به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، طی یادداشتی به قام «حسین قدیانی» در روزنامه «وطن امروز» آمده است:
سررسید را با دقت و تامل، تورق کنید. امروز در تقویم، خبرهایی هست؛ «فتح هستهای» را باید هم «حضرت راوی» روایت کند و باید هم «روز ملی فناوری هستهای» و «روز هنر انقلاب اسلامی» در یک روز باشد که اساسا این امتزاج در معنی، یعنی پیوند علم و هنر، ذاتی انقلاب اسلامی است. «دوکوهه! مغموم نباش» به زبان امروز اما با همان لحن محزون جبهه و جنگ میشود «هستهای! مغموم نباش» که امروز، روز توست. امر به علم و هنر، «امر به معروف» است. امروز نه فقط روز مرتضی آوینی و احمدیروشن، که نیک اگر بنگری، روز روحانی شهید علی خلیلی هم هست. از علم گرفته تا هنر و از این هر 2 گرفته تا «امر به معروف و نهی از منکر» ما شهید داشتهایم، شهید بعد از جنگ داشتهایم، شهید از نسل خود به سن احمدیروشن داشتهایم، از این سن و سال هم کمتر، روحانی شهید داشتهایم که فقط 22 بهار از خدا عمر گرفت تا بهتر و بیشتر معلوم شود که چرا سید شهیدان اهل قلم نوشت؛ «هر که میخواهد ما را بشناسد باید داستان کربلا را بخواند». «چه جنگ باشد و چه نباشد، راه من و تو از کربلا میگذرد»، جملهای است که آوینی به شهادت شهدای نسل ما نوشته است. «ما کربلا را برای خودمان نمیخواهیم، برای نسلهای بعد میخواهیم»، جملهای است که شهید محسن وزوایی به شهادت شهدای نسل ما نوشته است. نسل من، نسل ما، بیجنگ، با این همه شهید، اذن به جهاد داده شود، چه غوغایی با خون خود برپا خواهد کرد؟!
اینک به دولتمردان مدعی باید گفت؛ «به که تهمت میزنید؟! ما جنگ ندیدهایم؟!» نسل ما اگر در سن نگارنده باشد، فقط و فقط خاطره شهادت پدر کفایت میکند که عشقیترین اما اشکیترین خاطرهها را از جبهه و جنگ داشته باشد، نسل ما اگر در همین حدود، سن و سال داشته باشد، میشود مصطفی احمدیروشن که اگر دیروز با پول توجیبی دوران کودکی خود، قلکی سرشار از ایمان و انگیزه رهسپار جبههها میکرد، امروزه روز رسما جرعهنوش باده شهادت شده است. پس «به که تهمت میزنید؟! ما جنگ ندیدهایم؟!» نسل من، نسل ما گاهی میشود یک روحانی 22 ساله با 3 سال سابقه جانبازی، یعنی شهید علی خلیلی، آنهم دقیقا پا در رکاب همان راهی که سیدالشهدا در آن به شهادت رسید؛ «احیای امر به معروف و نهی از منکر». روحانی شهید علی خلیلی حتی برخلاف شهید احمدیروشن، اساسا چند سال بعد از دوران جبهه و جنگ دیده به جهان گشود. صدالبته شهادتش در سومین روز بهار، سند مستندی است تا ما خطاب به مدعیان بگوییم؛ «به که تهمت میزنید؟! ما جنگ ندیدهایم؟!» جبهه و جنگ و جهاد، بلکه 8 سال دفاع مقدس، مفهومی است برای فهم بهتر فرهنگ شهادت. علی خلیلی جنگ را ندید اما «جنگ ندیده» نبود. جنگ ندیده، آنهایی هستند که اگر هم تک و توک در پشت جبهه بودهاند، لیکن در دورترین فاصله با فرهنگ ساده و صمیمی جبهه و جنگ، جهت درک حال و روز اقتصاد کشور، به جای آنکه خودشان از زندگی کاخنشینی، سرمایهداری و سرمایهسالاری، تجملگرایی، کرسنت و... انصراف دهند، فشار به مردم میآورند از 45500 تومان انصراف دهند والا با تهدید و تحدید و تفتیش و جریمه 3 برابر روبهرو میشوند! جنگندیده، آنهایی هستند که درست عکس بچههای جبهه و جنگ و درست عکس شهدا از هر نسلی، با دشمن، آسان میگیرند اما به دوست که