به گزارش خبرنگار آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»، اولین نشست از سلسله نشستهای نقدی بر علوم انسانی با حضور شهریار زرشناس، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و اصحاب رسانه در خبرگزاری نسیم برگزار شد.
در دقایق آغازین این نشست زرشناس گفت: متاسفانه با وجود تاکید بسیار مقام معظم رهبری در خصوص پرداختن به علوم انسانی هنوز شاهد اهمال و کم کاری هستیم و هیچ اقدام عملی صورت نگرفته است و این ناشی از عدم شناخت نسبت به این مقوله مهم است که یکی از محورهای جنگ نرم در کشور به شمار می رود.
وی افزود: در همین راستا در جلسه اول این نشست به ماهیت علوم انسانی و کلیات روش ها، آثار، کارکردها و نتایج آن در جوامع مختلف و دوران های مختلف می پردازیم. شناخت اینکه علوم انسانی چیست و از چه چیزی به ما کمک خواهد کرد تا نشست های بعدی را پربارتر و گویاتر مطرح کنیم.
وی در ابتدا گفت: علم یک مشترک لفظی است اما ابدا در سراسر دنیا یکی نیست و در همه اعصار نیز یکی نبوده پس نمیتوان ادعا کرد که ما علم غربی و شرقی هندی و چینی یهودی و اسلامی نداریم و علم در سراسر دنیا یکی است در واقع آنچه به عنوان علم در اندیشه دینی داریم و در روایات اسلامی توصیه شده با آنچه امروز به عنوان علم مدرن میشناسیم اشتراک لفظی دارند و ابدا یکی نیست.
این ادعا که علم در دنیا یکی است غلط است، ما علم شرقی و غربی و مدرن و ماقبل مدرن داریم
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: لذا علم مدرن از منظر اندیشه دینی اصلا علم نیست و علم دینی و اسلامی نیز از دیدگاه علم مدرن علم خوانده نمیشود آنچه از منظر اندیشه دینی و علوم اسلامی علم خوانده میشود علمی است که به نحوی ارتقای معنوی و کمال را در ما ایجاد کند. متذکر حضرت حق و مبدا و معاد و مقوم توحید باشد.
زرشناس با بیان اینکه همه آنچه در آیات و روایات در توصیف علم آمده آن را وسیلهای برای رسیدن به کمال و خضوع و خشوع نسبت به پروردگار بیان میکند تا در کنار آن نیازها و خواستههای انسان را نیز پوشش میدهند، گفت: اما مفهوم علم به آن معنا که در برگیرنده مفاهیم اسلامی نباشد باز از منظر فیلسوفان متاخر علم در غرب به دو دسته علم ماقبل مدرن و علم مدرن تقسیم میشوند.
وی ادامه داد فیلسوفان متاخر معتقدند علم مدرن با معنای علم در گذشته کاملا متفاوت است و هیچ یک از معانی علوم ماقبل مدرن و علوم اسلامی را در برنمیگیرد با این مقدمه میتوان گفت برای شناخت بهتر علوم انسانی لازم است تا علم مدرن را بشناسیم و اینکه آیا در همه اعصار ما با یک علم مواجه بودیم یا با صور مختلفی از علم سر و کار داشتیم از این رو ویژگیهای علم مدرن و ماقبل مدرن را اختصارا بیان میکنیم.
