کد خبر:۳۱۰۸۸۶

پیتر آیزنمن کیست و چرا به ایران اسلامی دعوت می‌شود؟

ایدئولوژی‌های سیاسی، دارای یک پیش‌زمینه فرهنگی ـ هنری یا به طور کلی یک جهان‌بینی، انسان‌شناسی، زیبایی‌شناسی و فلسفه هنر پشتیبان و حامی است که توجیه‌کننده سیاست‌ها و برنامه‌های آنهاست.

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، پیتر آیزنمن و امثال او، از معمارانی هستند که از ابعاد فوق بویژه در فلسفه هنر، جزو شکاکان و ساختارشکنان بوده و هر نوع باور و معیار ثابتی را در نظر و عمل نفی می‌کنند، یعنی در حوزه زیبایی‌شناسی و فلسفه هنر (برخلاف حکمت هنر اسلامی) به هر نوع باور بینشی (هستی‌شناسی) یا گرایش‌های ارزشی (حلال و حرام عملی) کفر می‌ورزند. به عنوان نمونه او می‌گوید، اگر معیار و ایده امروز خود را برای طراحی یک خانه مطلوب، فردا کاملا تغییر نداده و ساختارزدایی نکنم، من انسان نیستم. یعنی من از خود و مخاطبانم هیچ دریافت ثابت و روشنی ندارم و هیچ جهت و غایت مشخص تکاملی را برای خود و انسان‌های مخاطب قائل نیستم.


یعنی وی برای خود و مخاطبان چه از بعد نظری (هستی‌شناسی) و چه از بعد عملی (ارزش‌های اخلاقی و احکام حلال و حرام) هیچ نوع معیار و اصل ثابتی قائل نیست و نیات و ایده‌های خود و نیازهای مخاطبان را تابع هیچ بینش و ارزش ثابتی نمی‌داند.


در این رویکرد، او علاوه بر آنکه عالم را در عالم دنیا محدود می‌کند و خود و سایر انسان‌ها را در بعد مادی و حیوانی محصور می‌کند، موجب ازخودبیگانگی و مسخ فطرت الهی و روح تعالی‌جوی خود و سایر انسان‌ها می‌شود و فلسفه هنر پوچ‌گرا (نهیلیستی) و هرج و مرج‌طلب (آنارشیستی) نتیجه اجتناب‌ناپذیر چنین انسان‌شناسی است. در این رویکرد عملا به صاحبان زر و زور و تزویر نیز این مجوز را می‌دهند که بر مبنای گرایشات حیوانی و اشباع‌ناپذیر خود، هر نوع فساد و جنایتی را روا دارند و هر کاری مجاز شمرده می‌شود و هیچ معیار و داوری نیز برای ارزیابی و نقد اعمال و آثار حاکمان مستکبر ارائه نمی‌کنند. این اندیشه به بهانه نظریه داروین، پیروی بی‌چون و چرا از نفس اماره (لیبرالیسم) در انسان‌شناسی و ماکیاولیسم شیطانی و سیاسی استکبار جهانی را در سلطه امپریالیستی آن بر جهان، توجیه فلسفی- هنری می‌کند.


در این اندیشه همه اجزا و عناصر عالم دنیا از جمله انسانی که حیوان تعریف شده، در حال تغییر و دگرگونی مادی بوده و در جبر مجموع عناصر محیطی و شرایط زمانی و مکانی قرار می‌گیرد. این اندیشه با نفی روح الهی انسان و فلسفه معاد، برای انسان‌ها سرنوشتی جز پیری و مرگ، برای جامعه جز تنازع و جنگ و برای لذت‌جویی و زیبایی، جز شهوت و غضب و برای حاکمان جز سلطه (زر و زور و تزویر) نمی‌شناسد و از چیزی دفاع نمی‌کند. این رویکرد‌‌ همان گرایش شیطانی است که از فطرت الهی و روح جاویدان انسان‌ها، اظهار بی‌خبری می‌کند و خلقت آدم را تنها به خاک نسبت می‌دهد و ملعون خداوند است تا روز قیامت.


