دوست «تییری میسان» معتقدند آنگونه که روایت میشود، اتفاق نیفتاده - فورا اقدامات غیرانسانیای صورت گرفت تا کاری را که افرادی قدرتمند انجام داده بودند، به دیگران نسبت دهند.
منظورتان «حملات با پرچم دروغین» است؟
دقیقا. نقاط مبهمی برای آرژانتینیها در خصوص 2 بمبگذاری عجیب در سال های 92 و 94 در بوئنس آیرس وجود داشت. اولین بمبگذاری در مقابل سفارت اسرائیل و دومی در برابر یک مرکز جامعه یهودی، که آثار حضور اسرائیل در آن کمتر دیده میشود. بنابراین متوجه شدند که اسرائیلیها دروغ میگویند و برای اثبات وقایعی که واقعا اتفاق نیفتاده تلاش میکنند. ولی آرژانیتیها نمیدانستند چگونه و چرت این تلاش صورت میگیرد.
پس از 11 سپتامبر قضایا شفافتر شد. اسرائیل به فشار خود بر طبقه سیاسی، پلیس، سیستم امنیتی و قوه قضائیه آرژانتین ادامه داد تا ثابت کند ایران پشت سر این بمبگذاریها بوده است. بنابراین هدف از این «عملیات پرچم دروغین» بهانهجویی برای وارد کردن اتهام تروریست به ایران و شروع جنگ با ایران بود. به عبارت دیگر هدف آنها اثبات عادی بودن حمله به ایران بود، با این استدلال که ایران کشوری است که حملات تروریستی را سازماندهی میکند. این پروژه اسرائیلی قطعا در دهه 90 شروع شد، زمانیکه 11 سپتامبراتفاق افتاد. پس از آن محققین به طور جدی متوجه شدند که تردیدها و علامت سوالهایی در کار بوده و هست؛ تا حدودی متوجه شدند که اسرائیلیها میخواستند از این بمبگذاریها استفاده کنند تا بگویند اینها کار ایران است و فورا باید به ایران حمله کنیم.
نقش آمریکا در این میانه چه بود؟ آیا آمریکا هم قصد داشت چنین چیزی را القا کند؟
آمریکاییها منافع دیگری داشتند، برای آنها بهتر بود که بگویند کار افغانهاست و به این بهانه بتوانند افغانستان را نابود کنند و بعد هم زمینه را برای حمله به عراق هموار سازند. الویتبندی آمریکاییها اینگونه بود. سیاست تبلیغاتی آمریکا این بود و تقریبا به هدف خود رسید و به اصطلاح در تقابل با اسرائیل پیروز شد؛ در حالی که پروژه اسرائیل که میخواست همه چیز را به گردن ایران بیاندازد در آن برهه زمانی شکست خورد.
اما اسرائیلیها دست بردار نبوده و نیستند؛ آنها پلیس اینترپل را وارد ماجرا کردند و 9 مسئول بلندپایه ایران را تحت پیگرد قرار دادند: رئیس جمهور سابق ایران آقای هاشمی رفسنجانی، وزیر دفاع دولت آقای احمدینژاد، مشاور رهبر ایران و سفرای ایران در آرژانتین. اینها واقعا چرند است. با همه این تلاشهای اسرائیل، الان چیزی که خیلی عالی است، این است که در آرژانتین همه متقاعد شدهاند که آن انفجارها عملیات اسرائیلی بوده است، حتی رئیس جمهور آرژانتین هم این حقیقت را میداند، ولی این موضوع را نمیگوید زیرا چنین حق و وظیفهای ندارد.
یعنی این که ایران در ترتیب دادن یک انفجار و انجام عملیات تروریستی دستی نداشته، حقیقتی است که در آرژانتین همه از آن آگاهند، ولی هیچکس از آن سخن نمیگوید؟
البته «لوئیز دلیا» رهبر و پایهگذار اصلی حزب حامی رئیس جمهور آرژانتین که حزبی بسیار مردمی است، صادقادنه این حقیقت را بیان میکند. «لوئیز دلیا» یکی از شخصیتهای سیاسی آرژانتینی است که من در فیلم مستندم با او مصاحبه کردهام. همچنین خود آرژانتینیها هم کارهایی در این زمینه انجام دادهاند. مثلا یک کارگردان آرژانتینی دو مستند جالب با این محوریت ساخت، اما نکته عجیب در خصوص این کارگردان این است که او چندی پیش به طور کاملا ناگهانی از دنیا رفت و گفته شد که وسط خیابان سکته کرده است.
رسانههای آرژانتینی چطور؟ رسانهها هم به این موضوع نمیپردازند؟
رسانههای آرژانتین عموما صهیونیستی هستند، رسانهها در آرژانتین هرگز به شخصیتهایی که میگویند این بمبگذاریها یک «عملیات پرچم دروغین» است و منافع و دروغهای اسرائیل را در این داستان را برملا میکنند، میدان ندادهاند. ولی همین رسانهها اجازه میدهند اخباری که منافع اسرائیلی را تامین میکند به راحتی منتشر شود. با این حال همانطور که گفتم همه در اسرائیل فکر میکنند که این عملیاتهای تروریستی کار اسرائیل است؛ مردم به هیچ وجه اعتقادی به داستانهای رسمی که از زبان مسئولان و رسانهها گفته میشود، ندارند و این خیلی عالی است.