زرشناس در بیان ویژگیهای علم ما قبل مدرن گفت: علوم ما قبل مدرن دارای یک زبان کیفی است زبانی که در آن برای توضیح یک انسان از تعابیر کیفی استفاده میکنند و نه کمی برای مثال ارسطو از جوهر ماهیت صحبت میکند نگاه این علم به طبیعت نیز کیفی انگارانه است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: علوم ماقبل مدرن تمثیلی هستند معتقدان به علوم ماقبل مدرن عالم هستی را ذومراتب میدانند و معتقدند هر ظاهری باطنی دارد و در واقع سمبلیک هستند علوم ماقبل مدرن همچنین از دل دین یا اسطوره میآیند یا از دل فلسفههای غیر اومانیستی و عمدتا از دل اسطوره بیرون میآیند علوم ماقبل مدرن همچنین قصد استیلاگری ندارند و تنها هدف آنها ارتقا و تعالی وجود انسان است آنها کمال گرا هستند و تنها به فکر پیشرفت و قدرت نیستند
وی ادامه داد: در علوم ماقبل مدرن فاصله زیادی بین نظر و عمل نیست حداقل معتقدین به این علم در مفهوم خودشان این فاصله را قائل نبودند و این یعنی مثلا اگر کسی را به نام حکیم میشناختند میدانستند که واقعا حکمت در وجود او محقق شده است این مسئله در علوم دینی نیز به شدت تاکید شده است همچنین علوم ماقبل مدرن جهتی ندارند و بی طرف هستند و معتقدند که اخلاقی هستند، اما در مورد روش علوم ماقبل مدرن باید گفت این علوم دارای روش و قیاسات عقلی اشراقی تجربی و اکسپریمنتال (آزمایشگاهی).
زرشناس در توصیف ویژگی علم مدرن نیز گفت: زبان علم مدرن کاملا کمی است و معتقدین به این علم درک کمیانگارانهای از هستی دارند چنانچه امروزه ما به شدت با واژه های سرعت، حجم، وزن و ... سروکار داریم این در حالی است که عدد در علم ماقبل مدرن مثلا در یونان رمزآلوده ذومراتب و دارای وجه کیفی است و با سلسله مراتب عالم در ارتباط است ویژگی دیگر این علم این است که به هیچ وجه تمثیلی نیست و قائل به معانی باطن اندیشی نیست و در واقع غیرسمبلیک و مهجور در عالم ناسوت است علم مدرن از دل فلسفه اومانیستی می آید و ربطی به اسطوره دین و فلسفه ندارد پدیدآورندگان این علم رویکردهای مدرن و اومانیستی دارند مانند کپلر، کوپرنیک، گالیله و نیوتن.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در بیان هدف این علم گفت: هدف علم مدرن را طراحان آن افزایش اقتدار و پیشرفت انسان میدانند که در آن به هیچ عنوان کمال گرایی انسان مطرح نیست تا حدی که بیکن در کتاب اصول منابع خود میگوید ما باید به دنبال معرفتی باشیم که غایت آن افزایش قدرت انسان باشد نه کمال و ارتقا و این در حالی است که در علوم ماقبل مدرن حتی در غیردینیترین آنها مسئله کمال مطرح است.
وی در ادامه افزود: برای مثال در علم مدرن در رابطه انسان و طبیعت نگاه اومانیستی وجود دارد. انسان دائرمدار هستی است و به خود اجازه هر گونه تصرف بی حد و حصر و تسلط در طبیعت را میدهد و فقط به تامین نیازها و خواستههای خود میپردازد در حالی که در علم ماقبل مدرن انسان هم از طبیعت بهره میبرد هم از آن مراقبت می کند چون طبیعت را نیز مانند خود، مخلوق و آیتی از خداوند می بیند.
زرشناس با بیان اینکه روش علم مدرن برخلاف علم ماقبل مدرن استقرایی و تجربی است و علم مدرن نسبت بین انسان و هستی نسبت تکنیکی و استیلاجویانه است، گفت: علم مدرن سرسختانه مدعی این است که ربطی با اخلاق ندارد و فقط عالم را توصیف میکند و بی طرف است این در حالی است که ما معتقدیم انسان و هستی جهت دارد و چیزی که جهت دارد نمیتواند بی طرف باشد انسان همیشه چیزهایی را برمیگزیند و چیزهایی را کنار میگذارد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به ویژگی های علم مدرن گفت: از ویژگیهای دیگر علم مدرن جدایی نظر از عمل است در واقع ما با افرادی روبرو هستیم که ممکن است تجسم واقعی از ظاهرشان نباشند مثلا در دنیای امروز ممکن است ما روان شناسی داشته باشیم که خود بیمار است یا معلم اخلاقی که از اخلاق بویی نبرده است.
