به گزارش گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ گذشت 36 سال از شهادت استاد مرتضی مطهری نه تنها نتوانسته از عظمت شخصیت و تاثیر آرای وی بکاهد که روز به روز بر اهمیت مراجعه به آثار وی افزوده شده است. آثار مطهری که به تایید امام راحل (ره) «بیاستثنا، خوب و آموزندهاند»، گنجینه گرانبهای اندیشه ناب و روزآمد اسلامی است که مرتب باید بازخوانی شده و مبنای گفتوگو و عمل قرار گیرد؛ خصوصا آنکه مقام معظم رهبری هم آرای ایشان را زیر بنای فکری نظام جمهوری اسلامی ایران میدانند.
با این حال هنوز هم برخی آرای وی از جمله در زمینه حقوق و سیاست، چنانکه باید و شاید مورد بررسی قرار نگرفته است. یکی از این موضوعات مغفول مانده، «حقوق بشر و شهروندی از نگاه اسلام» و وظایف حکومت دینی در برابر آن است؛ موضوعی که این نوشتار کوتاه درصدد اشاره به آن است و بر این باور است که توجه به آن میتواند ژرفای اندیشه اسلامی و پویایی آن و نیز بیپایه بودن برخی اظهار نظرهایی را که دستاویز بیگانگان برای تبلیغ علیه دین قرار میگیرد، به نمایش بگذارد.
در این فرصت، تاکید بر نکتههای زیر از میان همه گفتههای ایشان در این زمینه کافی است:
1. اعتقاد به حقوق انسان: آیا شهروندان و اصولا انسانها دارای حقی هم هستند یا نه؟! شاید این سوال در نگاه اول کمی عجیب بهنظر برسد. اما به هر حال پرسشی است که نباید بیپاسخ بماند. پاسخ عدهای به این سوال منفی است و متاسفانه با صدای بلندی که پیدا کردهاند، عقیده خود را به نام حکم دین هم تبلیغ میکنند. اما درحالیکه برخی تمایل به پذیرش «حقوق» ندارند و فقط سخن از «حدود» و «تکالیف» میگویند، مطهری در موارد متعدد بر اعتبار حقوق بشر و شهروندی از نظر اسلام تصریح کرده است. بهنظر وی «اسلام به حقوق فطری و عدالت تکوینی قائل است» و حتی «اسلام آزادی را فوق حق میداند».
2. حق مطالبه حقوق بشری: مطهری میگوید هر انسانی که پا به این جهان میگذارد چون انسان است دارای حقوقی است و از این رو میتواند، بلکه باید آن را مطالبه کند و در برابر تضییع آن ساکت نماند. او میپرسد چگونه میتوان مقاومت در برابر تضییع مال را جهاد و فدا شدن برای آن را شهادت نامید، اما برای تضییع حقوق و آزادیها چنین حکمی صادر نکرد؟! او حتی جهاد ابتدایی را نیز نوعی دفاع از حقوق انسانها دانسته و معتقد است: «جنگ برای حقوق انسانیت مشروع و مفید است». همچنین میگوید: «امر به معروف مصداق دفاع از حقوق انسانی است» و به همین جهت «باید [آن را] مقدس بشماریم چون دفاع از حقوق انسانهاست».
3. وجوب رعایت حقوق مردم: حکومت در اسلام موظف به پاسداری و اجرای حقوق شهروندی است. مطهری با اثبات این گزاره در کتاب سیری در نهجالبلاغه، هشدار میدهد که بیتوجهی به آن آثار جبرانناپذیری بر گرایشهای دینی باقی میگذارد. به عقیده او «یکی از موجبات عقبگرد مذهبی این است که اولیای مذهب میان مذهب و یک نیاز طبیعی تضاد برقرار کنند؛ مخصوصا هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود».
مطهری به یک نمونه تاریخی هم اشاره میکند؛ «درست در مرحلهای که استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم تشنه این اندیشه بودند که حق حاکمیت از آن مردم است، از طرف کلیسا یا طرفداران کلیسا یا با اتکا به افکار کلیسا این فکر عرضه شد که مردم در زمینه حکومت فقط تکلیف و وظیفه دارند نه حق. همین کافی بود که تشنگان آزادی و دموکراسی و حکومت را ضد کلیسا، بلکه ضد دین و خدا بهطور کلی برانگیزد».
استاد شهید چنین طرز تفکری را «اندیشهای خطرناک و گمراهکننده» مینامد «که در گرایش گروهی به ماتریالیسم سهم بسزایی دارد» و البته «از نظر اسلام، درست امر برعکس آن اندیشه است».
4. لزوم آموزش حقوق شهروندی: از دیدگاه مطهری حاکمان دینی نه تنها ملزم به رعایت حقوق و آزادیهای شهروندی هستند و نه تنها مطالبه این حقوق از سوی مردم ناپسند نیست بلکه حاکمیت، خود موظف به آموزش این حقوق به مردم است. از نظر او «در قرآن کریم آنچه به این صورت آمده که ای بشر زمین و آسمان را برای تو آفریدهایم، اثرش آشنا شدن به حقوق و کرامت ذاتی خود است» و البته «از شئون آشنایی به حقوق این است که تنها به آشنایی و معرفت حقوق اکتفا نشود بلکه یک نوع حس و غیرتی فوق منافع مادی در افراد پیدا شود نظیر حس دفاع از ناموس... . از این بالاتر اینکه حقوق، مقدس شناخته شود و فدا شدن برای حق، فدا شدن در راه خدا و در راه عالیتر تلقی شود».
5. نقدی بر نظام آموزشی و تبلیغی: از همینجاست که مطهری به انتقاد از روش تبلیغی و آموزشی رایج میپردازد و تاکید بر حقوق در کنار تبیین حدود را توصیه میکند و معتقد است افراط در هر یک زیانبار است و باید بهسوی تعادل میان حقوق و حدود شتافت؛ «فرق ما و فرنگیها، یعنی گویندگان و نویسندگان اخیر ما و آنها در این است که آنها همت گماشتند ملت را به حقوق خود آشنا کنند و ما سعی داشتیم ملت را به حدودشان آشنا کنیم. گفتهها و نوشتههای آنها جنبه تحریک داشت و گفتهها و نوشتههای ما جنبه تسکین. آنها خطیب بودند و ما واعظ... . وعظ میخواهد وجدان اخلاقی را تقویت کند و به کمک نفس لوامه بشتابد برخلاف خطابه که میخواهد حس غیرت و دفاع از حقوق را که غریزی هر انسان است، برانگیزاند. وای به حال جامعهای که فقط وعظ و آشنا کردن به حدود داشته باشد یا فقط خطابه و آشنا کردن به حقوق».
داوری با شما تا بگویید که این همه تیزبینی و انصاف، این همه نیکاندیشی و صراحت و این همه خیرخواهی و صداقت را چقدر یکجا و در یک فرد میتوان یافت؟ برای همین است که تکرار این نگرانی و بعد هم سفارش امام خمین (ره) را بیمناسبت نمیبینم که در نخستین سالگرد شهادت استاد، نوشت: «شنیده میشود که مخالفین اسلام و گروههای ضدانقلاب درصدد هستند که با تبلیغات اسلامشکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه میکنم که کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسههای غیراسلامی فراموش شود. از خداوند متعال توفیق همگان را
خواهانم».
محسن اسماعیلی، مجله پنجره