میرسند، سختگیر میشوند. من امروز شکایت دارم از دولت، چرا که امروز یعنی روز 20 فروردین، شکایت دارد از دولت. هستهای ملت، شکایت دارد از دیپلماسی دولت. لطفا به ظاهر جملات نگاه نکنید. من شعار نمیدهم. چند روز پیش، رئیس رژیم صهیونیستی با اشاره به مذاکرات هستهای گفته بود؛ «با روی کار آمدن دولت جدید در ایران، کمی امیدواری پیدا کردیم اما رهبر جمهوری اسلامی، همه امیدهای ما را ویران کرده است». واقعا کجای کار دیپلماسی این دولت میلنگد که مسبب امیدواری ولو اندک رژیم جعلی و حرامزاده اسرائیل شده است؟! آنوقت بعضیها خجالت نمیکشند که منتقدان توافق ژنو را همصدا با اسرائیل معرفی میکنند؟! ما البته واقعا امیدواریم دولت پیام امروز سررسید را بگیرد و بیش از این ناهی معروف هستهای نشود. ظلم به غنیسازی 20 درصد، یعنی ظلم به روز 20 فروردین. به قصور دولت، غمی در چهره این روز، خانه کرده اما این ندای خون شهدای هستهای است که «20 فروردین! مغموم نباش». این ندای مردمک چشم علیرضاست، این ندای پری نقاشی آرمیتاست، این صدای حزنآلود راوی فتح است، این پیام خون مصطفای شهید است و این جوشش خون سرخ روحانی شهید علی خلیلی است.
علم و هنر، دست در دست هم، اجازه نخواهند داد متاثر از رویه غلط دولت اعتدال، روز بیستم فروردین، بیش از این، در صفحات تقویم، تنها بماند. علم و هنر، ملی است، نه دولتی. این دولت که اساسا هیچ اما هیچ دولت دیگری هم حق ندارد هستهای را محصول کار خود بداند. هستهای متعلق به آحاد ملت ایران است. عدهای خوب است فراموش نکنند که خبط و خطای این دولت، ایشان را ثابت نمیکند. من تعجب میکنم از بعضیها که چرا ناظر بر الهامات جناب اسفندیار، به جای راهیان نور به جای جبهههای جنوب، به طرف «زیگورات چغازنبیل» که از قضا همان نزدیکیها هم بود، نرفتند؟! سمفونی بیتدبیریها در دولت فعلی، شلختگی 2 سال آخر دولت قبلی را اثبات نمیکند، بلکه اصولا برجعاجنشینی امروز، سربسته بگویم؛ نتیجه دورکاری دیروز است. آری، بیبصیرتیهای امروز، مشغول بیصفتیهای دیروز است و الا کلید تا خرخره در حساب مردم فرونمیرفت! نااستواری احمدینژاد بر تعهدات خود، شد ارمغان دولت اعتدال، اما خب! خوب شد این آقایان در قامت قوه مجریه دوباره سر کار آمدند تا به شهادت توافق ژنو با دشمن و آییننامه اجرایی با دوست، معلوم شود همچین مالی هم نبودند! اینها سخنان لازمی بود که همین جا باید گفته میشد، اما لازمتر آن است که در بیستمین روز بهار بیقرار، گرامی بداریم یاد پرستوهای خونینبال هستهای را که قرار با خدا گذاشته بودند. عشق است «شهدای جمهور»، عشق است «نخبگان جمهور»، عشق است «علم و هنر جمهور»، عشق است «روزهای جمهور» و عشق است «سربازان جمهور». در روز ملی فناوری هستهای، خدا قوت اندیشمندان غیور! چه بشناسیم شما را چه نه، خوب میشناسیمتان، آنچنان که قطره، باران را، و ستاره، آسمان را. ما دولت نیستیم که قیمت روی کار شما بگذاریم، نازلترین قیمت روی کار شما بگذاریم. چه بد معامله کردند با دسترنج شما. دانشمندان هر کشوری مایه مباهات مردم آن کشورند. در ایران، مردم به طریق اولی، به نخبگان صنعت هستهای افتخار میکنند و ایشان را باعث افزایش اقتدار، غرور و عزت ملی خویش میدانند. مردم دوست میدارند اندیشمندان عرصه هستهای را بشناسند و نام و مرام دشمنشکنترین جوانان میهن خود را سردست بگیرند.
