به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، از ساعت 5 بعدازظهر جمعه 11 مهر ماه سال 1337 که نخستین امواج تلویزیونی به صورت محدود ارسال شد و شبکه تلویزیونی در ایران راهاندازی شد، تا ساعت 11و 30 دقیقه 12فروردین 1393 (پایان پخش سریال) پایتخت بیشک یکی از پرمخاطبترین سریالهای ایرانی، با هدایت سیروس مقدم و با فیلمنامهای از محسن تنابنده است. حال برای بسیاری از مخاطبان ایرانی این سوال پیش میآید چرا سریال پایتخت اکنون پرمخاطبترین سریال رسانه ملی است؟ چرا مردم تا پاسی از شب بیدار مینشستند و بازپخش سریال را تماشا میکردند؟ چرا در بسیاری از شهرستانها در محافل عمومی برابر یک السیدی بزرگ جمع میشدند و با شور و هیجان (مثل یک مسابقه فوتبال) رقابت نقی معمولی را با تریجی (کشتیگیر چینی) دنبال میکردند؟! چرا بسیاری از مخاطبان پایتخت از شکست نقی در مقابل صابونپز ناراحت شدند؟ جواب این سوالات ساده و روشن است که مردم ایران واقعا با سریال پایتخت زندگی میکنند.
در دیدارهای ماقبل نوروز اغلب مردم در ملاقاتهای رو در رو از تعطیلات عید یاد میکردند و البته در گفتوگوهای عادی ذوقزدگی بابت پخش فصل دیگری از سریال پایتخت جزو شادیهای نوروز بر شمرده میشد و اغلب مردم خوشحال بودند که فصل بعدی سریال پایتخت را خواهند دید و بدین ترتیب زندهباد سرویس مقدم و محسن تنابنده که سالهای سال بتوانند سریالی را که آمیخته با فرهنگ عمومی این سرزمین شده است، ادامه دهند. اما باید یک سوال دیگر مطرح کرد که چندان هم کلیشهای نیست و پاسخ به این سوال مشخص خواهد ساخت چرا سریال پایتخت بخشی از فرهنگ عمومی ایرانیان به شمار میرود. در ایالات متحده سریالهای قهرمانمحور بخشی از فرهنگ عامه مردم میشوند و همین سریالهای پر مخاطب به صورت دنبالهدار ساخته میشوند و بعدا عروسک این قهرمانها ساخته میشود.
در مراسمهای مختلف قهرمانان سریال در دیدارهای مردمی شرکت میکنند و برای سریال کنفرانس خبری در مجموعههای بزرگ برگزار میکنند و مردم ایالات متحده به رقم مشکلات حاد اقتصادی که گریبانشان را رها نمیکند همچنان غرق در رویاهایی هستند که رسانهای همچون تلویزیون برای آنها رقم زده است. نکته دیگر در آمریکا این است که سازوکار سریالسازی در رقابتی تنگاتنگ با سینما و پخش آثار سینمایی اتفاق میافتد.
متاسفانه سینمای نجیب ایران و در برخی موارد نادر نانجیب، عاری از قهرمان است و به همین دلیل است که ارسطو عامل، بهبود فریبا و نقی معمولی معروف به پلنگ مازندران از محبوبیت فراوانی برخوردار و این سطح محبوبیت و نسبت تنگاتنگ سریال با اذهان عمومی موید این موضوع است که این اثر مخاطب هدف گستردهای داشته، دارد و خواهد داشت. سریالی که 3 سال پیاپی با استقبال گستردهای در سراسر کشور و خارج از مرزهای ایران مواجه شده است. استقبال ویژه از این سریال سبب شده است این سریال به خواست عمومی پس از فصل اول در دو فصل مجزای دیگر ادامه پیدا کند. حتی در آمریکا شرکتی ایرانی به صورت غیرقانونی اقدام به تکثیر و فروش سریال در آمریکای شمالی و کانادا میکند و دیویدیهای 3 فصل پایتخت هماکنون در فروشگاههای ایرانی در شهرهای مختلف اروپایی به فروش میرسد. نقی معمولی کشتیگیر وزن 76 کیلوگرم سریال پایتخت در رقابت با کلیشه هالیوودی با عنوان راکی، از این نام افسانهای در عالم سینما سبقت میگیرد.
چرا و چگونه؟!
