گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»- میلاد منصوری؛ با رصد بیانات و سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال های اخیر و تأکیدات و توجهات ایشان بر بازخوانی اصول و مبانی انقلاب اسلامی و گوشزد نمودن چندباره خطر تغییر جهتگیری های اصیل و بنیادین اعلامی انقلاب اسلامی که در قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی، تجلی و تبلور و تجسم یافته است، لزوم مداقه در اصول و جهت گیری های کلی و کلان انقلاب اسلامی، ضرورتی دو چندان پیدا می کند. نوشتار پیش رو با هدف ارائه درک و تحلیلی درست از تاثیرات ملی و فراملی انقلاب اسلامی ایران به رشته تحریر درآمده و بر این امر تاکید می کند که موج انقلاب اسلامی در صورت توجه به برنامه ریزی بدخواهان انقلاب، به واسطه ماهیت اسلامیش موجی نامیرا و رو به تزاید است.
انقلاب ها به مثابه امواج
دعوت ها و جنبش هایی که در طول تاریخ حیات انسان روی کره خاکی به وقوع پیوسته است هریک متناسب با میزان انطباق اهداف و آرمان های اعلامیاش با نیازهای مردمان زمان خویش، توانسته اند کم و بیش هوادران و پیروانی (سمپات) را پشت سر خود به صف نمایند و حول ایدئولوژی و جهان بینی تعریف شده اش، منسجم نماید؛ این وجه شاید بُعد مشترک تمامی حرکت های اجتماعی (فارق از قوه محرکه آنها اعم از دعوت های توحیدی و تحرکات مادیگرایانه) باشد.
اگر حرکت های اجتماعی، به عنوان موجی ایجاد شده در دریای اجتماعات انسانی فرض شود در این صورت سرنوشت موج از ابتدا تا انتهای حیات مفروضش، روند بدیهی و طبیعی زیر را خواهد پیمود که این الگوی رفتاری بر بسیاری از انقلاب ها و قیام ها و یا دعوت های اجتماعی با درونمایه های مختلف، قابلیت تطبیق دارد: «امواج طبق خاصیت ذاتی خود، به محض پیدایش رو به وسعت و گسترش می نهند؛ متوالیاً بر وسعت دایره خویش می افزایند و فاصله محیط و مرکز را بیشتر می کنند. و از طرف دیگر، به هر نسبت که بر وسعت دایره خود می افزایند از قوت و شدت طول آنها کاسته می شود؛ تدریجا ضعیف و ضعیف تر می گردند... و به دنیای عدم می پیوندند.» (1)
فرآیند منطقی بالا که نمونه و فرم فرآوری شده آن در تئوری های شکل گیری و فروپاشی انقلاب ها در متون سیاسی دانشگاهی و آکادمیک تدریس می شود؛ ممکن است موج اجتماعی مذکور در طول حیات متغیر و پرفراز و نشیبش با سایر جریانات و نحله های فکری و اجتماعی در تضاد و چالش قرار بگیرد که منجر به قبض و بسط و یا تعدیل و حذف این امواج اجتماعی خواهد شد (در محیط های باز و غیر ایزوله که دارای قابلیت تضارب آراء هستند):
«برخورد امواج با یکدیگر سبب خنثی شدن موج ضعیف تر می گردد. امواج قوی تر، جلو توسعه امواج ضعیف تر را می گیرند و آنها را به دیار نیستی می فرستند. از این رو برخورد با موانع و عوامل قوی تر، عامل دیگری است برای نابود شدن امواج و حوادث و پدیده های جهان.» (2)
میرایی و زوال امواج و انقلاب های ماده گرا
بر این اساس، جریانات و امواج ایجاد شده هریک با توجه به ماهیت و خاصیت ذاتی شان در صورت فقدان وجود سامانه های پایشی و مراقبتی و یا اصلا بواسطه ماهیت کاهشی شان، بعد از مدتی کوتاه یا طولانی، خواه ناخواه روبه نابودی و زوال می گذارند که بعنوان مصداق عملی و موردی می توان به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و پس از 70 سال حاکمیت کمونیست های ماتریالیست بر شوروی، اشاره کرد که منتج به کوری موج مارکسیسم در شوروی پسا تزاری گردید.
