کد خبر:۳۱۰۸۴۷
وبلاگ تو فقط لیلی باش

توصیه‌های مهتابی

وقتی یکی از روزهای عید، زن عمو مهتاب زنگ زد و برای عید دیدنی دسته جمعی فامیل دعوتمون کرد خونه شون، انگار دنیا رو بهم دادن. یعنی من سابقه نداشته که برای رفتن خونه کسی اینقدر خوشحال بشم. راستش یه جورایی حس می‌کردم که نه فقط من، که همه بچه‌های اینجا همگی با هم خونه شون دعوتیم!... با شادمانی تمام و از خدا خواسته، شال و کلاه کردیم و بدو بدو رفتیم به دید زدن خونه و زندگیشون و خلاصه حالی به حولی!

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در وبلاگ تو فقط لیلی باش آمده است؛ به جان خودم من آدم فضولی نیستم. اصلاً فضول بودن و توی خونه و زندگی مردم سرک کشیدن، یه حال و انگیزهٔ خاصی می‌خواد، که من - که تا همین اواخر حوصله خودم رو هم نداشتم- ازش به کل بی‌بهره‌ام... اما چه کنم که آدم به خاطر هدفش به چه کارهایی که تن نمی‌ده... اون شب حسم یه جورایی مثل بچه‌های اطلاعات و عملیات بود، وقتی برای بدست آوردن اطلاعات به پشت خط دشمن می‌رفتند!

 

البته ناگفته نمونه که من همیشه خونه عمو پیمان رو دوست داشته‌ام. هم به خاطر حس قشنگ زندگی و گرمای محبتی که از همه جاش می‌تراوه و هم به خاطر کتابخونه بی‌نظیرش... عمو پیمان چون استاد دانشگاهه، و مجبوره بیشتر وقتش رو به مطالعه و تحقیق بگذرونه، یه اتاق مطالعه داره که دو ضلعش پوشیده از قفسه‌های پر از کتابه. و برای آدم کرم کتابی مثل من، حکم بهشتی رو داره که آدم وقتی می‌ره توش، دیگه دلش نمی‌اد بیرون بیاد.

 

اون موقع حواسم نبود که توی اون خونه زنی هست که مثل یک گنج ارزشمنده و به اندازه صد برابر اطلاعات بیحاصل توی اون کتاب‌ها، می‌شه ازش زندگی کردن رو یاد گرفت... قبلاً‌ها که می‌رفتیم خونه شون، همیشه جام توی اون اتاق کتابخونه بود، اما این دفعه حتی یک بار هم پام رو اونجا نذاشتم. تازه داشتم جاهای دیگه خونه رو می‌دیدم، که واقعاً از سلیقه یه خانوم ایرانی حکایت داشت:

صاحب ™ توصیه‌های مهتابی...

 

خلاصه علاوه بر اینکه حساااابی با خود مهتاب جان حرف زدم، به بهانه‌های مختلف به آشپرخانه و تک تک اتاق‌ها هم سر کشیدم و چیز یاد گرفتم. از همه مهم‌تر اینکه کلی حرف از زیر زبون دخترعموی نازنینم پانیذ بیرون کشیدم (در این قسمت خانوم خانوما به شدت کمکم کرد. طوری که تصمیم گرفتم اگه یه روزی کارآگاه خصوصی شدم، حتماً اون رو به عنوان دستیارم انتخاب کنم!)... و بالاخره شب با کوله باری از اطلاعات عملی به خونه برگشتیم!

 

حالا به این بهانه می‌ریم سر پارت II توصیه‌های مهتابی. اما دلم نمی‌اد این نکته رو ناگفته بدارم که مطابق بررسیهای موشکافانه بنده، خود مهتاب اولین و بهترین عامل به توصیه هاش هست، و اینکه خونه و زندگیش، یه پا کلاس خانه داری مجسم بود.

 

*** به رسمیت شناختن مردانگی همسر

 (قابل توجه خانمهایی مثل من که برای خودشون یه پا مهندسن از پس همه کار برمیان!)

 

دیدین بعضی از حیوانات مثل گوزن رو که اموراتشون با شاخ تیزشون می‌گذره؟ برای همین باید همیشه اون شاخ رو تیز نگه دارن، و مدام اون‌ها رو به درخت و سنگ و... می‌سابن تا کند نشه... مرد‌ها هم اموراتشون با مهارتهای مردانه شون می‌گذره. و اگه مردی اون مهارتهای مرد بودنش رو از دست بده، مثل گربه‌ای که سبیلش رو کنده باشن، کلاً گیج می‌زنه و دیگه توی ساده‌ترین چیز‌ها هم اعتماد به نفس نداره. مرد‌ها نیاز دارن مدام از قدرتشون و مهارتهای مردانه شون استفاده کنن تا احساس خوبی در زندگی داشته باشن... و اگه این وسط یکی اون مهارت‌ها رو ببینه و بابتش تحسینشون کنه که دیگه نورٌ علی نور!... مهمه که یه زن این مهارت‌ها رو بشناسه و در اون مواقع پا توی کفش همسرش نکنه:

