در اینجا قابلیت ایالات متحده در ادامه روایت داستان تخیلیاش تنها میتواند تحسین ما را برانگیزد، اگرچه مدارک معتبر آن را تکذیب کرده، با این وجود نشریات دو سوی آتلانتیک (اقیانوس اطلس) این تعبیر رسمی را دائما تکرار میکنند.
اوباما در سخنرانیاش کشور خود را از دیدگاه نظامی و اقتصادی به عنوان «ملتی ضروری و اجتنابناپذیر» معرفی کرد. ولی هیچ یک از این دو مورد حقیقت ندارد. یک ماه پیش(14 مه) ژنرال مارتین دامپسی، رئیس کمیته فرماندهان مرکز فرماندهی در مقابل شورای فرماندهی ناتو اعتراف کرد اگر فورا برای بهروزرسانی فناوری نظامی اقدامی صورت نگیرد، طی 10 سال آینده نیروهای مسلح آمریکا برتری خود را به شکل قطعی از دست خواهند داد؛ امری که با توجه به محدودیت بودجه برای ایالات متحده آمریکا نامحتمل بهنظر میرسد. از دیدگاه پنتاگون تأخیر در پژوهشهای نظامی احتمالا عواقبی جبرانناپذیر خواهد داشت. فناوری نظامی بهروز شده روسیه و چین امروز پیشرفتهتر از ایالات متحده است. برای جبران این فاصله دیگر دیر شده است. برتری ظاهری واشنگتن تنها به این امر بستگی دارد که یگانهای ایالات متحده در تمام جهان مستقر هستند. این برتری تنها در برخی صحنههای عملیاتی حقیقت دارد، ولی نه علیه روسیه و نه علیه چین و حتی قدرتهای منطقهای (مثل ایران) پیروزمندانه از جنگ جهانی بیرون نخواهد آمد. از نظر اقتصادی نیز اکثر محصولات مصرفی در ایالات متحده در چین ساخته میشود.
به گفته واشنگتنپست که تنها از ضعف نسبی ارتش آمریکا یاد میکند، رئیسجمهور ایالات متحده اعلام کرده است که اگر منافع کشور او به خطر بیفتد، هیچ تردیدی برای مداخله به خود راه نخواهد داد ولی برای حل مسائل دورتر، از همپیمانان بینالمللی خود استفاده خواهد کرد. او اظهار داشت که برخلاف دوران جنگ سرد، روسیه خطر فوری بهحساب نمیآید، ولی دشمن اصلی تروریسم است. معنی دیگر حرف او این است که پیوستن کریمه به فدراسیون روسیه اهمیتی ندارد. واشنگتن علیه موردی که آن را «ضمیمهسازی» خشونتبار مینامد مبارزه نخواهد کرد که طبق ادعای آنان با نقض حقوق بینالملل صورت گرفته، آن هم در حالی که کاخ سفید تردیدی بهخود راه نمیدهد که ولادیمیر پوتین را به آدولف هیتلر تشبیه کند.
جنگ بیپایان، بلای جان آمریکا
بویژه طی 13 سال «جنگ علیه تروریسم»، واشنگتن مدعی شده است که تعدادی از سرکردگان تندرو که در صحنه بینالمللی فعال بودهاند را از میان رهبران القاعده از بین برده ولی از این پس باید با مشکل وخیمتری رویارو شود: «القاعده تعداد بسیار زیادی شبکه در سراسر جهان ایجاد کرده و کنترل آنها هم الزاما دیگر در دست آمریکا و متحدانش نیست (کافی است پیام هفته گذشته رهبر جمهوری اسلامی ایران را به خاطر آوریم که تکفیریها در آینده بلای جان حامیان خود میشوند.) مثلا چین اخیرا نفوذ زیادی روی برخی شاخههای القاعده در افغانستان، پاکستان و آفریقا پیدا کرده است.
مزیت این «جنگ بیپایان» آن است که هر اقدامی را مجاز میدارد. از سال 2001 کاخ سفید با مظلومنمایی و قربانی جلوه دادن کشورش، خود را مجاز دانسته است که حاکمیت هر کشوری را نادیده بگیرد و هر فردی را در هر کجا و در هر زمانی که مناسب بداند برباید یا بمباران کند. برای ادامه چنین جنگی رئیسجمهور اوباما ایجاد «صندوق مشترک برای مبارزه علیه تروریسم» را اعلام کرده است که ذخیرهاش 5 میلیارد دلار است. هدف از ایجاد چنین صندوقی تشکیل سرویسهای امنیتی برای کشورهای همپیمان است. چه کسی میتواند به چنین برنامهای باور داشته باشد؟ هماکنون تروریستها در چندین اردوگاه القاعده متشکل شدهاند و در صحرای لیبی مستقر هستند، یعنی کشوری که تحت اشغال ناتو است.
در حالی که سه اردوگاه القاعده در شانلی اورفه، عثمانیه و قرامان در ترکیه برپا شده، یعنی در یک کشور عضو ناتو! سوریها اعترافات تلویزیونی یکی از فرماندهان جبهه النصره (از شبکههای القاعده) را به خاطر میآورند که موشکهای شیمیایی را از یک پایگاه نظامی ترکیه به غوطه در حومه دمشق منتقل کرده بود. به گفته این فرد، نهتنها سلاحها از سوی یک ارتش عضو ناتو تحویل داده شده بود بلکه فرمان استفاده از آن با پرچم دروغین نیز توسط همین ارتش عضو ناتو صادر شده بود تا بهانهای برای بمباران سوریه توسط ایالات متحده به وجود آورد. در واقع فرمان به کاربستن سلاح شیمیایی از سوی ایالات متحده صادر شده بود.13 سال پس از رویداد 11 سپتامبر 2001، چه کسی میتواند باور کند که القاعده دشمن اصلی «ملت ضروری و اجتنابناپذیر» آمریکاست، در حالی که باراک اوباما یک سال پیش از سخنرانی وستپوینت، در سخنرانیاش در دانشکده ملی دفاع (28 مه 2013) عناصر مرتبط به القاعده را واجد «قابلیت کمتر» تشریح کرده بود و اینکه خطر به شکل نسبی رفع شده و از این پس جزو اولویتهای ایالات متحده نیست.