علوم انسانی اسب تروای غرب علیه ماست، ما اسب تروای دشمن را به قلعه خود آورده ایم
وی افزود: با بیان تمام این ویژگیها میتوان گفت علم مدرن تقریبا از قرن 17 پدید میآید و در قرون 17 و 18 ظهور پیدا میکند و با مباحث نجوم و فیزیک در نظریههای کپلر، کپرنیک و نیوتن آغاز میشود و در قرن 18 رشتههای اصلی آن یعنی زیست و فیزیک و شیمی پدیدار میشود علم مدرن دارای سه شاخه علوم طبیعی علوم فنی مهندسی و علوم انسانی است که دو شاخه اول آن زودتر ظهور کرد و شاخه سوم در قرن 18 شکل گرفته و در قرن 19 ظهور میکند و در قرن 20 به اوج بالندگی خود میرسد با تمام این تفاسیر میتوان نتیجه گرفت بین علم مدرن و غیر مدرن تفاوت ماهوی وجود دارد پارادایم علم مدرن دارای نگاهی پزیتیویستی است و مجموعه علم مدرن به شدت باعلم دینی در تقابل است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پس از مطرح کردن این مقدمات در شرح و توصیف علوم انسانی عنوان کرد: در قرن 18 شاخه جدیدی از علم پیدا شد به نام علوم انسانی که تمام ویژگیهای علم مدرن را در خود داشت، اما مهمترین سوال این است که موضوع علوم انسانی چیست؟
زرشناس ادامه داد: برخلاف تصور خیلی از افراد که میپندارند موضوع علوم انسانی انسان است موضوع علوم انسانی از دیدگاه پدیدآورندگان و بانیان آن امور انسانی است امر انسانی با خود انسان متفاوت است، ما باید برای شناخت امور انسان ابتدا خود او را بشناسیم. انسان در علم مدرن موجودی است که بر تلقی اومانیستی قائم به خود پنداشته میشود و مبدا و معیار همه عالم است در تفکر اومانیستی انسان یک حیوان است که با پیگیری خواستههای نفسانیاش انسان میشود و علوم انسانی نیز این امور را تعریف میکند.
وی گفت: پابز معتقد است انسان حیوان سودمحور، لذت طلب و قدرتجو است که به خاطر دستیابی به خواستههای خود به تعامل با اجتماع می پردازد در اینجا علوم انسانی این تعاملات را توصیف کرده و سروسامان میدهد این در حالی است که در اسلام لذت طلبی و سودجویی مشروط و مشروع و محدود است و چارچوب دارد اسلام به اینها جهت سلامت میدهد اما در علم مدرن این حالت در انسان دم افزون و بیمارگونه است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه علوم انسانی در علم مدرن ذاتا و نوعا سکولاریستی است و در تضاد با اندیشه دینی است، گفت: این علم از لحظه تولد پا در هوا و بحران زده است، چون از لحظه تولد بحران روش شناسی دارد با همه اینها چنانچه علوم انسانی را از اجتماع بگیرید معادلات آن به هم میخورد؛ زیرا روان شناسان، سیاست مداران، مدیران، روشنفکران، رسانهها، اقتصاددانان و ... همگی از دل علوم انسانی بیرون آمدند و جامعه را اداره میکنند.
وی با اشاره به پیشینه تاریخی علوم انسانی در ایران گفت: در اوایل قرن 19 استعمار غرب مدرن به سراغ ایران میآید آنها با علوم انسانی برآمده از علم مدرن که منافع استعمار را تامین میکرد به سراغ ایران آمدند تا با مدرن کردن ایران به اهداف خود دست یابند و برای این هدف به دو اهرم روشنفکران و علوم انسانی نیاز داشتند.
زرشناس افزود: آنها برای این منظور از گذشته تا امروز همواره نیاز داشتند تا یک جریان روشنفکری پدید آورند و افرادی را آموزش دهند که این افراد با بازگشت به ایران آدمهای جدیدی شده باشند و الگوهای جدیدی بسازند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: تهاجم فرهنگی در ایران با دو محور روشنفکری و علوم انسانی شروع شده و بسط یافته است.