در این رویکرد که بی‌خبر از نفس عقلانی و نفس روحانی انسان‌هاست، در فلسفه هنر، با پیروی از سامری‌های بت‌ساز، گوساله‌های زرین و بت‌های فریبنده را به نام آثار معماری می‌سازند و شهرهای ما را که باید شهر امن (بلد امین)، شهر پاک (بلد طیب) و شهر یاد خدا (ذکر الله) باشد، از ساختمان‌های ظاهرفریب و هیولاهای نامانوس، بی‌معنا و رهزن، پر کرده‌اند.


در یک کلام آیزنمن و امثال او بت‌سازان معاصر در حرفه معماری‌اند. بی‌جهت نیست که اغلب به نوعی وابسته به جریان‌های صهیونیستی فراماسونری و استکباری (غربی، عبری و عربی) بوده و توسط رسانه‌های آن‌ها بشدت تشویق و تبلیغ می‌شوند. بی‌سبب نیست که طرح توسعه خانه خدا (بیت‌الله الحرام) توسط حاکمان سرسپرده عرب به امثال آن‌ها واگذار می‌شود تا اصالت‌زدایی کنند و به قلب بیداری اسلامی یعنی ایران انقلابی دعوت می‌شوند تا فرهنگ‌زدایی کنند.


معرفی، تبلیغ و تشویق این بت‌سازان معاصر، خودآگاه یا ناخودآگاه، نوعی تهاجم و شبیخون فرهنگی در حوزه فلسفه هنر و معماری است. مکتب اسلام، انسان را دارای دو بعد مادی و روحانی می‌شناسد، از بعد مادی انسانی موجودی است متنوع و متغیر و وابسته به مجموع شرایط زمانی و مکانی آنچنان که امثال آیزنمن می‌گویند ولی از بعد روحی، انسان دارای فطرت الهی است، از خداست و به سوی خداست، بنابراین گرایش ذاتی به حقیقتی ازلی و ابدی، غیرقابل تبدیل و تحویل دارد و حقیقت بالقوه و جاودان انسان، این بعد او است.


خداوند خود را با یکصد صفت حسن در قرآن معرفی کرده است، یعنی معیار‌ها و ارزش‌های اصیل، ثابت و تعالی‌بخش انسان در حوزه نظر و عمل، صفات ذاتی و فعلی خداوند است. 


 آدم شدن انسان در گرو ایمان و عمل، مبتنی بر این صفات است بنابراین در یک کلام می‌توان گفت در فرهنگ غربی، بعد از شکاکیت یونان باستان و شکاکیت بعد از قرون وسطی، اکنون سومین دوران اوج شکاکیت است.


این شکاکیت به دلیل انحرافات مسیحیت کلیسایی از وحی معصومانه و رویکرد مادی‌گرای فرهنگ غربی به عالم و آدم است و محروم کردن خود از وحی خطاناپذیر و تحریف ناشده قرآن و سنت معصومین (س). معجزه انقلاب اسلامی و نقش پیامبرگونه حضرت امام (ره)، تاریخ فرهنگی جهان را دگرگون کرد، بیداری اسلامی، یک رسالت تاریخی و جهانی است، قرن بیست و یک قرن بیداری اسلامی است، علما، دانشمندان و هنرمندان ما باید با درک چنین مسؤولیتی، رسالت تاریخی خود را در مقابل تهاجم و شبیخون فرهنگی غرب که جهان را به فساد و خونریزی کشیده است، با یک جهاد علمی و انقلابی اعمال کنند.


بانیان چنین دعوتی، اگر نیت خیری دارند، می‌توانستند نظرات و آثار امثال آیزنمن را توسط خبرگان فرهنگی و حرفه‌ای به ارزیابی و نقد بگذارند یا حداقل در میزگردی نظرات و آثار چنین افراد فرمالیست و بت‌سازی را به بحث و نقد بکشانند. ما مصرانه از مسؤولان می‌خواهیم از ورود سربازان شبیخون فرهنگی و هنری دشمن جلوگیری کنند و از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران می‌خواهیم، فلسفه هنر پوچ‌گرا و اصالت‌ستیز آن‌ها را توسط خبرگان هنر و معماری به ارزیابی و نقد بگذارد.
 

مبنع: وطن امروز

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار