گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ پویایی در گرو تحول است و تحول در گرو گفتگوی علمی بی طرف، اما این مهم محقق نمی شود مگر آنکه به ضرورت تحقق «تحول» بیندیشیم و راهکارهای اجرایی شدن آن را به منصه ظهور نهیم.
خبرنگار گروه آزاداندیشی خبرگزاری دانشجو، در راستای بررسی چیستی و ماهیت تحول علوم انسانی و ضرورت تحقق این مهم، با عبدالحسین طالعی، سردبیر دو فصل نامه کتاب شیعه به گفت وگو نشسته است که حاصل آن را می خوانید:
«خبرگزاری دانشجو»- زمانی که از مسأله تحول علوم انسانی سخن میگوییم، این تحول چه ماهیت و مفهومی دارد، اساسا تعریف شما از تحول علوم انسانی چیست؟
طالعی: مساله تحول بالاتر از مساله شخصی من است، سوال من از کسانی که می خواهند تحول ایجاد کنند این است که تا چه زمانی باید گِرد و بدون شاخص حرف بزنیم، گِرد یعنی اینکه حرف ما با کارهای همه آدم ها سازگار باشد. الان سی و چندسال است داریم برای مثال از وحدت حوزه و دانشگاه حرف می زنیم، اما آیا شاخص داده ایم که چگونه باید این اتفاق بیفتد؟ قطعا نیاز به راهکارهای عملی داریم، اما به جای آن آمدهایم و حداکثر ماجرای خود را به تزریق چند واحد معارف اسلامی به درس های دیگر دانشگاهی تعمیم داده ایم، اما سوال آن است که واقعا هدف ما چه بود، آیا تغییر بینش بود یا افزایش دانش؟ یعنی آیا این افزایش دانش راه دیگری در رابطه با وحدت حوزه و دانشگاه نداشت جز اینکه بیاییم و چند واحد را به سایر دروس اضافه کنیم؟
اگر مراد تغییر بینش بود که یک بحث است، اگر افزایش دانش بود یک بحث است و خیلی سوالات بی جواب دیگر که بعضا حتی جواب درستی نگرفتیم. از همین جا به بحث تحول می رسم.
مسئولانی که تحول را از اساتید رشته های علوم انسانی انتظار دارند با چه شاخصی چنین انتظاری دارند، یعنی چه تعریفی از تحول دارند. آموزه های اسلامی یعنی چه؟ تحول یعنی چه و علوم انسانی یعنی چه؟ آیا آموزه های اسلامی یعنی آموزه هایی مبتنی بر قرآن و حدیث؟ یعنی مبتنی بر فلسفه؟ یعنی مبتنی بر عرفان؟ یعنی مبتنی بر رویکرد های غربی به اسلام؟ یعنی مبتنی بر رویکردهای اجرایی مسایل اسلامی ؟ قطعا هرکدام از این موارد تعریف جداگانه ای دارند که ما هنوز میان این پنج تعریف جواب روشنی نداریم، لذا من یک تعریف دارم و دیگری تعریفی دیگر دارد و چنین فضایی تنها نتیجه ای که در بر خواهد داشت سردرگمی است.
سوال دیگر آن است که اساسا از نظر متولیان بحث تحول، علوم انسانی یعنی چه؟ مساله علوم میان رشته ای در حال حاضر فصل مفصل و وسیعی در کل علوم شده است، علوم میان رشتهای الان کاری کرده است که علوم نظری محض مانند فلسفه را به جنبه های کاربردی کشانده است و علوم فنی محض مثل آی تی را جنبه های انسانی برایش قایل شده است. بنابراین در این زمان علوم انسانی محض نداریم.
«خبرگزاری دانشجو»- آیا آنچه که هم اکنون در اختیار داریم تلفیقی از مطالعات میان رشته است؟
طالعی: بله، برای مثال در حوزه فلسفه هم اکنون ده ها فلسفه مضاف داریم، یا اینکه از اخلاق آی تی و از اخلاق پزشکی صحبت می کنیم، این موارد نشان می دهد که این علوم همگی میان رشته ای شده اند و حال در این علوم میان رشته ای چه مطالبی عنوان می شود؟ بعضا مطالب هم که عنوان می شود روزآمد نیستیم چون فهم ما از این علوم فهم قدیمی و نظریه محض است.
«خبرگزاری دانشجو»- شاید این اتفاق یعنی گسترش شاخه های مختلف رشته های علوم انسانی و به ویژه وسعت مطالعات میان رشته ای،اقدامی باشد در این راستا که همه علوم را مبتنی بر یک نظریه محض ندانیم.
طالعی: امیدوارم، اما شاید چون به هرحال تمامی مواردی که اشاره کردم تعریف مشخصی برای ما نشده اند باز هم این سوال ایجاد می شود که تحول در نگاه دست اندرکاران یعنی چه.
«خبرگزاری دانشجو»- به نظر شما تحول یعنی چه، تعریف خودتان را از علوم انسانی بگویید
طالعی: به نظر من هرآنچه که با انسان سرکار دارد علوم انسانی است. تقسیم کردن بسیار سخت است، اگررشته ها را بنویسیم و اولویت بندی داشته باشیم شاید چند رشته در ابتدا قرار گیرند، در حال حاضر برای مثال فلسفه در معنای جهانی اش غیر از فلسفه قدیمی است که ما بحث میکنیم.
می خواهم بگویم رویکرد دنیا رویکردی به سمت اجرا و کاربرد است و ما هنوز وقتی تعریف درست از علوم انسانی نداریم چه چیزی را می خواهیم متحول کنیم، پس نه مبدا ما روشن است و نه مقصد ما که حتی می توانم بگویم همه این ها گنگ است.
مثلا در حوزه علوم دینی، علوم دینی که در حوزه ارایه می شود عمدتا کهنه است و در جلسات مختلفی که با مسئولین حوزوی داشتیم اذعان روشنی دارند. تشکیل انجمن های حوزوی، پژوهشکدههای کنار مدارس دال بر همین است که این علوم را به روز کنند.
الان اگر کسی بگوید مثلا در رشته قرآن و حدیث تحول ایجاد شود و این رشته را به سمت اسلامی شدن ببریم کسی شاید باور نکند، من اما می گویم اولین جایی که باید عوض شود رشته قرآن و حدیث است، این بحث هیچ جا هم مطرح نمی شود، روح دین و اسلام آنچه که من فهمیده ام تحقیق و تقلیدی نبودن است.
وحشت از اندیشه دیگران مخالف دین است، در رشته قرآن و حدیث که اشاره کردم نوعی وادادگی می بینیم که گاهی در یک شکل عرب زدگی نمود یافته است، یعنی هرکلمه ای که از مصر و لبنان و سعودی رسید آن را تقریبا حرف آخر بدانیم، و از سوی دیگر در یک شکل می شود غرب زدگی که مقالات اساتید آمریکایی را حرف آخر بدانیم.
الان رواج نوشته های اسراییلی در حوزه قرآن و حدیث را شاهدیم، مثل کتاب های مایکل کوک، اتان کلبرگ و امثالهم. کسانی که مکرر به ایران می آیند و در سمینارهای ما شرکت می کنند و اتفاقا در مراکز حوزوی هم معتبر هستند.
البته وادادگی و وحشت کردن از اندیشه دیگران تفاوت دارد با استفاده علمی از کار دیگران. وادادگی یعنی در برابر فلان مقاله فلان استاد خود را ببازم. اگر بناست وادادگی خلاف اصول اسلامی باشد بنابراین اولین چیزی که باید اصلاح شود همین رشته قرآن و معارف است و بعد باید به سرغ سایر رشته ها برویم. اگر کسی در مقام تولید علم قوی بود، از هیچ موجی وحشت ندارد چون خودش از نظر علمی محکم است و کسی که محکم باشد بیدی نیست که با هر بادی بلرزد. کسی می لرزد که از نظر علمی صاحب نظر نیست.
بنابراین نه مبدا ما که وضع فعلی است و نه مقصد ما که تحول است معلوم است و حتی راه رسیدن به آن مشخصا معلوم نیست.
برای مثال می گوییم ترجمه خوب نیست، باید به جای ترجمه تالیف بیاوریم اما این ماجرا معمولا در همین حد انجام می شود که روی جلد نوشته شود که تالیف، کسی داخل مقاله را نگاه نمی کند که در غالب اوقات تالیف همان مونتاژ ترجمه است، یک جور مونتاژ ملغمه ای. اگر از همان ابتدا بگوییم ترجمه مشخص می شود که پژوهشگری با مبانی خودش حرف زده است اما وقتی ترجمه به نام تالیف شد یک مشت مطالب بدون مبانی گرفته می شود. فارغ از این رویکرد تجاری به علم نیز که کماکان دانشجو اضافه می کند.
تازه در این مجال صحبت از سرقت های علمی نمی کنم. همین که فرد چند ماخذ بگذارد و بدون ضابطه به نام مقالهای علمی ارایه کند نمونه های بی شماری دارد. بنابراین با این رویکرد به هیچ چیز نمی رسیم.
«خبرگزاری دانشجو»- اما در مورد ضرورت تحول چه نظری دارید؟
طالعی: ضرورت تحول کاملا روشن است و تصورش عین تصدیق اش است، اما دقیقا وقتی می گوییم ضرورت تحول که ادامه بحث قبلی من می شود باید بگوییم به سمت کدام مقصد می خواهیم برویم.
