عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: اشتباه ما این است که نمیدانیم چه چیزی برای ما خوب و چه چیزی بد است وگرنه همه انسانها خودخواهی دارند خودخواهی حضرت فاطمه (س) هم این بود که ...
به گزارش خبرنگار آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»، نشست «نسبت الهیات با علوم انسانی» صبح امروز با سخنرانی حسن رحیم پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در دانشکده الهیات دانشگاه آزاد واحد تهران شمال برگزار شد.
ازغدی با بیان این مطلب که تعریف الهیات و علوم انسانی در دورههای مختلف واحد نبوده گفت: الهیات به معنای اخص به مفهوم خداشناسی است که در مکاتب مادی و الهی به دو صورت متفاوت مطرح شده و از سوی دیگر بین خود مادیون و الهیون نیز در این زمینه اجماع وجود ندارد، یکی از مولفههایی که در علوم انسانی رویکردهای مختلف را از هم جدا میکند نگاه به الهیات است و ما تا هنگامی که به تعریف مشترکی از این مفهوم نرسیم در جزئیات اختلاف خواهیم داشت.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: در این جا یکی از مولفههایی که در تقسیم بندیهای فکری در علوم انسانی تاثیرگذار و مستقیما با الهیات مربوط است بیان میکنم. هیوم از موضع تجربهگرا و شکاک در مباحث وراءطبیعی در غرب مطرح شده و گرایش او در فلسفه غرب گرایش غالب است و روی همه عرصههای علوم انسانی سایه انداخته. هیوم مفهوم نسبت احکام حقیقی و اعتباری را مطرح کرده به این معنی که گذارههایی از هستها و نیستها داریم در این جا به هر نتیجه نظری برسیم نمیتوانیم هیچ نتیجه عملی از آن بگیریم که نام آن گسست بین هست و باید گذاشته شده است، که این حرف غلط و خطرناکی است و کمترین اثر آن این است که فقط واقعیات مادی در این دیدگاه مطرح میشود و از هستهای مادی هم هیچ نتیجه اخلاقی و حقوقی گرفته نمیشود.
وی با اشاره به اینکه این مسئله هم الهیاتی و هم معرفت شناختی است اظهار داشت: یکی از نتایج این دیدگاه این شد که حکمت عملی مستحضر به حکمت نظری نیست و مسئولیتهای اخلاقی و حقوقی ریشه علمی ندارند، فقط متد تجربی و هست هایی که از طریق این متد اثبات شدهاند علمی هستند در واقع این رویکردهای صرفا نگاههای پزیتیویستی دارند، اما مگر اخلاق و باید و نبایدهای اخلاقی محسوس و عینی هستند؟ اینها جزو مقولات ثانوی منطقی می باشند.
وی در ادامه گفت: وقتی علیت را نپذیری علم روی هوا میرود و کسی که می گوید علت و معلول را میبیند اما علیت را نمیبیند باید منکر رابطه علت و معلولی بشود. چنانچه هیوم نیز منکر این رابطه شد از همین جا هم شکاکیت در علوم تجربی و اعتباری آغاز شد و به نسبی گرایی در علوم رسید.
ازغدی بیان داشت: این تفکر دو نتیجه دارد یکی اینکه اخلاق و حقوق علمی نیستند، بلکه صددرصد ذهنی میباشند و دوم اینکه علم هیچ ربطی به اخلاق ندارد و ارزشها هم علمی نیستند اختلاف اساسی در حوزه علوم انسانی از همین جا آغاز شد در این دیدگاه دانش از ارزش جداست و اگر کسی در علوم انسانی بگوید باید و نبایدهای اخلاقی و شرعی داریم آنها ادعا میکنند علوم از مذهب و اخلاق جدا و صرفا مفاهیم اعتباری هستند آنها میگویند در آکادمی بحث دینی و اخلاقی نکن و برای این بحث ها به کلیسا برو در دانشگاههای کشور خودمان نیز بارها شنیدهایم که مفاهیم ارزشی را وارد کار علمی نکنید.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطر نشان کرد: نتیجه این تفکر که واقعیات و ارزشها جدا از هم هستند جدایی انسان از جهان است طبق این تفکر این جهان تاریک و بی رحم است چون ارزشها واقعیت ندارند و خوبی و بدی فرضی و سلیقهای هستند همچنین هیچ ارزشگذاری علمی و واقعی نیست و هستی نسبت به ما کاملا بیتفاوت میباشد با این تفکر جهان خطرناک و زندگی وحشتناک است.
وی با اشاره به هستیشناسی و جهان بینی انبیا گفت: طبق هستی شناسی الهی کل عالم در حال تسبیح خداوند است پس این عالم شعور و معنا دارد و بی طرف نیست این هستی شناسی میگوید شما در این عالم تنها نیستی و خداوند دائم با شماست سپس میفرماید مومنان با یکدیگر خواهر و برادر هستند بعد هم فرمان جهان با نفس میدهد تا به این وسیله غرایض مدیریت شود با این هستی شناسی انسان هرگز احساس تنهایی نمیکند.