فصل اول سریال پایتخت اثری ماجرایی است که کمدی چاشنی اثر میشود و روایت مبتنی بر کمدی ماجرایی پیش میرود و درام سریالی قواعد و منطق خودش را دارد. فصل اول پایتخت بر اساس یک ملودرام، ضعفهای چندانی نداشت و با همه ایرادات بسیار ظریف، خاطره فصل اول هیچگاه از ذهن مخاطبان پاک نمیشود. فصل دوم پایتخت گونه خود را تغییر داده بود و به روایتی جادهای – ماجرایی تبدیل شده بود.کلیت سریال تقریبا هیچ حفره فیلمنامهای نداشت و از حیث روایتگری اتکا بر شخصیتپردازی صورت کاملا متفاوتی داشت. اما معمولا این رسم نیز در جریان تولیدات سریالی دنبالهدار وجود دارد که به تدریج کمبود قصه موجب میشود که فصلهای بعدی سریال با افتهای فاحش همراه باشد. البته این قیاس درباره سریالهای دنبالهدار فرنگی به کار برده میشود و پایتخت نخستین مجموعه دنبالهداری است که در 3 فصل ادامه یافته است اما روند تحلیلی درام درباره سریال پایتخت اتفاق نیفتاد. انتظار میرفت که فصل سوم سریال دچار افت داستانی شود اما وقتی ظرفیتی در فرهنگ عمومی از طریق سریالی عامهپسند و پاپیولار با لایه متفکرانه تولید میشود، باید همچنان امید ادامه داشت با این خط قرمزها و چارچوبهای رسمی میتوان سریال فاخر و ملی ساخت. در این سرزمین چهل تکه، چهل قواره، نقی معمولی، ارسطو عامل، بهبود فریبا و دایره جغرافیایی مازندران بخشی از فرهنگ عمومی مردم پایتختنشین میشود. تصور کنید اگر هنرمندان فیلمساز و سریالساز به سایر نقاط ایرانزمین، مخصوصا استانها توجه میکردند چه قصههای متنوعی در رسانه ملی قابل بازگو شدن بود. متاسفانه اغلب فیلمسازان و سریالسازان با گفتمان روشنفکری حداقلی دست چندم، چسبیدهاند به موقعیتهای آپارتمانی کهنه و نگرههای جغرافیایی و قومی فاقد اهمیت. آنچه در موفقیت سریال اثرگذار بوده دقت نویسندگان و سناریست است که از پتانسیل محبوبیت شخصیتهای محوری بهره بردهاند.
دقیقا چنین ترفندی در سریال پیاده شده و استفاده از پتانسیل شخصیت نقی معمولی، ارسطو عامل و بهبود فریبا مثلث شخصیتپردازی در این سریال را به کمال میرساند. اما در دوران کنونی که متد سریالسازی با 10 سال قبل متفاوت است، روایت مبتنی بر ماجراست که سبب کشش و گیرایی درام سریال میشود. ماجرایی که مبتنی بر خردهروایتهای تودرتو است و ستون خیمه فیلمنامه را در برگرفته است. حسن فصل سوم پایتخت نسبت به فصلهای قبلی این است که پرداخت عمیقتر درام توامان با شخصیت در بطن ماجراهایی است که عمیقا باورکردنی است، مثل حادثه فرو ریختن خانه معمولی که بخش عظیمی از روایت را در برگرفته است، یا مسابقه کشتی و سورپرایزهای چو چانگ که سبب روی دادن جزئیترین اتفاقات میشود.
در اغلب سریالهای تلویزیونی بیان ماجرایی رویدادهای مرتبط با مناسبات جغرافیایی، در تناسبی خاص قرار ندارد، به عنوان نمونه میتوانیم به سریال از یاد رفته حسنپور اشاره کنیم که شأن مازندرانی در چنین سریالی از دست میرود اگرنه معمولی قهرمان ما و خاستگاه قومیتی وی سبب فخر مخاطبان به عنوان ایرانی میشود. زیباییهای طبقه فرودست و تلاش برای حفظ سطح مطلوب زندگی در سه فصل سریال پایتخت در لایههای زیرین اثر به صورت تاثیرگذاری وجود دارد. مثلا در روایت کشتی گرفتن نقی پس از باخت مقابل صابونپز، این کاراکتر با یک چالش روانی و روحی مواجه است و پس از باخت کارش به جایی میرسد که منکر داشتههای اصیل خود میشود و نقی که مثل اغلب ایرانیان با چالشهای اقتصادی مواجه است غرور مردانهاش را در معرض خطر میبیند و درصدد احیای غرور خویش است. نقی آدمی از جنس خود ما است که کاستی را تحمل نمیکنیم و گاهی بیش از حد معمول به شرایط نق میزنیم. طبیعی است نکته ظریف دیگری که بلوغ پایتخت را به رخ میکشد اتکای درامپردازی بر اساس خردهروایت است. یعنی به عبارت دیگر خردهروایت که در سینمای ما کمتر مورد استفاده قرار میگیرد در امر سریالسازی به عنوان ضرورتی خاص برشمرده میشود.
نقی، اشتون، جان کری!
در بخشی از این سریال که بزرگان جمع شدند تا ارسطو و نقی را آشتی دهند نقی به مناسبات بینالمللی متلک میاندازد و با نیمچه دیالوگی کری و اشتون را به سخره میگیرد و مذاکره معمولی و عامل جنبه نمادین پیدا میکند. معمولی مذاکرات را با دست بالا پیش میبرد و حین آشتی با ارسطو از او چکی را برای پول قرض گرفتن مطالبه میکند. این داستان ساده موید این مطلب است که باید در هر مذاکرهای حتی اجتماعی با دست بالا و از موضع قدرت وارد شد. قابل توجه سیاست بینالمللی نیشخند و لبخند.
ابتکارها بیانیه مینویسند گلولهاش نوش جان بهبودها
راستی فوتبالیستهای حاضر ناله جانگداز بهبود را فراموش نکنند. دل این مردم را شاد کنند اما در سریال ابتدا بیانیه معصومه ابتکار قرائت شد و بعد بیانیه بهبود. راستی یک نفر بیانیه میدهد و ژست محیط زیستی دارد اما امثال بهبودها گلولهشان را نوش جان میکنند. خودتان قضاوت کنید!
منبع: وطن امروز
قابل توجه قشر غرب زده، مقلد، و خود فروش فيلم سازهاي وطني که تو چيزاي ديگه دنباله مشکل سينما و دليل قهر مردم با سينما ميگردند