قطعا امکان تحول در علوم انسانی وجود دارد، غرب آمد با یک برنامه ریزی علوم نظری محض را به علوم کاربردی تبدیل کرد. این فرآیند از چند طریق میسر شد: اول اینکه تعریف شده بود، دوم اینکه برنامه دراز مدت داشتند یعنی هیچ مدیری انتظار نداشت که در دوره مدیریت هفت هشت ساله به جایی برسد، سوم اینکه شاخص و هدف داشت، چهارمین نکته نیز زمان بندی شده بود، پنجمین مساله نقادی و آزاداندیشی بود، ششم اینکه در فضای علمی آستانه تحمل را بالا بردند یعنی با علم و عالم برخورد جناحی نشد، اگر این مسایل انجام شود تحول علوم انسانی در ایران نیز ممکن است همان طور که تاکنون نیز با همین رویکرد ممکن شده است.
«خبرگزاری دانشجو»- تحلیل شما در مورد تحول علوم انسانی مبتنی بر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چیست؟
طالعی: تشکیل کارگاه برای تببین الگوی پیشرفت برای اساتید علوم انسانی اولین اقدام می تواند باشد، واقعیت آن است که بسیاری از همکاران ما از این الگو بی خبرند، مسئولان مربوطه می توانند کارگاه هایی در دانشگاه های مختلف برپا کنند.
در وهله بعد هم قول جدی از اساتید علوم انسانی بگیرند و زمینه مشارکت همگانی را در راستای تحقق این مساله ایجاد کنند. واقعیت آن است که اطلاع رسانی درستی در مورد همایش هایی در این رابطه در سطح کشور نمی شود، نماینده ای باید از دبیرخانه الگوی پیشرفت بیاید و به طور جدی از اساتید دانشگاه های مختلف مقاله بخواهد. در این صورت دیگر شاهد نخواهیم بود که از یک استاد هفت مقاله منتشر شود و از حضور باقی اساتید خبری نباشد.
پیشنهاد دیگر من انتشار گزارش های سالانه است که نشان دهد به هدف چند درصد نزدیک شده ایم که این اهمیت دارد. اخیرا در مجله «رهیافت» مقاله ای منتشر شد که در آن مقاله گفته شد طی چشم انداز 1404 دانشگاه های ما باید رتبه اول منطقه شوند- الان سال 1393 هستیم و هنوز زمان هست اما حقیقتا کجا قرار داریم؟
نکته چهارم بحث روزآمدی در علم است که روزآمدی با انزوای علم سازگار نیست و علم هم در انزوا به دست نمی آید، مثلا در رتبه بندی دانشگاه های جهان یک شاخص همکارهای بین المللی اعم از استاد و دانشجو آمده است ، همچنین مبادله علمی با دانشگاه های دیگر که عموما در این حوزه ضعیف هستیم به جز برخی استثنائات مثل دانشگاه شریف.
نکته پنجم اینکه علم منحصر به پیشرفت تکنولوژی نیست، یادمان باشد که هرجای دنیا تکنولوژی پیشرفت کرده است زیرساخت انسانی قوی و روزآمد و کاربردی داشته است که این موارد به تنهایی لازمه اش ارتباط با دنیا است.
«خبرگزاری دانشجو»- این موارد در حوزه تولید علم چگونه نمود خواهد یافت؟
طالعی: در این بحث عمده ترین مطلب ساز و کار علمی است، سازوکار یعنی اینکه مثلا کشاورزی که می خواهد کشاوری کند تا زمانی که زمین را شخم نزده است بذر نمی پاشد، ما اگر زمین را شخم نزنیم بذر هم بپاشیم محصول کمی خواهیم داشت. ساز و کار علم بسیار مفصل است که یک بخش آن انعطاف مقررات است.
مثلا در دانشگاه به همکار ما می گویند خیلی مقاله نوشتی اما رکود علمی داری! این تناقض است، در آن دانشگاه گفته اند هرکس مقدار فلان ساعت در دانشگاه حضور نیابد و حضورش از مقدار خاصی کمتر باشد پرونده علمی اش را به بالاتر رد نمی کنیم، وقتی رد نکردیم می شود رکود علمی.
این ماجرا ما را به کجا می کشاند؟ به حضورهای منافقانه و بی هدف، یعنی طرف فقط برای اینکه حضورش را پر کند در دانشگاه حضور می یابد، یک استاد که یک مقاله دارد با حضور بی فایده در دانشگاه از نظر علمی رشد دارد اما استادی که به خاطر کار علمی در مراکز علمی به جست وجو پرداخته و بیست تا مقاله تولید کرده است او رکود علمی دارد چون ساعات حضورش در دانشگاه کمتر بوده است. بعد زمانی که به معاونت مربوطه اعتراض می شود جواب می دهند: بخش نامه است! من اسم این مدیریت را مدیریت روبوتیک گذاشته ام. در حالی که مدیریت انعطاف پذیر یعنی اینکه مدیر بتواند بپذیرد که استاد همان ساعت دانشگاه را در کتابخانه ای بسر ببرد.