مبانی کمونیست ها و اصول پذیرفته شده آنها از جنس ماده و ماتریال بود و ماده با عدم و نیستی، همتراز و برابر است پس سرنوشت هر مکتب و حرکت بشری مبتنی بر دنیاگرایی، دیر یا زود، زوال و عدم است چراکه مرگ در ذات آنها نهفته است و به تفسیر دیگر، آنتی تز و ضدشان بصورت ذاتی و طبیعی همراه چنین حرکت هایی می باشد و ممکن است مضاف بر این، عوامل مزاحم و متخاصم خارجی نیز زوال و فروپاشی موج اجتماعی تولید شده را در نقش یک کاتالیزور، تسریع نمایند. اما در حرکت های با درونمایه قدسی و الهی، عناصر و عواملی که سوق دهنده موج به سمت نابودی هستند صرفا امکان ایجاد در بیرون را دارند نه درون و این به واسطه ارتباط این نوع جریانات و دعوت های اجتماعی با منشأ و مبدأ آفرینش است:
حکما نیستی و نابودی که در اثر برخورد با موانع است «موت اخترامی» و نابودی [که] بواسطه پایان یافتن نیروی بقاء، ناشی می شود را «موت طبیعی» می نامند. (3)
جنبش های دینی؛ پویاترین امواج اجتماعی
مطالعه و سیر در تاریخ این حقیقت را بازگو میکند که زنده ترین و پویاترین امواج اجتماعی، جنبشهای دینی هستند. این جنبشها به موازات اینکه بر شعاع خود میافزایند و روبه گسترش می گذارند، بر قوت و قدرت و دامنه اثر خویش می افزایند و دارای پیشرفت و توسعه تدریجی و پلکانی و بدور از جهش های تصنعی و حبابی هستند. انقلاب هایی که در این دسته قرار می گیرند عموما سه بعدی (دارای وسعت بالا، عمق زیاد، ماندگاری در طول زمان) هستند و تحولات بنیادینی که با شکستن ساختارها و شالوده های نظام سیاسی یا فکری قبلی همراه است را به ظهور می رسانند.
موج انقلاب اسلامی که در 22 بهمن سال 1357 با نصرت و امداد الهی به ساحل ظفر و پیروزی رسید با رأی مستقیم مردم در شکل و هیبت ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، تجسم پیدا کرد که بر دو پایه جمهوریت (بعنوان ظرف و قالب) و اسلامیت (بعنوان مظروف و محتوا) استقرار یافت.
این جنبش و قیام مردمی همه جانبه به واسطه ماهیت اسلامی اش، احتمال موت طبیعی و ماهیتی و نابودی جوهری برایش غیر قابل تصور است؛ چراکه سنگ بنای انقلاب اسلامی مبتنی بر تعالیم و معارف اسلام حقیقی است که جاودانگی الهی تضمین شده ای داراست «ان الدین عندالله الاسلام»(4) یعنی خودش به ضد خودش تبدیل نخواهد شد به این دلیل که در جهت جریان خلقت و منطبق بر نظام آفرینش و حرکت و هدف خلقت، صورت بندی شده است، فلذا همچون سایر قیام های ماتریالیستی، تز به آنتی تز مبدل نخواهد شد پس خطری از این جهت مورد توجه و تهدید انقلاب اسلامی نخواهد بود.
اگر زوالی در بلند مدت برای انقلاب، مفروض باشد قطعا این انقلاب به مرگ و موت طبیعی به زیر خاکستر نخواهد رفت؛ بلکه عوامل و موانع بیرونی و غیرذاتی، سبب خاموشی مقطعی این موج تاریخی و تاریخ ساز خواهد شد و از این حیث، بلاشک نامیراست؛ چراکه منبعث از جاودانگی و زوال ناپذیری شریعت اسلامی است.
انقلاب اسلامی به مثابه «ماشین چمن زن»
همانطور که بدخواهان اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی به قدرت بازتولید، پوست اندازی، نوزایی و تجددخواهی انقلاب اسلامی معترفند؛ آنان پس از بیش از سه دهه طراحی و اجرای توطئه های سخت، نیمه سخت و نرم به نقطهای از نا امیدی و سردرگمی رسیدهاند که الگوی رفتاری ایران را در قالب تمثیل ماشین چمن زن معرفی می کنند که هرچه بزنیم باز هم رشد خواهد کرد. انقلاب اسلامی با پشتوانه و سرمایه عظیم و راهبردی مردمی که دارد؛ به مرور زمان، سه گام ایجاد رخنه، توسعه شکاف و تصرف هدف را در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی در راستای الهام بخشی و الگودهی به ملت های آزاده و به موازات آن مهار و نابودی تدریجی زورگویان و جهان خواران عالم را طی نموده و ریشه های خود را به صورت روزافزون استحکام بخشیده و جای پای خود را در مناسبات جهانی به اذعان و اعتراف دوست و دشمن، باز کرده است.
