به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، وبلاگ آزاداندیش نوشت: اینجا فلسطین است ولی، ما در سرزمین خودمان نه خانهای داریم و نه حتی غذای خوب... آیا حرفهایم را میفهمند؟ و میگویند حقوق بشر؛ حقوق بشر داشتنِ میکده و آزادی بندهای حیوانیت است، حقوقِ بشر حقوقِ سگهایی هست که تنهای تنها در سیاهی شب عو عو میکنند.
شاید گاهی حقوقِ بشر حقوقِ مردمانی از جنسِ قوم لوط است و شاید حقوقِ بشر حقوقِ کسانیست که از عریانیِ خواستههای حیوانی خویش رنج میبرند! حقوقِ بشر، حقوقِ انسان نیست! حقوقِ مردمانِ بیدفاع نیست؛ حقوقِ بشر حقوقِ سیاه و سپید نیست! حقوقِ مردمی از جنس بشر نیست! حقوق بشر؛ حقوقِ طفیلانی گم شده در لجن زارِ قدرتهاست وگرنه چگونه میشود که این کودکانِ بیگناه زیرِ چکمههای ظلم و نفرت له شوند؟
و چگونه میشود که به جای خوابیدن در رخت خوابهای گرم و نرمشان، سر بر خاکهای سردِ گور بگذارند؟ و چگونه با این همه درد و رنج، فراموش میشوند؟ روی بمبهایشان نامههای عاشقانه مینویسند! برسد به دستِ کودکانی چون من؟
آهای ای جوامع بینالملل؛ آهای مسلمانان؛ بیایید سکوت کنیم به احترام یوم النکبة!... باز هم سکوت کنید، تا بیشتر از دردهایِ قلبمان، جگرهایمان بسوزد؛ این روز بشر از مغز تب میکند و میترسم همه آنچه بر ما گذشت، از یادش برود.
دیوار حائل نمیدانم چیست، برایم هیچ دیواری معنا ندارد؛ شام پرستوهای قدس، که کوچ کردند، درد بود و درد هست... کرانه باختری هنوز در عطشِ حریت است؛ ما و غزه و قدس و فلسطین، تا ابد نفس میکشیم، و میمانیم، اما چگونه مسلمانِ بیتفاوت قلبش میزند؟
با زبانِ سکوت میخواهم حرف بزنم، زبانی که فقط سکوت میفهمد! میخواهم از دردهایم بگویم از رنجهایم از مرگِ آرزوهای کودکیام میانِ این دیوارها، از خستگی، از بوران، از طوفانهای درونِ مغزم، از تشویش، از زخم، از دردی که بغضِ همیشگی گلویم هست!
آه ای سکوت؛ مُردم از بس تو را به عمق گلویم فرو بردم؛ سالها عبادتش میکنیم و رنج دنیا را نمیفهمیم! معتکف میشویم و نمیدانیم آتشِ افروخته جنگ چگونه بشر را میسوزاند؟
منجی اگر نمیآید می داند که بعضی ها به لباسِ ابلیس ملبس شدهایم، میخواهیم 2 هزار سال با خدا عشق کنیم و سجده بر امر خدا نمیکنیم! این بیخیالی و بی غیرتی؛ نفسِ ماست، نه عاشقی و عاکفی...