گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ حضرت آیتالله جوادی آملی دی ماه سال 87، در یک برنامه تلویزیونی، که با موضوع فلسفه قیام خونین حضرت اباعبدالله الحسین (ع) پخش میشد، پس از بررسی موضوع عصمت در قسمتی از بحث به مقوله اعتدال و عدالت پرداختند و با تاکید بر عدل محوری به طرد شعار اعتدال اشاره نمودند. تامل در این بیانات که توسط یکی از برجستهترین مفسران قرآن در عصر حاضر مطرح میشود، میتواند در سطح مفهومشناسی اعتدال بسیار راهگشا باشد.
ایشان در ادامه مباحث خود میفرمایند: وجود مبارک حسین بن علی حامل عدل بود نه اعتدال. برخی از سیاستمدارها یا برخی از اقتصاددانان، طرفدار تعادل و اعتدالاند؛ یعنی هر چه مردم میطلبند، ما باید عرضه کنیم، یعنی تعادل تقاضا و عرضه؛ خواه تقاضای آنها به مقتضای فطرتشان باشد یا نباشد، خواه تقاضای آنها به اقضای دین باشد یا نباشد، خواه تقاضای آنها به اقتضای وحی الهی منظم شده باشد یا نباشد! اینها کالای سیاست میفروشند اینها سیاست فروشاند.
ایشان در ادامه حضرات معصومین (ع) را حامی عدل معرفی می کنند و میفرمایند: ولی وجود مبارک حسین بن علی بن ابی طالب (ع) مانند معصومان و انبیا و اولیای دیگر حامی عدل است. حوزه اقتضا را تشریح میکنند، برابر مقتضای آن اقتضا کالا عرضه میکنند، نه برابر تقاضا! آنکه برابر تقاضا کالا عرضه میکند او گرفتار تعادل است و از عدل محروم است. آنکه برابر اقتضا کالا عرضه میکند او حامی عدل است؛ هم خودش سعید است و هم جامعه را به سعادت میرساند. فطرت انسان، هویت انسان حق را میطلبد.
ایشان همچنین میفرمایند: بنابراین وجود مبارک حسین بن علی (ع) برابر با عدل حرکت کرد، نه برابر با اعتدال! آنها که میگفتند: حجاز آشوب است، مدینه و مکه و عراق و کوفه و سایر مناطق کلاً آشوب است و آنجا نروید،آن ها برابر اعتدال و تعادل سخن میگفتند، برابر تقاضا و عرضه حرف می زدند. اما وجود مبارک حسین بن علی برابر «عدل» قیام کرد، گفت: اقتضاء مهم است، نه تقاضا.
این مفسر قرآن در تبیین اقتضای صحیح که مبنای عدل است، به بررسی ابعاد مختلف انسان و اقتضائات مربوط به هر بعد می پردازد: هویت جوامع بشری مقتضی تمدن صادق است، مقتضی نهضت خونین است، مقتضی کربلای صادق است، مقتضی حکومت عدل است، باید به آن مقتضای مقتضی درونی پاسخ داد، نه طبق تقاضا که نشئت گرفته است در بخش اندیشه، از وهم و خیال و در حوزه ای انگیزه، از شهوت و غضب.
اگر چیزی در بخش اندیشه، ازعقل نظری تام مدد بگیرد و در بخش انگیزه، از عقل عملی کامل که به عبدالرحمن و اکتسب الجنان استمداد کند، آن اقتضای حق است. مقتضای آن اقتضاء حق است، باید به او پاسخ داد، ولو به ریختن خون و تحمل شهادت و اسارت.
باید انسان را با انسان شناخت، نه انسان را با بیرون از انسان! اگر ما انسان را با انسان شناختیم، یعنی عناصر محوری انسان را، که هویت و ماهیت و فطرت و عقل اوست، که خدا به او عطا کرده است، ارزیابی کردیم، می فهمیم که این هویت، مقتضی چه چیزی است، برابر اقتضای صحیح هویت و فطرت ما مقتضاء را به مقتضی عطاء خواهیم کرد، این می شود «سیاست».
اگر در زیارت جامعه به خاندان عصمت و طهارت(ع) عرض می کنیم: شما «ساسه العباد» هستید، سیاست مداران بندگانید، برای همین جهت است که این ها حامی عدل اند، نه اعتدال! این ها برابر اقتضای هویت حرکت می کنند، نه تقاضای وهم و خیال یا تقاضای شهوت و غضب. اگر این چنین شد، نموداری از نهضت حسینی و سالار شهیدان(ع) روشن می شود.
خردنامه همشهری/ شماره 122