صنعت هستهای جمهوری اسلامی ایران، احمدیروشنهای زیادی دارد اما ظاهرا تقدیر بر این است که جز با شهادت، مردم نتوانند مصطفاهای هستهای خود را بشناسند. علت این تقدیر چیست؟! و فیالمثل، چرا رسانه ملی، برخلاف میل باطنیاش هرگز نمیتواند با این نخبگان گفتوگویی داشته باشد؟! و چرا نمیتواند در برنامههای پربیننده نوروزی، میزبان درددل این ستارههای واقعی باشد؟! این بدیهیترین حق هر ایرانی است که در هر بهار، در هر 20 فروردین شاهد رونمایی یکی از شکوفههای هستهای خود باشد، لیکن سبب چیست که سهم اصحاب هستهای از رسانه و رسانه ملی، جز گمنامی هیچ نباشد؟! و چرا در همان معدود مواردی که صدا و سیما، رزمندگان سنگر هستهای را نشان میدهد، اصلش را بخواهی نشان نمیدهد و به تصویری مات و مبهم، بلکه شطرنجی از پشتسر قناعت میکند؟! عاقبت، این بچهها، مجرمند یا مایه افتخار؟! اگر دیروز در ورای فتح خرمشهر، جملگی باقری و باکری و همت و حاج احمد و خیل بسیجیان را حتی پیش از شهادت هم میشناختند، چرا ناظر بر فتح هستهای، نباید نسبت به جوانان این میدان، شناخت پیدا کنند که که هستند و از کجا آمدهاند و انگیزهشان چیست؟! حق این بود که ما رضایینژاد و احمدیروشن را پیش از نشستن گرد یتیمی بر چهره معصوم آرمیتا و علیرضا میشناختیم اما چرا و به کدام جرم، این حق از ما سلب شده است؟! قصه این است که تروریسم دولتی اسرائیل با حمایت همین کشورهای 1+5، آنقدر پیشرفت ایران و ایرانی را مخل خود میداند که اندک ابایی از ریختن خون نخبگان وطن ندارد، تا بیهیچ گناهی، گمنامی سهم نخبگان صنعت هستهای باشد و اما این وسط، غصهای هم هست. غصه آن است که دولت اعتدال به جای یومالله 20 فروردین، نرد عشق با همین کشورهای حامی اسرائیل میبازد، توافق بسیار ضعیفی چون توافق ژنو را، آنگونه میبندد که حتی شیمون پرز در به در هم کمی امیدواری پیدا کند! با این همه، و به اعتراف خود دشمن، تا ولیفقیه حامی حق و حقوق این ملت است، کاخ آرزوهای خصم ویران است. بیستم فروردین، نمونه بهاری 9 دی است. مغموم مباش روز من! یک ملت پشتوانه داری، خدا با توست، ولیّخدا با توست...
روز تشییع باشکوه... بسیار باشکوه و رؤیایی... بسیار رؤیایی پیکر پاک و مطهر روحانی شهید علی خلیلی، جانباز ویلچرنشینی، دست بر چرخ صندلی خود گذاشت و با زحمت جلو آمد و از جماعت خواست اجازه دهند دستش بر تابوت شهید 22 ساله نسل من 34 ساله برسد. «این بچه اصلا شهید جبهه است!»