پروفسور خوزه مارتینز، رئیس دانشکده تاریخ باستان اسپانیا درباره این رخداد تاریخی چنین می گوید: «با پیروزی انقلاب اسلامی، بزرگترین تحول جهانی در قرن بیستم میلادی به وقوع پیوست». (5)
انقلاب اسلامی و تغییر توازن قوا در جهان
انقلاب اسلامی توانست توازن سنتی و قدیمی که در آن فقط جای بازیگران از شوروی به انگلیس و آمریکا تغییر می کرد را به صورت بنیادین و شالوده شکنانه ای در هم بشکند و با منطق محکم و متقن خود به زیر میز بازی های نظم نوین جهانی، خاورمیانه بزرگ و جدید بزند و معادلات و مناسبات مطلوب خود را علیرغم سنگ اندازی ها و کارشکنی های دشمنان ملت ایران، با راهبرد مقاومت و پیشرفت به پیش ببرد و در این مسیر این الگوی سلوک اجتماعی را در وهله اول در بین جهان اسلام، تبلیغ و به این واسطه به آزادی ملت های در بند استبداد و استعمار کمک نماید.
شکل گیری انتفاضه مسجد الاقصی پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از نشانه های این اثرگذاری و احیای روح آزادگی و عزت خواهی در بدنه امت اسلام می باشد. در زمینه الهام بخشی و امیدبخشی به جهان اسلام، شیخ اسعد تمیمی، یکی از رهبران فلسطینی چنین می گوید: «تا قبل از انقلاب ایران، اسلام از عرصه نبرد، غایب بود. انقلاب اسلامی ایران، واقعیت اسلام راه حل اصلی و جهاد وسیله اصلی است را برای فلسطین به ارمغان می آورد.» (6)
لزوم حفظ و حراست انقلاب از سم «تهی شدن از درون»
به هر تحلیل، برای حفظ و حراست مطلوب و موثر از دستاوردهای انقلاب در قدم اول باید نسبت به شناسایی اهداف اساسی حرکت عظیم ملت که منجر به شکل گیری انقلاب اسلامی شد، دریافت و برداشت مناسب و صحیحی را بدست آورد تا مشخص شود که از چه چیزی و در چه قالبی باید محافظت و پاسداری نمود. این «کلان آرمان» سه گانه در کلام رهبر عزیز انقلاب اسلامی قابل ردیابی است: «ما آرمان بلندی داریم که همه نیروی خودمان را می خواهیم صرف کنیم تا به آن آرمان برسیم و آن، ساختن ایرانی است که خوشبختی مادی و معنوی این ملت را تأمین کند و بتواند الگویی باشد برای ملت های دیگر.» (7)
برای نیل و رسیدن به اهداف و آرمان های ترسیم شده انقلاب، باید با برنامه ریزی و طراحی علمی-آرمانی و اجرای روش مند این طرح ها در دو سطح ایجابی و سلبی به کارایی و اثربخشی انقلاب اسلامی کمک نمود. در غیر اینصورت نسل های آینده شاهد یک «انقلاب تاکسیدرمی شده» و خالی از محتوا با ظاهری تزیینی و دکوری خواهند بود همان اتفاقی که در صدر اسلام با تبدیل خلافت به سلطنت توسط امویان و عباسیان اتفاق افتاد و از اسلام فقط یک نام بر جای ماند.
چنانکه کنت تیمرمن، عضو ارشد سیا و از اعضای برجسته حزب جمهوری خواه، راهبرد و راهکار خود برای براندازی جمهوری اسلامی ایران را چنین تئوریزه می کند: «تغییر ماهیت اسلام و جمهوری اسلامی هنگامی اتفاق می افتد که اقدامات آمریکا برای روی کار آمدن یک حکومت دموکراتیک بجای حکومت روحانیت متکی بر ولایت فقیه به ثمر بنشیند. از سوی دیگر برقراری روابط میان آمریکا و ایران مبتنی بر شروطی که ما تعیین می کنیم به معنای ختم انقلاب است. زمانی که ستون مبارزه با آمریکا فرو ریزد و اسلام حاکم بر ایران، ماهیت مبارزاتی خود را از دست دهد کل انقلاب فرو خواهد ریخت. در این راه، آمریکا باید از روحانیون مخالف رژیم ایران و کلیه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی حمایت کند.» (8)
پی نوشت ها:
1. شهید مطهری، سیری در سیره نبوی، ص22
2. شهید مطهری، همان.
3. شهید مطهری، سیری در سیره نبوی، ص23.
4. قرآن کریم، آل عمران، آیه شریفه 19.
5. کیهان هوایی، بهمن71.
6. کتاب انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی در جهان، صص26و27.
7. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی 13/4/85.
8. کتاب استراتژی سلطه ، صص73و74.