به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، دکتر سید حمید روحانی، مورخ و موسس مرکز اسناد انقلاب اسلامی و رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، درگفتگو با نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در مورخ 19 بهمن 1388 به تشریح مفهوم ضد ولایت فقیه پرداخته است.
اجازه دهید برایتان توضیح بدهم که به چه کسی ضدولایت فقیه میگویند. آیا مجتهدی مثل آیتالله خویی که در بررسیهایش به این نتیجه رسیده است که فقیه ولایتی ندارد ضدولایت فقیه است؟ نه، اینها صاحب نظر هستند و در نظرات خودشان به این نتیجه رسیدهاند و کسانی که از آنها پیروی میکنند میتوانند به نظر آنها عمل کنند.
ضدولایت فقیه کسانی هستند که ضدیت دارند و مقابله میکنند. ممکن است که شما بگویید من این دارو را نمیخورم برای اینکه به این نتیجه نرسیدهام که این دارو برای من مفید است اما یک موقعی هم هست که به مقابله برمیخیزید و با کسی که در استنباط و تجربیاتش به این نتیجه رسیده است که این دارو مفید است هم مبارزه و مخالفت میکنید. آنهایی که ضدولایت فقیه هستند کسانی هستند که با نظام و اصل ولایت فقیه مخالف هستند نه به دلیل اینکه در استنباط و اجتهادشان به این نتیجه رسیدهاند که فقیه ولایت ندارد بلکه چون با اساس اسلام و نظام مخالف هستند میگویند دین از سیاست جداست.
مثل حرفی که آقای فرج دباغ زد؛ او گفت: «وقتی میتوان از اتحاد حوزه و دانشگاه حرف زد که حوزه قبول کند که نظریات فقیه قداست ندارد.» یعنی چه؟ یعنی اگر میرزای شیرازی تحریم تنباکو را اعلام کرد مردم واجب نیست از آن پیروی کنند؛ به این میگویند ضدولایت فقیه اما مثلا اگر ولی فقیه بگوید این شراب است (البته ولی فقیه وظیفه ندارد که تعیین موضوع بکند که این شراب است او فقط میتواند حکم کلی بدهد و مثلا بگوید که شراب حرام است) حالا اگر چنین کاری کرد و گفت این شراب است ولی شما یقین دارید که این آب است و آن را خوردید این بر خلاف نظر و ضد ولایت فقیه نیست بنابراین ببینید این مسائل خیلی حساس است و نباید چشم بسته درباره آن نظر داد اما مسئلهای که وجود دارد این است که بسیاری از کسانی که دم از امام میزدند امام را نشناخته بودند و راه امام را قبول نداشتند و آنها هم تقریبا مانند همان گروههای لیبرالیستی طبق موج به سوی امام آمدند؛ مبارز بودند، مبارزه را قبول داشتند اما با اینکه امام انجمن حجتیه را قبول نداشتند آنها با انجمن حجتیه همکاری میکردند، امام شریعتی را قبول نداشت و آنها برای شریعتی یقه چاک میدادند، اینها نشان میدهد که آنها به تعبیر قرآن «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» هستند یعنی بعضی چیزهایی را که امام میفرمودند و به نفع آنها بود قبول داشتند و چیزهایی را که به نفعشان نبود قبول نداشتند.
الان هم همینطور است؛ به محض اینکه سخنی از امام پخش میشود که با سیاست آنها همخوانی نداشته باشد میگویند که از حرفهای امام ابزاری استفاده شد. ریشه همه این قضایا به اینجا برمیگردد که آنها به امام به صورت دربست اعتقاد ندارند. آنها اصلا امام را نشناختهاند. حاج احمد آقا (خدا رحمتش کند) سال 58 حرفی زدند که من الان به آن رسیدهام ایشان گفتند: «امام تنها است!» امام واقعا شناخته نشدند. امام فقط این مردم را داشتند. اگر من آخوند به طرف امام آمدم از ترس مردم بود که نکند مردم بفهمند که من دارم راه دیگری میروم. امام بود و این مردم. خیلیها امام را نشناختند، امام را قبول نداشتند و خودشان را از امام بالاتر میدانستند؛ اگر به خاطراتشان نگاه کنید به همین حرف میرسید.
منبع: فرهنگ نیوز