با وجود تاکید مقام معظم رهبری درخصوص پرداختن به علوم انسانی هنوز هیچ اقدام عملی در این راستا صورت نگرفته است
وی در این بین با انتقاد به عملکرد ضعیف دستگاههای فرهنگی کشور در دانشگاهها و متون کتابهای تدریس شده و در حال تدریس گفت: متاسفانه تاکنون هیچ اقدام عملی برای برچیدن کتب و افکار غربی که به شدت با افکار ما در تضاد است صورت نگرفته است این در حالی است که تصمیمگیری در رابطه با این موضوع کار زمان بر و سختی نیست
زرشناس گفت: ما امروزه جوانان خود را به عنوان دانشجو به کشورهای دیگر میفرستیم و آنها جوان ما را به خواست خود تربیت میکنند و به کشور برمیگردانند تا اهداف خود را از این طریق در کشور پیاده کنند امروزه حتی در متون درسی علوم انسانی در کشور خودمان افکاری به جوانان خورانده میشود که هیچ گونه سازگاری با روش دینی واسلامی و روش علمی ایرانی ندارد و این یعنی ما اسب تراوای دشمن را به قلعه خود آوردهایم
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه علوم انسانی اسب تراوای غرب علیه ماست و به مراتب از روشنفکری بدتر است، گفت: ما امروز با یک اقدام سریع میتوانیم حداقل هشت تا ده کتاب درسی مضر را از سطح دانشگاهها جمعآوری کنیم و حداقل به جای تسلیم در برابر این متون نگاه نقادانه داشته باشیم متاسفانه برخی اساتید نیز به چشم وحی منزل به این متون نگاه میکنند.
وی گفت: انتشاراتهایمان نیز به شدت کمکاری میکنند مثلا یک انتشارات در رابطه با کتب علوم انسانی برای ترجمه و تالیف کتب خود از کسی استفاده میکند که علنا میگوید من یک سکولارم و انقلاب را قبول ندارم و او کتاب اندیشه سیاسی را که اثبات لیبرالیسم است تدوین میکند. انتشارات چاپ میکند و دانشگاهها هم تدریس میکنند ما امروزه با این عدم آگاهی و تصمیمگیری نادرست بدترین ضربات را به خود میزنیم ما باید از کتب جدید و اساتید جدید استفاده کنیم یا حداقل اساتید فعلی را ملزم به تدریس کتب بهتری کنیم.
در پایان جلسه یکی از حضار پرسید: اگر بپذیریم علوم انسانی ذاتا سکولار است با این حساب آیا امکان دینی کردن آن وجود دارد و اگر وجود دارد راه آن چیست؟
زرشناس در پاسخ گفت: علم مدرن، دینی شدنی نیست، اما ما میتوانیم خودمان علم دینی تولید کنیم. مثلا یک ماشین را نمیتوان بوئینگ 747 کرد اما میتوان بوئینگ 747 تولید کرد. در رابطه با روش برخورد با علم مدرن کنونی نیز تنها راه این است که با آن تعامل نقادانه خلاقانه داشته باشیم نه پذیرش دربست و در مرحله بعدی یک شاکله علم متفاوت را طراحی کنیم که ناظر به این وضع باشد، چون ما در مرحله گذار قرار داریم نه دینی کامل هستیم و نه مدرن کامل و این مرحله گذار نیاز به یک ناظر حرفهای دارد.
البته قبلش بايد بگم شما بايد زير نويس يا زبون اصلي فيلم رو ببينيد نه دوبله شدش رو چون خيانت صورت گرفته .
1.خيانت شاهزاده تروي به شاه يه وسيله گرفتن زن شاه در ضمن عابد معبد در تروي اسير يونان ميشه که به وسيله پادشاه دستور به استفاده از او ميشود .
2.کافر بودن اهل تروي به خدايان (خيانت دوبله اينجاست که موقع پرستش بت طوري وانمود شده که خدا را ميپرستند )
3.کشتار هاي عجيب که نشون تمدن آن هاست .
4.ترس شاهزاده تروي از آشيل که موجب کشته شدن وي شد
5.نکته مهم :شکست يونان از تروي در حمله اول به قلعه بعد سپس اسب تروآ به عنوان نماد صلح وارد قلعه شده که همان اسباب نابودي تروي شد .
در ضمن تروي نمادشرقي هاست و يونان غربي ها(تامل کن