 

1. رسیدگی به امور فنی خانه: مرد‌ها خونه‌ای رو دوست دارند که کارهای فنی ش به عهده خودشون باشه. یه جورایی بهش احساس تعلق می‌کنن، چون بابت ایجاد رفاه در اون زحمت کشیده‌اند. برای همین هی کیف می‌کنن و هی دوست دارن به هر صورت که شده زندگی در اون خونه رو لذتبخش‌تر کنن. حالا این وسط بیشتر از همه به نفع کیه؟ معلومه دیگه: خانوم خونه.

 

2. بهش فرصت بدید از قدرت بدنیش برای رفاه خانواده ش استفاده کنه. این لذت رو ازش دریغ نکنید. مثلاً موقع خرید، بیشترکیسه‌ها باید دست همسر باشه، یا یک وقت‌ها در شیشه آبلیمو یا خیارشور رو بدید اون باز کنه، یا مثلاً موقع خونه تکونی کارهای سخت رو از اون بخواید و حتماً حتماً بعد از انجام اون کار‌ها ازش به قدر کافی و وافی تشکر کنید. و بگید که اگه کسی به اون قدرتمندی کنارتون نبود، معلوم نبود چی به سرتون می‌ومد!

 

3. وقتی با هم بیرون هستید بذارید اون راهنمای مسیر باشه و مرتب بهش نگید از اینور برو یا از اونور نرو... این راه نزدیکتره و اون راه ترافیکش سنگینه و از این حرف‌ها!...] حالا من که رضوان باشم، چون توی دوران دانشجوییم توی هر سوراخی که بگین سر کشیده‌ام، تمام تهران رو مثل کف دستم می‌شناسم و حتی راههای می‌انبر رو بهتر از راننده‌های آژانس بلدم! یه روزگاری این مایه مباهات من بود و خداییش یه وقت‌ها همسرجان از می‌انبرهایی که بهش نشون می‌دادم، به معنای کلمه کف می‌کرد!... اما الان می‌فهمم کف کردن همانا و دیگه به من حس زنانه نداشتن ه‌مان! [

 

4. یه جاهایی که بحث مردونه هست، حتی اگه اطلاعات زیادی دارین، خودتون رو قاطی نکنین و به روی خودتون نیارین. دقت کیند که این فرق داره با اینکه توی ذوقش بزنین!... اگه همسرتون به اون موضوع خیلی علاقه داره، با دقت به حرفهاش گوش بدین و با هیجاناتش همراهی کنید، ولی هی اظهار فضل نکنید... چه عیبی داره؟ بذارین احساس دانا بودن بکنه، چون نتیجه این حس دانایی در دراز مدت به نفع زندگی خودتونه.

 

5. اصطلاحات کوچه بازاری و پسرونه جزو مسائل مردونه هستن و مخصوص خود مرد‌ها! پس اون‌ها رو به هیچ عنوان توی حرفاتون به کار نبرید... چون به شدت جذابیت زنونه تون رو پیش همسرتون از بین می‌بره.

 

6. تو خرید و یا کار اداری و... اجازه بدین همسرتون جلو بره و صحبت کنه.

 

7. وقتی مریض می‌شین، تا جایی که ممکنه خودتون تنهایی دکتر نرید. بذارید همسرتون ببردتون، داروتون رو بگیره و... بذارین از اینکه داره از عشقش مراقبت می‌کنه لذت ببره. درست مثل یک باغبان که از مراقبت از گلهاش لذت می‌بره.

 

8. رسیدگی به امور مالی خونه:

نصف بیچارگی زن‌ها از وقتی شروع شد که دستشون توی جیب خودشون رفت و حس کردند دیگه نیاز مالی به مرد‌ها ندارند. در صورتی که یکی از نیازهای مرد پول خرج کردن برای کسانیه که دوستشون داره. و جالب اینه که بعد، خود این پول خرج کردن باعث می‌شه اون‌ها رو بیشتر دوست داشته باشه و این دور همینطور ادامه پیدا می‌کنه... اگه شما بهش اجازه ندین براتون پول خرج کنه، می‌ره کس دیگه‌ای رو پیدا می‌کنه و براش پول خرج می‌کنه. دیگه خود دانید!.... در این راستا:

 

*تا می‌شه خریدهای خونه رو به عهده همسرتون بذارین و یا لااقل باهم برین خرید و حواستون باشه که به هیچ عنوان جایی که همسرتون هست، شما پول پرداخت نکنید. حتی اگه خودش قبلاً پول رو بهتون داده، یواشی بدین دستش تا خودش به فروشنده بده.

