به گزارش گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ در این مجال نگاهی داریم به دیدگاه شهید مطهری پیرامون مسئله آزاداندیشی که برگرفته از آثار آن استاد شهید فرزانه است.
پرسش: نظرتان در مورد برگزاری « کرسی های آزاد اندیشی » در دانشگاه ها چیست و آیا برگزاری محافلی که افراد در آن عقاید خود را آزادانه ابراز نمایند ، عمل مشروعی است ؟ به عیارت بهتر ، آیا اسلام با آزادی فکر و عقیده موافق است یا خیر ؟
پاسخ شهید مطهری: فرق است میان آزادی تفکر و آزادی عقیده. تفکر ناشی از همان استعداد انسانی بشر است و حتما باید آزاد باشد. پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است. اما آزادی عقیده خصوصیت دیگری دارد. برخی عقاید انسان بر پایه تفکر و تدبر است که البته انسان باید در این عقاید آزاد باشد. اما برخی عقاید بر پایه جهل و عادت و تقلید است.
اینگونه عقاید نه تنها راه تفکر و تکامل را باز نمی کند بلکه مسیر اندیشه را مسدود و منعقد می سازد. این گونه عقاید که ریشه در تعصب و تقلید و نادانی دارند به مثابه زنجیری است که به دست و پای فکر و روح انسان بسته می شود. همانطور که یک آدم با زنجیر بسته شده، قادر نیست آن زنجیر را از دست و پای خود باز و خود را رها سازد و نیازمند شخص دیگری است که به او یاری رساند، ملتهایی هم که از روی عادت و تلقین عقایدی را پذیرفته اند نیازمند نیرویی دیگرند که آنها را از این زنجیرها آزاد کند.
البته نه این که عقیده جدیدی را به ایشان تحمیل نماید و زنجیر دیگری به دست و پایشان ببندد، بلکه آنان را از زنجیرهای پیشین رها سازد تا خودشان آزادانه فکر کنند و مسیرشان را انتخاب نمایند. اولین کاری که پیامبراکرم پس از فتح مکه انجام دادند، شکستن بت ها بود؛ زیرا می دید این بت ها عامل اسارت فکری مردمند و صدها سال است که فکر مردم، اسیر این بتهای چوبی و فلزی است، لذا آنها را نابود کرد.
و اما آزادی اندیشه . هر مکتبی که به ایدئولوژی خود باور داشته باشد ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه باشد. و به عکس، هر مکتبی که به خود ایمان ندارد، جلو آزادی تفکر را می گیرد. من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از کانالیزه کردن اندیشه ها، خبری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه های اصیلشان را عرضه کنند.
من چند سال پیش تذکر دادم که تنها دانشکده ای که صلاحیت دارد یک کرسی را اختصاص دهد به مارکسیسم، همین دانشکده الهیات است. ولی نه اینکه مارکسیسم را یک استاد مسلمان تدریس کند بلکه استادی که واقعا مارکسیسم را شناخته و به آن مومن باشد درس بدهد. نباید اینگونه فکر کرد که چون اینجا دانشکده الهیات است نباید در آن مارکسیسم تدریس شود. خیر، مارکسیسم باید تدریس شود آنهم توسط استادی که معتقد به مارکسیسم است.( 1)
آری، یک سلسله مسائل است که بشر را باید در آنها آزاد گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعی برسد. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق می خواهد، خواه ناخواه برای مردم آزادی فکری قائل است. به عنوان مثال، یک عرب بدوی آمد خدمت رسول خدا عرض کرد: «یارسول الله هلکت»ای رسول خدا! تباه شدم. پیامبر فرمود: «حتما می خواهی بگویی شیطان از تو پرسید : من خلقک ؟ تو هم در پاسخ گفتی که مرا خدا آفریده است . دوباره شیطان از تو پرسید : من خلقه ؟ و تو نیز دیگر نتوانستی جواب دهی» . آن شخص گفت: یارسول الله همین است.
پیغمبر فرمودند: «ذلک محض الایمان». شک منزل بدی است ولی معبر خوب و لازمی است. شک زمانی بد است که تو در همین منزل بمانی .( 2)
من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند متاثر که نمی شوم هیچ ، از یک نظر خوشحال هم می شوم. چون می دانم پیدایش اینها سبب می شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود . یک دین زنده هرگز از اینگونه حرفها بیم ندارد. اصلا این چنین بوده که اسلام توانسته باقی بماند . شما فکر می کنید در طول تاریخ اسلام، حرف ها و ایرادات مادیون را چه کسی منعکس کرده و نگاهداشته است؟ خود مادیین؟ نه.
بروید مطالعه کنید ببینید که حرفهای مادیون را فقط علمای مذهبی نگاهداشته اند . شما بعنوان نمونه ، احتجاجات طبرسی یا احتجاجات بحار را ببینید که تا چه اندازه ایرادات این گروه را در خود منعکس کرده اند. من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها .
منابع:
1. پیرامون انقلاب اسلامی ، مرتضی مطهری ، صدرا 13742 .
2. پیرامون جمهوری اسلامی ، مرتضی مطهری ، صدرا
مقامش را متعالي گرداند و يادش هميشه زنده باشد