گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ بحث از تحول علوم انسانی موضوع جدیدی نیست، سال های سال است که این موضوع در محافل آکادمیک و حوزوی مطرح و نظریات متعددی در این زمینه بیان می شود، با این وجود هنوز شاهد تحقق این مسأله نبوده ایم. در راستای بررسی این موضوع با حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفت وگو پرداخته ایم که حاصل آن را می خوانید:
«خبرگزاری دانشجو» - به عنوان اولین سوال می خواهم درباره ماهیت «تحول» در حوزه علوم انسانی بپرسم، به نظر شما بحث «تحول» علوم انسانی ناظر به چه مواردی بوده و اساساً تحول در گستره این علوم به چه معناست؟
ایزدهی: ببینید، دو تلقی از علوم انسانی وجود دارد، اینکه آیا علوم انسانی و علوم تجربی یک قرائت را بر می تابند و آیا همان قرائت برای همه علوم لازم الاتباع است یا خیر هر کدام جهت گیری خاص خود را دارند، واقعیت آن است که علوم انسانی علومی هستند که با انسان گره خورده اند، بنابراین زمانی که صحبت از علوم انسانی می کنیم باید ببینیم درباره نظریات کدام دسته از نظریه پردازان به بحث و گفتگو می پردازیم.
در نظام ماتریالیستی از انسان به عنوان همین انسان کمّی که با مترهای مادی قابل ارزیابی است، صحبت می شود و طبیعتاً علوم انسانی متناسب با این انسان نیز صرفاً نگاهی با ویژگی های مادی را داراست، بنابراین در این نظام عملاً انسان بعد معنوی و اخروی ندارد و امور غیب را نمی فهمد و این مادیات است که برایش تعریف می شود، لذا علوم نیز بر همین فکر ابتنا می یابد، اما در نظام های دینی که صحبت از علوم انسانی می شود از انسانی صحبت می شود که اصطلاحاً مرغ باغ ملکوت است، انسانی که خلیفه خدا روی زمین می باشد.
چنین انسانی به لحاظ ظاهری تفاوتی با انسان قبلی ندارد، بلکه از نظر فکری بعد معنوی فراگیری دارد، طبیعتاً این انسان دامنهای از نگرش به خداست و همین انسان است که موضوع علوم انسانی اسلامی قرار می گیرد، این انسان با انسانی که موضوع علوم انسانی غربی است فرق دارد و روش شناخت و غایت این انسان متفاوت است.
بنابراین اگر قرار باشد برای شناخت این انسان از دریچه علوم شرایطی تعبیه شود و یا برای تدبیر امور این انسان در جامعه و بهتر کردن فضای زندگی اش اقدامی صورت گیرد قبل از هر چیز بعد معنوی او مورد توجه قرار خواهد گرفت.
«خبرگزاری دانشجو»- بنابراین وقتی از تحول حرف می زنیم مقصود غایات، روش، مبنا، موضوع است.
ایزدهی: بله، به دلیل آنکه در علم منطق، نتیجه تابع اخص مقدمات است، پس باید تمام شرایط انسان لحاظ شود. یعنی غایات، روش، مبنا و موضوع.
«خبرگزاری دانشجو»- حال سوال آن است که این امر یعنی اسلامی سازی محقق شده یا در شرایط کنونی قرار است که در قبال علوم انسانی موجود که عموماً منطق غربی در آنها رسوخ کرده است، ایجاد شود؟
ایزدهی: در واقع تا حدی علوم انسانی اسلامی ایجاد و تحول در این علوم آغاز شده است، اما به هرحال باید روش ها را بازخوانی و دانش ها را در راستای این هدف بزرگ تغییر داده و به روز کنیم. ضمن آن که ما در بستر دانش انسانی اسلامی نوشته شده ای قرار نداشته ایم، اما با این وصف گام های خوبی برداشته شده و اگر قرار باشد که نظام اسلامی تمدنی ایجاد شود چاره ای نیست جز اینکه ابتدا نظام معنایی مبتنی بر اسلام تعریف شود.
در واقع دروازه تمدن اسلامی جز با تدوین نظام اسلامی ممکن نخواهد شد، البته هر دانش و شاخه ای از این علوم مبانی خود را دارد.
«خبرگزاری دانشجو»- در این میان و در شرایطی که به دنبال احقاق این مهم یعنی علوم انسانی اسلامی هستیم، نقش وحدت میان حوزه و دانشگاه را تا چه حد موثر دانسته و ارزیابی تان در این رابطه چیست؟
ایزدهی: ببینید، حوزه، مبانی دینی را می شناسد و اگر انتظار، تحقق این امر یعنی اسلامی سازی علوم انسانی و ابتنای این علوم بر دین باشد طبیعتاً باید تکیه کار بر دین شناسان باشد، اما از سوی دیگر بسیاری از رشته ها ظرفیت های موضوع شناسی دقیقی دارند که این موضوع شناسی ها به دست عالمان دین ضرورتاً حاصل نمی شود، اگر موضوع بد و یا جهت ساز تعریف شود طبیعتاً صورت مسأله تغییر می کند، پس حضور متخصصان هر حوزه ای لازم و ضروری است.
با این تفاسیر باید اصحاب تخصص در رشته های مختلف، در دانشگاه و حوزه موضوعات را بیان کنند و به بررسی آن بپردازند. پس اگر بر اساس موضوع شناسی دقیق احکام متناسب را قرار دهند این تعامل بین حوزه و دانشگاه سبب می شود که تمدن قابل قبول ایجاد کنیم.
«خبرگزاری دانشجو»- در حال حاضر موسسات متعددی در شهر قم شکل گرفته اند که در حوزه علوم انسانی کار می کنند و اتفاقاً دغدغه علوم انسانی اسلامی را دارند، تعدد این موسسات در روند تحول می تواند مثبت باشد؟
ایزدهی: در جامعه غرب هم نظام واحد معینی شروع به تدوین این علوم نکرد و اندیشکده های مختلف کار را آغاز کرده و هر کدام یک سطح از بحث را عهده دار شدند، لذا بر اساس این رویکردی که نیاز داشتند تمدن متمایزی ایجاد شد. در نهایت زمانی در حدود 200 سال گذشت تا این مبانی نقد و خلاها گرفته شده و چارچوب مستحکمی شکل گرفت.
در حال حاضر در حوزه علمیه قم دغدغه ایجاد تمدن اسلامی مبتنی بر دانش های اسلامی ایجاد شده است و هر کدام از اندیشکده ها بر اساس رویکرد دانشی خود پیش می روند. البته قرائت های مختلفی نیز وجود دارد، حال اگر قرار باشد که نظریه کاملی تولید شود باید اولاً مباحث، نقد، و بعد از گذر زمان، پارادایم قابل قبولی ارائه شود.
اما در مورد این موسساتی که اشاره داشتید، البته این موسسات باید در قالب نظام واره بوده و جزایر جدا از هم نباشند. برخی موسسات که اندیشمندان برجسته در آنها فعالیت دارند مشکلی ندارند، یعنی چون نظریات قوی است، یک نظریه و حرف قوی جای خود را باز کرده و قابلیت ارائه را یافته است، بنابراین نفس وجود این موسسات در راستای تحول علوم انسانی مفید است، اما باید روح واحدی داشته باشند و نقد و برگزاری کرسی های نظریه پردازی و گفتگو را محور قرار دهند.