 

فوت کوزه‌گری: اگه همسرتون سرش خیلی شلوغه و نمی‌رسه مدام بره خرید، می‌تونین برنامه ریزی کنید که خریدهای اصلی رو اول ماه از فروشگاههای بزرگ انجام بدین. بعد خریدهای کوچیک روزانه (مثل لبنیات و سبزیجات و میوه و...) رو خودتون انجام بدین... یا اینکه اگه به هر دلیلی اون خرید اصلی براتون مقدور نیست، لااقل چند مورد رو معلوم کنید و خرید اون‌ها رو به عهده همسرتون بذارین تا بدونه وجودش برای خونه ضرویه.

 

*قبضهای خونه، قسطهای بانک و... رو بذارین خودش پرداخت کنه. الان دیگه اینقد راههای الکترونیکی و راحت برای پرداخت هست که حتی اگه خیلی سرش شلوغ باشه هم وقت برای این کار داره. بذارین لذت اینکه داره مسئولیت امور مالی خونه رو به دوش می‌کشه رو حسابی احساس کنه.

 

****

*** همسرتون رو به بعضی کار‌ها عادت بدید

این خیلی مهمه که همسر شما یه سری توجهات خاص – که مخصوص خودشه – از شما دریافت کنه. یه سری توجهات اختصاصی که هیچ کس دیگه در اون‌ها سهیم نیست. مثلا:

- وقتی همسرتون صحبتی می‌کنه، همیشه در میان جمع شما اولین نفری باشید که با دقت و کنجکاوی حرفش رو دنبال می‌کنید... حتی اگه هیچکس به حرفهاش گوش نده.

 

- وقتی حرف می‌زنه مستقیم نگاهش کنید، و مرتب با سر حرفش رو تایید کنید یا جملات تاییدی بهش بگید. مثل درست می‌گی و... و مهم‌تر از همه اینکه لبخند به لب داشته باشید. اگه نقدی هم به حرفش دارید، همون اول نزنین توی ذوقش. اول سعی کنید با چندتا نکته مثبت توی حرفهاش تاییدش کنید و بعد نظر خودتون رو با ملایمت بگین. مطمئن باشید که اینطوری اثر حرفتون خییییلی بیشتره.

- وقتی فیلم می‌بینید سرتون رو به شونه‌اش تکیه بدید یا اگه امکانش نیست، دستش رو بگیرید (بالاخره یک تماسی ایجاد کنید)...

 

- اگه براتون ممکنه موقع رفتن سر کار براش از پنجره دست تکون بدید...

 

- بعد از مهمونی‌ها بهش بگید که به نظرتون توی اون جمع اون از همه آقا تره بوده...

 

و خیلی چیزهایی که هرکس می‌تونه به نسبت روحیات همسرش به کار ببره.

 

منتها نکته کنکوری اینه که بعد از اینکه مطمئن شدید همسرتون به اون چیز عادت کرده، گاهی اوقات یک مرتبه و بدون هیچ دلیلی دیگه یکی دوتا از اون کار‌ها رو انجام ندید تا بدونه از دست دادن شما تا چه حد می‌تونه براش عذاب آور باشه... و بعد دوباره با شادی تمام اون کار‌ها رو از سر بگیرید.

 

کلاً همیشه یکنواخت نباشید. تنوع در رابطه همسر‌ها با هم خیییییلی مهمه.

 ****

*** به اقوام نسبی همسرتون احترام بذارید.

 

اقوام نسبی یه تکه از وجود مرد‌ها هستن که به هیچ عنوان نمی‌تونین همسرتون رو ازشون جدا کنید. پس بیخود زحمت نکشید. بهتره اگه با اون‌ها مشکلی دارید با خودشون طرف بشید، نه با همسرتون، چون زود‌تر به نتیجه می‌رسید... و تازه اگه زرنگ باشید، باید بالعکس همیشه ازشون پیش همسر تعریف کنید تا در اون قسمت قلبش هم جایی برای خودتون دست پا کنید!

 

و خبر بد اینه که این اقوام نسبی فقط پدر و مادر و خواهر برادر همسر نیستند، بلکه بچه‌های خودتون هم جزو اون‌ها به حساب می‌ان!... بنابراین شما باید اگه مشکلی با بچه تون دارین با خودش حل کنید و هی شکایتش رو به پدرش نبرید، چون اون این رو شکایت به حساب نمی‌اره، بلکه فکر می‌کنه می‌خواین بهش بگین: «آخه تو هم آدمی، با این بچه ت!»...

 

و اینکه هیچوقت بچه تون رو جلوی پدرش دعوا نکنید، چون پدرش فکر می‌کنه مخاطب اون داد‌ها خودشه و شما دارین اون دادهایی که نمی‌تونین سر پدر بچه بزنین، رو سر بچه خالی می‌کنین!