سوریه، مثال نقض قدرت آمریکا
درباره سوریه، اوباما طی سخنرانی امسال در وست پوینت اعلام کرد که ما باید «به مردم سوریه یاری رسانیم تا در مقابل دیکتاتوری که به آنها با بمباران و تحمیل گرسنگی پاسخ میگوید مقاومت کنند». به همین علت واشنگتن «به آنهایی که برای احقاق حقوق تمام سوریها مبارزه میکنند تا مردم سوریه سرانجام بتوانند مبتکر آینده خود باشند کمک خواهد کرد» (توجه داشته باشیم: کمک نه به سوریهایی که برای انتخاب رئیسجمهور خودشان رأی میدهند بلکه تنها به آنهایی که حاضر به همکاری با آن دولت استعماری هستند که توسط ناتو حمایت میشود). علاوه بر این اوباما میپرسد: «چرا تنهایی در سوریه مداخله کنیم؟ جنگ داخلی سوریه بزودی به فراسوی مرزهای کشور گسترش مییابد و گروههای افراطی جنگآزموده ممکن است ما را نیز هدف قرار دهند». به عبارت دیگر پس از به آتش کشیدن سوریه، ایالات متحده میتواند طعمه زبانه آتشی بشود که خود او برافروخته است. ساکن کاخ سفید در ادامه میگوید: «ما تلاشهایمان را برای پشتیبانی از همسایگان سوریه افزایش خواهیم داد- اردن، لبنان، ترکیه، عراق- که به مساله پناهندگان رسیدگی میکنند. من با کنگره برای افزایش کمک به عناصر اپوزیسیون سوریه کار خواهم کرد. این عناصر از مخالفان بهترین جایگزین برای تروریستها و دیکتاتوری خشونتبار هستند. علاوه بر این، در چشمانداز راهحل سیاسی برای این بحران، ما به همکاری با دوستان و همپیمانان اروپاییمان و به همین گونه در جهان عرب ادامه خواهیم داد تا این کشورها و نهتنها ایالات متحده، هر یک به سهم خود مردم سوریه را پشتیبانی کنند».
به عبارت دیگر، کاخ سفید با کنگره به شیوهای گفتوگو میکند که خواستهای شخصی اعضای اتحادیه ملی را برآورده کند، مثلا میتواند برای کشورهای هممرز آموزشهای نظامی و سلاح مدرنتری در نظر بگیرد.
اگر آمریکا بخواهد مزدوران خود در سوریه را آموزش بدهد و آنها را به سلاحهای مدرنتر مجهز کند، باید بپذیریم که پیش از این در سطح گسترده اقدام به چنین کاری نکرده و تنها مزدوران خارجی در چارچوب القاعده را به خدمت گرفته است.
اگر 250 هزار مزدور مسلح تکفیری طی سه سال قادر به سرنگونسازی دولت سوریه نبودهاند، چگونه چند هزار دیپلمات استعمار غرب میتوانند از عهده چنین کاری برآیند؟ چرا دولتهای همسایه سوریه که از پیش در جنگی مخفیانه شرکت داشتهاند، خواهند پذیرفت که با سوریه وارد جنگ علنی بشوند، آن هم با تمام خطراتی که میتواند برای آنها داشته باشد؟
استعمار غرب میتواند سلاحهایی مدرنتر تحویل مزدورانش دهد ولی با آگاهی به این امر که روزی همین سلاحها میتواند علیه اهداف دیگر به کار بسته شوند، از جمله علیه برتری هوایی اسرائیل در مناطق پیرامونیاش.
سخنان اوباما از سر ناتوانی
و آخرین و پراهمیتترین نکته اینکه: با آگاهی به این امر که تمام این موارد از 3 سال پیش مطرح شده بوده، چه دلیلی وجود دارد که امروز برای این پرسشها پاسخی بیابیم؟
سخنرانی اوباما در وستپوینت از روی ناتوانی استراتژیک آمریکا بود. او با افتخار از بیرون کشیدن نیروهایش از افغانستان و عراق سخن میگوید و از قتل یک شبح میگوید که 10 سال پیشتر درگذشته بود و تنها روی نوارهای صوتی شبکه الجزیره به حیاتش ادامه میداد. او اعلام میکند که علیه تروریسم مبارزه میکند، در حالی که همه جا از آن حفاظت کرده است. او اعلام میکند که میخواهد به شکل موثر از «معاندان سوریه» پشتیبانی به عمل بیاورد، ولی فورا کنگره را نادیده میگیرد که طی بحران سلاح شیمیایی خواهان بمباران کشور نبود. این سخنرانی چیزی جز وراجی ظاهرسازانه نیست که میخواهد سقوط اجتنابناپذیر استراتژی نظامی پنتاگون و ناتو را استتار کند. اوباما از آن رو حضار را به خاطر رویاهای پیروزمندانهاش به شگفتی واداشت که همه غایت حرفهای او را دریافته بودند. خلاف تمام انتظارات، کمتر از یکچهارم 1064 فارغالتحصیل مدرسه نظامی وستپوینت برای رئیسجمهور دست زدند، در حالی که اکثر آنها بیاعتنا مانده بودند چون متوجه شده بودند امپراتور لخت است!
منبع: وطن امروز