به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در وبلاگ 9 دی هشتادوهشت آمده است: نوشتن هنر نیست، حرف زدن هنر نیست، کشیدن قلممو بر بوم هنر نیست، زدن زخمه بر ساز هنر نیست، جای دیگری نقش بازی کردن هنر نیست؛ و هرکسی ما به او گفتیم هنرمند، هنرمند نیست.
اینکه کسی که تقلید صدا میکند یا حرکات دیگری را تقلید میکند هنرمند بدانیم، بیمعنیترین مصداق از هنر و هنرمند است.
هنرمند باید هنر داشته باشد، از هنر سرشار باشد، نه اینکه سرشاد باشد، باید در هنرش غرق شده باشد و هنر در او، هنر روح هر کار است به شرط اینکه آن کار ارزش انسانی داشته باشد، فارغ از لایههای زاید.
اگر بخواهید با این نگاه به درون جامعه نگاه کنیم، یک خیاط هنرمند است، یک راننده تاکسی هنرمند است فقط هنر اینها را باید کمی تیز بین بود تا دید و شاید یک بازیگر هنرمند نباشد هرچند معروف باشد اگر روح نداشته باشد، نه اینکه هنرمند نیست بلکه ممکن بیهنر هم باشد و یا حتی سد هنری هم جلو دیگر هنرمندان درست کند.
هر چیز زیبایی هنر نیست، هرچیزی روح انسانی داشت قابل این میشود که کلمه مقدس هنر را به او نسبت دهیم
آن وقت این هنرمند متعهد است، آن وقت این هنرمند برای خوش آمدن این و آن کار نمیکند، شعرش، نقاشیاش، سازش، همه روح دارد.
برای معروف شدن از کشورش خارج نمیشود، دینش را کنار نمیگذارد، در یک فیلم دسته چندمی مستهجن بازی نمیکند، به تمامی باورها، اعتقادات خودش و کشورش توهین نمیکند؛ آن وقت این هنرمند میشود مؤمن، میشود مبلغ روح انسانی، میگویم انسانی که یک وقت فکر نشود منظورم اسلامی است.
که به نظر بیاید شرط هنر اسلام است، یا بهتر بگویم یک نفر حتی اگر مسلمان هم نباشد ولی هنرمند باشد میشود روح را در کارش دید.
البته اگر کسی بتواند به جای روح انسانی، روح اسلامی را در کارش بدمد آن وقت معجزه اسلام را در کارش میبیند
اگر همه هنرمندان ما واقعاً هنرمند باشند، آن وقت فکر نمیکنم این همه ظلم در جهان باشد، آن وقت یک هنرمند واقعی به جای حل مشکلات و ظلم با استفاده از هنرش به فکر رنگ مو و ابرویش نیست، اینهمه انسان که بر اثر ظلم از به دنیا آمدنشان سیر میشوند و دریغ از کمی هنرمندی در نشان دادن این درد مشترک.
اما حالا با این همه کشتار در جهان، این همه گرسنه، اینهمه ظلم مالی و فرهنگی واقعاً هنر چه کرده است وقتی هنرمند در کارش روح نباشد، جهان میشود اینکه هست؛ ظلم، ظلم، ظلم آن وقت هنر هم در خدمت ظلم.