ازغدی اظهار داشت: هیوم در قرن 17 که موج تفکر غربگرایی ایجاد شده بود دیدگاههای خود را مطرح کرد و بر جدایی انسانها از یکدیگر و از جهان و طبیعت تاکید داشت نگاه ماتریالیستی جهان را موضوع استثمار خود میداند و مقولهای به نام شکر در این نگاه مادی اصلا وجود ندارد و با این نگاه مصرف زیاد و غصب حقوق دیگران زرنگی تلقی میشود. در حالی که در الهیات اسلامی طبیعت آیت الهی و نعمت است که باید از آن شکرگزاری کرد آدم های دیگر نیز در این نسل و نسلهای آینده نسبت به این طبیعت حق دارند و باید اعتدال در مصرف رعایت شود در این دیدگاه حتی کار بر روی طبیعت عبادت است، اما در دیدگاه غربی همه موجودات تنها موضوعاتی برای مصرف انسان هستند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: علوم طبیعی در بستر این نوع از الهیات در جهان غرب شکل گرفت در حالی که علوم طبیعی ابتدا از جهان اسلام به غرب رفتند در جهان اسلام این علوم در بستر الهیات اسلامی تعریف میشد و با اخلاق و حقوق فاصله نداشت، اما وقتی این علوم به غرب رفت در قالب متافیزیک ناقص فلسفی مطرح و جهت گیری آن تغییر کرد و در نتیجه بحث اخلاق و ارزشها از این علوم جدا شد.
رحیم پور گفت: انسانیت از جایی شروع میشود که پای بایدها و نبایدها به میان آید اما آنها دقیقا از همین نقطه میگویند که همه چیز اعتباری است اگر انسان وجدان اخلاقی داشته باشد با شنیدن واقعیات الهی نمی تواند تکان نخورد همه ما حب ذات داریم، اما اشتباه ما این است که نمیدانیم چه چیزی برایمان خوب و چه چیزی بد است وگرنه همه انسانها خودخواهی دارند، اما کسانی که روحشان بزرگ میشود خودخواهیهایشان نیز بزرگ است پیامبر به حضرت فاطمه فرمودند جبرئیل اکنون اینجاست و میتوانی هر چیزی از خدا بخواهی حضرت فاطمه در پاسخ فرمود من هیچ چیزی در دنیا به جز نظر به وجه الله نمیخواهم و تنها دوست دارم جمال خدا را ببینم این خودخواهی حضرت فاطمه است، اما خودخواهی او در خداخواهی میباشد لذا چون فاطمه جز خدا چیزی نمیخواهد خشم و شادی او نیز خشم و شادی خداست.
وی با بیان این سوال که اگر ارزشها از دنیای علم خارج شوند به کجا میروندگفت: در این صورت بنیان زندگی از هم میپاشد و ما دلیلی برای زندگی نخواهیم داشت در غرب گفته میشود که اخلاق و ارزشها در حوزه زندگی غربی قرار میگیرند و مورداک میگوید ارزشها به اراده انسان متصل است یعنی هر کس هر جوری که دوست دارد میتواند زندگی کند و این زندگی اخلاقی است در واقع اخلاق یک امر شخصی است و به تمایلات فرد بستگی دارد بنابراین هیچ امر غیراخلاقی در دنیا وجود ندارد و همه چیز معروف است و هیچ منکری در دنیا نیست.
ازغدی افزود: آنها تنها منافع مادی را میبینند در صورتی که اگر به فکر منافع مادی هم باشند باید به فقرا کمک کنند وگرنه فقرا از دیوار آنها بالا میروند نظام سرمایهداری نیز از ترس شورشهای کارگری برای حفظ منافع خود تسهیلاتی مانند بیمه برای کارگران در نظر گرفتهاند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه در غرب نفسانیت تئوریزه و فلسفی شده است گفت: در غرب چیزی اعتبار دارد که بیشتر از آن لذت ببری و این مسئله منشا جدایی دین از سیاست و سکولار شدن علوم انسانی شده است سیاست اقتصاد و حقوق بشر از جایی اسلامی و غیراسلامی میشود که باید و نباید و خوب و بد مطرح میشود آنها میگویند تصور از خوب و بد تهی است و ما تصمیم میگیریم که چه چیزی خوب یا بد است خودمان مشخص میکنیم که چه نوع سبک زندگی داشته باشیم و فقط به ندای درونی خود گوش میدهیم اما این سوال مطرح می شود که کدام ندای درون ندایی که از جانب خدا میآید یا ندایی که از جانب شیطان است اما آنها میگویند تمام تمایلات که در وجود ما قرار دارد مستحق اجابت است.
وی با اشاره به دیدگاههای شهید مطهری در حوزه علوم انسانی گفت: شهید مطهری در حوزه اقتصاد اسلامی میگوید برخی فکر میکنند اقتصاد اسلامی تنها ناظر بر حقوق و اخلاق است در حالی که این گونه نیست و ترکیب هست و نیست ها و باید و نبایدها علوم انسانی را میسازد اما هست و نیستها تنها مادی نیستند و علوم شهودی نیز وجود دارند همچنین شهید مطهری میگوید اختلاف ما با شما بر سر پیشرفت اقتصاد که قوانین علمی بر آن حاکم است نمیباشد بلکه هنگامی که صحبت از هدف علوم انسانی و تعریف انسان میشود اختلافات پیش میآید باید ببینیم آیا رشد اقتصادی به هر طریقی درست است یا خیر اما هرچه شدنی است لزوما شایسته نیست و تفاوت علوم انسانی اسلامی و غیراسلامی از همین جا آغاز میشود علوم انسانی اسلامی همان علوم انسانی عقلی و تجربی است به اضافه اخلاق و حقوق است.