مستند شما در حال حاضر در چه مرحلهای است؟
تا کنون قسمت نخست این مستند تمام شده و در حال انجام کارهای قسمتهای بعدی این مستند هستم؛ قصد دارم با جدیت کار این مستند را ادامه دهم.
به مرگ ناگهانی و غیرمترقبه کارگردان آرژانتینی که درباره «عملیات پرچم دروغین» اسرائیل فیلم مستند ساخته اشاره کردید؛ ویژگی مستندهای این کارگردان چه بود و آیا مرگ او را میتوان یک اتفاق دانست؟
فیلمها این کارگردان فقط برای خود آرژانتینیها ساخته شده بود و جزئیاتی از پرونده آن انفجار را روایت میکرد. مثلا در این مستند گفته میشود که فلان قاضی پرونده در فلان روز چنین حرفی زده و... این مستند همچنین به شخصیتهاو افرادی اشاره میکند که به عنوان افراد مرتبط و شاهد از این واقعه اطلاعاتی دارند مانند مامورین پلیس و شاهدان واقعه و... فیلمهای این کارگردان چندان بُعد بین المللی نداشت ولی من تلاش میکنم که روی بعد بینالمللی آن کار کنم.
نمیتوان به طور قطعی در مورد مرگ این کارگردان اظهار مظر کرد اما یک فیلسوف و نویسنده هم، فورا بعد از این بمبگذاریها کتابی نوشت و در آن اعلام کرد که «این کار، کارِ اسرائیل است». اما این فیلسوف در مسیر بیمارستان فوت کرد. مشکل معده داشت و قبل از رسیدن به بیمارستان جان خود را از دست داد. او در آن دوران تنها کسی بود که جرات کرد بگوید و بنویسد که ردپای اسرائیل در این بمبگذاریها دیده میشود. این فیلسوف شخصیت بسیار مهمی در آمریکای لاتین محسوب میشود که از دوستان صمیمی هوگو چاوز هم بود.
امروزه موضوع جنگ نرم و رسانهها مطرح است و در ایران هم فعالیتهایی در این زمینه صورت میگیرد؛ نظر شما در اینباره چیست و فکر میکنید چه موضوعاتی میتواند به ما در این جنگ کمک کند؟
بله. ما کاملا در یک حالت جنگ هستیم که مرحله اصلی برای پیروزی در آن، موضوع پیروزی روحی بر مخاطبان است. پیروزی روحی بر مخاطب بوسیله حقیقت و از این طریق مقابله با دروغهای ساختگی کسانی که میخواهند به شیوه غیرانسانی ذهن مخاطب را تسخیر کنند. بنابراین جبهه روانی این جنگ (جنگ نرم) اولین جبههای است که باید در آن مبارزه کرد: جبهه حقیقت، جبهه اطلاعاتِ صحیح. این جریان در ایران شکل گرفته و توسط ارگانهای مختلفی هم حمایت میشود، این خیلی عالی است.
میدانید من با یک تفکر مارکسیستی رشد کردم و با تمام نیرویم از انقلاب کوبا حمایت کردم؛ این حمایت را به دلیل دفاع انقلاب کوبا از تمامی مظلومان جهان انجام دادم، اما این انقلابهای مارکسیستی چیزی کم دارند و آن میدان وسیع تصور دینی، معنویت و روحانیت است. معنویت موضوعی است که انقلاب های قرن 20 از آن محروم بودند و همین کمبود باعث شد که این انقلابها به همه خواستههایشان نرسند. بنابراین من فکر میکنم ایران با این فرهنگ و فلسفه عمیق و غنی خود به بهترین شکل از بعد معنویت بهره برده است. این مسئله قابل توجه است، زیرا معنویت یک ابزار زیبای مبارزه است. ابزاری که با حقیقت پیوند خورده و میتواند تاثیرگذار باشد.
توصیه شما برای اثرگذاری بیشتر فعالیتهای فرهنگی هنرمندان ایرانی در این مقابله چیست؟ شما که این فعالیتها و آثار را از بیرون میبینید، چه کمبودهایی را در آنها مشاهده میکنید؟
به نظر من اگر قرار باشد آثار تولید شده در ایران در خارج از ایران اثرگذار باشد، مثلا یک جنبش ضدِسیستم در آمریکا و اروپا راه بیاندازد، باید تمام فیلمهایی که در با این موضوع ساخته میشوند و از کیفیت لازم برخوردارند با زیرنویسهای خوب در شبکههایی مانند یوتوب قرار گیرند تا ما بتوانیم آنها را ببینیم. زیرنویسها باید قوی باشند، زیرنویسهای ایرانی اغلب عیب دارد و ناقص است. اگر چنین اتفاقی بیفند این حرکت هنری و هدفمند تاثیرگذار خواهد بود، در غیر این صورت آثار تولید شده شما و جشنوارههایی که برگزار میکنید فقط در حد خبرهای کوتاه خبرگزاریها بازخورد خواهند داشت و مثلا میگویند یک فستیوال در تهران برگزار شد و این اثر چندانی نخواهد داشت. بنابراین اگر میخواهیم اثرگذار باشیم باید همه چیز را روی اینترنت بگذاریم، این کمبود در خصوص فعالیتهای هنری ایران احساس میشود.
منبع: تسنیم