 

*** چند نکته پراکنده:

این‌ها نکته‌های مهمی هستن که نتونستم توی دسته بندی خاصی جا بدم:

* لحظه باز کردن در برای همسر خیییییلی لحظه مهمیه. تا جایی که مهتاب معتقده حال و هوای بقیه روز توی خونه رو اون لحظه تعیین می‌کنه. تجسم کنید که یه روز دوست صمیمی دوران دبستاتون رو اتفاقی توی خیابون ببینید. چطوری بهش سلام می‌کنید؟... سلامتون به همسر بعد از یک روز کار و تلاشش برای رفاه شما، باید یه همچین سلامی باشه: سسسسسسلاااااااام!... دیگه خود دانید!


* مهتاب یه مثال قشنگی زده بود. می‌گفت زن مثل شیشه شربته که توی یخچال هست و هی یکی می‌اد و می‌ره و ازش می‌خوره. اگه اون شیشه پر نشه، دیگه بعد از یه مدت شربتی درکار نخواهد بود!... محبتی که زن نثار اطرافیانش می‌کنه هم همینطوره. زن در طول روز باید به همسرش، به بچه هاش، به والدینش، به خواهر و برادرش و... محبت کنه. حالا اگه محبتی دریافت نکنه، چطور می‌تونه بطری عشقش رو پر کنه تا بعد بتونه دوباره محبت کنه؟... اینجاست که لازمه آدم نیازهای عاطفی خودش رو هم به رسمیت بشناسه و به دیگران هم بفهمونه که فقط نباید دستِ بگیر داشته باشند...

 

این خیلی بده که زنهای ایرانی همیشه عادت دارند قسمتهای بد و سوخته غذا رو بخورن، و میوه‌های لک دار، و قسمت دم ماهی که بیشتر تیغ داره و... یا اینکه آخر از همه برای خودشون خرید می‌کنن، یا تمام بار کارهای خونه رو تنهایی به دوش می‌کشن و خیلی چیزهای دیگه که ما زیاد توی مادرهامون دیده‌ایم و خیلی هاش به ما هم ازث رسیده.

 

اما زن باید بدونه که این‌ها اسمش فداکاری نیست. اسمش جمع شده عقده هاست!... و بالاخره یه روزی این عقده منفجر می‌شه و حکایت آدم می‌شه حکایت گاو نه من شیر ده و تمام اون زحمت‌ها هیچی می‌شه.

 

زن هم یک انسانه با تمام کرامتهای انسانی. باید زندگی رو جوری مدیریت کنیم که نیازهای همه درش به بهترین نحو پاسخ داده بشه.

 

* از همسرتون متوقع باشید که شما رو بیینه. ولی خیلی مهمه که این نیاز رو با ظرافت بهش بفهمونید، نه مستقیم بهش بگین: تو اصلاً من رو نمی‌بینی!

 

مثلاً اگه رفتید آرایشگاه و ابروتون رو مرتب کرده‌اید، به همین سادگی نگید: شوهرم که این چیز‌ها حالیش نمی‌شه!... بلکه از فرصت استفاده کنید. برید با ناز و خنده و شیطونی جلوش رژه برید و بگید یک دقیقه بهت فرصت می‌دم که بگی من چه تغییری کرده‌ام و گرررنه... اگه درست جواب داد که هرجوری خودتون صلاح می‌دونین ;o) تشویقش کنید، و اگه درست نبود هم با شیطنت بگید این دفعه به خاطر ابروی خوشگلم می‌بخشمت!... خلاصه که عادتش بدید به تغییرات مثبتتون عکس العمل نشون بده.


* و نکته آخر اینکه اگه از چیزی ناراحت شدید، همون وقت شروع به دعوا نکنید... چون هرچی بگید، همسرتون باز هم همون حسی رو داره که در موقع انجام اون کار ناراحت کننده داشته و باعث شده اون رفتار رو از خودش بروز بده و شما ناراحت بشین. باید بهش فرصت بدید تا فضاش عوض بشه تا بتونه یه جور دیگه به ماجرا نگاه کنه... بنابراین باید نسبت به موضوع حساسش نکنید و صبر کنید بعداً که هردوتون آروم‌تر شدید، تو خوبی و خوشی مطرحش کنید...

 

و اینکه کلاً نباید مرد رو به این حد رسوند که نتونه خودش رو کنترل کنه... چون ممکنه یه کارهایی بکنه یا حرفهایی بزنه که دیگه حرمت‌ها شکسته بشه و نشه جمعش کرد...

 ***

خوب دیگه... اینهم از قول ما به شما... من که خودم حقیقتاً استفاده کردم. امیدوارم برای شما هم مفید باشه و با عمل به اون‌ها زندگیهای زیبایی در انتظار همه مون باشه.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار