به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، حسین بابازادهمقدم نویسنده و مدرس دانشگاه در یادداشتی نوشت؛ اینکه چرا قائل به این هستیم که «انرژیدرمانی» یا در صورتی منسجم از آن یعنی «فرقه عرفان حلقه یا شعورکیهانی» یک فرقه و نهاد شیطانگرایانه است را باید در مستندات گزارش ذیل یافت.
«میستیسیزم» عرفان نیست
بسیاری از اشتباهات در تحلیل جریانهایشناختی یا اصطلاحا عرفانی ناشی از آن است که میستیسیزم، عرفان و مرام روحانی تلقی میشود حال آنکه این جریان فرقهای هیچ ارتباطی با معنویت ندارد.
میستیسیزم در اسلام و سرزمینهای اسلامی به عنوان تصوف شناخته میشود و تصوف همان موضوع مشترکی است که فرقه کیهانی یا سایر انرژیدرمانگرها مبانیشناختی خود را از آن به عاریت گرفته یا نسخههایی از آن را جعل و بازنویسی کردهاند. اما اینکه اصالتا میستیسیزم چیست، پاسخی جز این ندارد که عبارت است از فرقههای رازگرا و نهانگرا که در طول تاریخ و در ادیان مختلف خود را با نام عرفان نفوذ داده و شاخصه مهم آنان «تقدیس ابلیس» بوده است.
شیطان در میستیسیزم یک مامور و ماذون الهی برای امتحان و زبده کردن بشر و نمادی از در اختیار داشتن نیمی از قدرت بالفعل و بالقوه جاری در گیتی است. میستیسیزم در مسیحیت و سپس اسلام به تصوف منجر شد و بعدها با درآمیختن تصوف و آموزههای یهودی، کابالا را بنیان نهاد که شیطانپرستی مدرن مورد مناقشه تا حد قابلملاحظهای از آن تاثیر پذیرفته است.
هیچ فرقهای عرفانی نیست
همه فرقهها که در موضوع معنویت فعالیت میکنند در طول تاریخ مبتنی بر شیطانگرایی به جای خداگرایی، مبتنی بر قطبگرایی و سلسلهمراتب فرقهای بودهاند، بنابر این هیچ فرقهای الهی و دینی نیست و همه فرقهها در زمره جریانهای شیطانگرا و نه لزوما شیطانپرست قرار دارند. اما اگر فرقهای نیاز به کسب قدرت و ایجاد جاذبهای در میان پیروانش داشته باشد از هیچ منبعی جز شیطان کسب قدرت نمیتواند کند.
قدرتهای شگفتیآفرین و اغواکننده در فرقهها را صرفا شیطان رقم میزند چرا که جریان هدایت و فیض الهی فقط در ساختمان دین جاری است و جز دین چیزی حامل پیام و رحمت پروردگار عالم برای بندگان و امور جهان و سایر مخلوقات جز انسان نبوده و نیست.
حتی این یک بدیهی عقلایی است که خداوند امور هدایت خلق و پیشبرد جهان را مبتنی بر برساختههای ذهنی و متورم کسی یا کسانی که غیرمرتبط با وحی هستند، ترتیب داده باشد، چرا که باز بر اساس همان بدیهیات عقلایی ابتنای تربیت و هدایت بشر با اندیشهای خطاپذیر که صرفا آغشته به آموزههای الهی باشد - آنچنان که امثال سروش مدعی هستند - مقدور و ممکن نیست.
حدود و مبدأ این انرژی
در عقاید طرح شده توسط کسانی که پروژههای انرژی درمانی را در کشور مدیریت میکنند، جایگاه انرژی از منظر خاستگاه و اینکه دقیقا در کجا واقع شده است، بیان نمیشود.
من سؤال میکنم این انرژی کجاست؟ مبدأ آن چیست؟ از چه چیزی سرچشمه میگیرد و درنهایت تفاوتش با خدا در چیست؟ هیچ کدام از این پرسشها تاکنون پاسخ نداشتهاند و طراحان شعور کیهانی و سایر نحلههای شبیه به آن درصدد جایگزین کردن انرژی به جای خدا در زندگی انسانها هستند.
انرژی سرگردان و توده عظیمی که تنها با اتصال به فرقه میتوان از آن بهرهمند شد و هیچ ارتباطی با دیانت افراد ندارد.
توسل به سحر و جن
از اسباب و ابزارهایی که شیطان بهرهمند میشود تا به هدف اصلی خود یعنی انحراف بشر دست پیدا کند، استفاده از سحر و موجوداتی است که در بیانی کامل با مختصاتی روشن در اسلام با عنوان جن شناسایی شدهاند.
این یک واقعیت است که برخی از انرژیدرمانگرها بهصورت همزمان با استفاده از تکنیکهای ساحری و تسخیر اجنه در امور زندگی مریدان خود وارد شده و اتفاقاتی را هرچند گذرا و هرچند کمعمق برجا میگذارند.
از سوی دیگر اهمیت موضوع استفاده از سحر و جن برای تسخیر و اغفال مریدان یا مراجعان وجهتشابه آن با عمل شیطانی است، چرا که هیچ جریان الهی برای هدایت از ساحری و جن استفاده نمیکند اما در این گروهها به وفور از عوامل مذکور بهرهبرداری میشود.
البته بدیهی است استفاده از آن را نهتنها تکذیب میکنند بلکه خود را عاملان اصلی مبارزه با سحر و جنزدگی نیز معرفی کنند.
زانو زدن «انرژیدرمانگر» در برابر شیطان
بخشی از اظهارنظرهای سازنده فرقه عرفان حلقه، دایر بر تقدیس ابلیس است و همانطور که در قبل نیز اشاره شد، عملا مکملی بر آموزههای میستریک و فرقهگرایانه درباره شیطان است.
اینها کمابیش همان تعابیری است که از شیطان در تصوف، کابالا و فراماسونری شده است.
«به شیطان گفتند جز بر من بر کسی سجده نکن، شیطان تنها موحد بارگاه الهی است، یعنی تنها مخلوقی است که جز بر او بر هیچ چیز دیگری سجده نکرده، یعنی یک امتیاز یعنی یک رکورد بینظیری برای خودش داره... یعنی تنها مخلوقی است که جز بر خدا بر هیچ چیز دیگری سجده نکرده... یعنی به سمت مندونالله نرفته، درست شد یا نه؟»
«بعد اونجا بهش گفتند، جز بر من بر کسی سجده نکنی، اونوقت اینجا گفتن... «واذقلنا للملائکه اسجدو لادم فسجدوا»... گفتن منو باید سجده بکنی، همه سجده کردند، این سجده نکرد بعد اینجا میگه منو اغوا کردی، قبلاً به من گفتی که جز بر من بر کسی سجده نکنی، منتها اینها در قالب مثال و داستان و این ماجراهاست، ولی میرسونه که اینها طرح و نقشه و برنامهست و نقشه الهی دیمی نیست، بلکه بر اساس چیه، بر اساس طرح و برنامهست.»
«خود شیطان مگر غیر از اینه که داره به کمال کمک میکنه. داره به الله کمک میکنه، داره به اون غایت کمال کمک میکنه به عبارتی ولی هم میشود.»
«جن قبل از انسان، قبل از اینکه انسان خلق شود، جن خلق شد، یعنی اول زمینه آمدن ما فراهم شده، آخر سر ما را گذاشتن این وسط. تسخیر درون که با ما متولد میشود شیطان، تسخیر بیرون جن است، تسخیر بیرون مشروط تسخیر درون مشروط. با ما متولد شده جزو ما است، جزو وجودی ما است، تسخیر از بیرون مشروط است، مشروط به چیه؟ تخلف من، تخلف نکنم، اضافه نمیشود و تخلف بکنم اضافه میشود، اما شیطان درونی برای نبی هست، برای همه هست، قرار خودشناسی مهار و مدیریت من، اونی که بیرون جن است که بیرون است، یکی از ترفندهای ترساندن ما میگه من شیطانم.»
طاهری در کتاب «انسان و معرفت» خود مینویسد: شیطان نیز میتواند از 2 منظر مورد ارزیابی قرار گیرد. در نگاه اول، او عامل گمراهی و به همین دلیل منفور است و در نگاه موشکافانهتر زمینهساز امتحان و آزمایش انسان است که بدون وجود آن، کمال معنا ندارد و هنر انسان در غلبه بر آن آشکار میشود. در چنین دیدگاهی شیطان، نعمت دانسته میشود. بنابراین دوری جستن از شیطان و لعن او به معنای پلید دانستن او نیست، بلکه به معنای مذمت راه او و روگردانی از تمایلاتی است که ایجاد میکند. [...]
میتوان گفت دلیل خلق انواع شیاطین جن، ضرورت وجود عواملی برای پختگی انسان است (طاهری، انسان و معرفت، 2011: 221-220).
او در کتاب «موجودات غیرارگانیک» میگوید: برای بهوجودآمدن چرخه جهان دوقطبی (ملک جاریکننده قانون تضاد)، وجود عامل تضاد ضرورت داشت و برای این منظور، ابلیس به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکرد و این وظیفه [بهوجودآوردن چرخه جهان دوقطبی] را انجام داد (طاهری، موجودات غیرارگانیک، 2011: 14).
و باز در «انسان و معرفت» مینویسد:
خداوند به ابلیس مأموریت داد به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکند و او نیز این مأموریت را پذیرفت. [...]
پس تبعیتنکردن از فرمان سجده در ظاهر نافرمانی است و اگر نافرمانی نبود، تضادی هم نبود؛ در عین حال، فرمانبرداری است؛ چون خداوند آن را از پیش تعیین کرده است (طاهری، انسان و معرفت، 2011: 219-218).
شریفیدوست در فصل اول کتاب «نگاهی متفاوت به عرفان حلقه» ذیل تیتر «عرفان حلقه و شیطانگرایی» مینویسد: از جمله مباحثی که در عرفان حلقه به صورتی پررنگ تبلیغ میشود، نگرشی جدید به «شیطان» است.
انرژیدرمانی کاهنانه
اصولا همواره میستیسیزم با اقدامات کاهنانه یا کهانت قرین بوده است و همواره کاهنان در ادوار مختلف تواناییهایی را برای مریدان خویش به نمایش میگذاشتند.
صاحب کتاب تقویم المعارج در بیان «کهانت» آورده است:
عملى بود که سابقاً در میان مردم بود و خلق در زمان فترت که پیامبرى نبود، رجوع به کاهن مىکردند و ایشان بعضى اخبار مىدادند یا راست یا دروغ. وجه اطلاعشان بر غیوب، چند وجه بود: یکى فراست؛ یعنى به واسطه شعورى که داشتند، حدس مىزدند که چنین و چنان مىشود. یا از جهت ذکاى قلب، خبر مىدادند؛ زیرا از طبع بشر است که هرگاه فىالجمله ریاضتى بکشد، قلب او صاف مىشود و از بعضى چیزها اطلاع به هم مىرساند و بعضى هم از وسوسه شیاطین بود؛ چراکه اگر انسان مرتاض شد و از اهل حق نباشد و خداوند او را حفظ نفرماید، شیاطین به او تعلق مىگیرند و بعضى اخبار هم براى او مىآورند و اخبار شیاطین به چند وجه بود که بعضى از زمین بود که مىدیدند، اتفاقات عالم را خبر مىآوردند. بعضى هم از اخبار آسمان بود و قبل از بعثت خاتم (ص) شیاطین مىرفتند بالا و استراق سمع مىکردند و بعد از آن خبر مىآوردند براى اولیاى خود و اما الان از بالا رفتن ممنوعند و خداوند ایشان را منع مىفرماید به واسطه شهاب. چنانکه در کتاب مجید خود مىفرماید: (وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَّصَداً) (جن: 9)؛ یعنى و بعد از آنکه شیاطین کلمهاى مىشنیدند، بعضى اخبار هم از خود داخل مىکردند و مىگفتند.
به این اعتبار کسانی که دست به انرژیدرمانی میزنند حتی چنانچه موفق به ایجاد تغییری در وضعیت جسمانی افراد شوند، باید پاسخ دهند وجه تمایز اینان با کاهنان در چیست و چه نسبتی با آیینها و فرقههای انحرافی دیگر در طول تاریخ دارند.
ممنبع: وطن امروز