گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»، تا کنون مباحث متعددی پیرامون چرایی و اهمیت تحول در علوم انسانی مطرح شده است، طیفهای مختلف فکری در این رابطه به اظهار نظر پرداخته و دیدگاههای خود را بیان کردهاند با این حال تاکنون روند تحول علوم انسانی آنچنان که شایسته و بایسته است نمود نیافته است.
در راستای بررسی نقش اساتید و پژوهشگران در تحول علوم انسانی با دکتر حسن احمدی زاده، عضو هیات علمی دانشگاه کاشان و محقق حوزه فلسفه دین به گفتگو پرداختهایم که حاصل آن را می خوانید.
«خبرگزاری دانشجو»- سال هاست که سخن از تحول علوم انسانی به میان می آید، اما این تحول آنچنان که باید در بدنه علمی محسوس نیست، به نظر شما مهمترین علت این مساله چیست؟
احمدیزاده: این مساله را به جهات مختلفی می توان پاسخ داد، یک علت به جهت سیاست گذاری های متولیان امر است. یعنی به علت تغییر دولت برخی سیاست گذاریها بعضا تغییر کرده است و همین تغییرات موجب کند شدن روند تحول می شود.
ما می بینیم مسئولانی که الان متولی بحث تحول هستند تحت تاثیر همین تغییر سیاست گذاریها آن شتاب سابق در حوزه تحول علوم انسانی را ندارند و این مساله ای است که بیش تر باید مسئولین سیاست گذار پاسخگو باشند تا متفکران و اندیشمندان این حوزه.
اما از جهت سیاست گذاری های کلان که بگذریم مسالهای که از لحاظ فلسفی می توان به آن پرداخت آن است که متفکران و صاحب نظرانی که در این حوزه کار می کنند هنوز در بسیاری از موارد در تبیین بسیاری از موضوعات به وفاق نظری دست نیافته اند.
در مسایل فلسفی به طور خاص و در مسایل علوم انسانی سه موضوع هست که هر اندشیمندی در علوم انسانی باید تکلیف اش را با این سه حوزه مشخص کند. اولین حوزه مباحث مربوط به خودشناسی، دومین حوزه مباحث مربوط به جهان شناسی و سومین حوزه مباحث مربوط به خداشناسی است، یعنی اگر مثلثی را در نظر بگیریم که این سه ضلع را داشته باشد باید هر رشته ای در حوزه علوم انسانی تکلیف اش با این سه مشخصه معلوم شود.
من نمیگویم در رشتههای غیر علوم انسانی چون رشته هایی که در حوزه دانش های طبیعی تحقیق می کنند تکلیف شان با این سه حوزه مشخص است و معتقدند که طبیعت از سوی خدا آفریده شده و در خدمت بشر است و تا جایی که ممکن است باید از طبیعت بهره مثبت بگیریم ولی در حوزه های علوم انسانی هنوز متفکران ما رابطه شان را با این سه حوزه مشخص نکرده اند و معلوم نیست که خودشناسی را صرفا باید به خاطر خداشناسی دنبال کنیم یا این مساله وسیله ای برای طبیعت شناسی است همین رویکرد در مورد سایر اضلاع مثلثی که اشاره کردم مصداق دارد.
برخی معتقدند که مباحث علوم انسانی در غرب تحول یافته است شاید یک دلیل اش این باشد که ربط این علوم را با سه ضلع مثلث روشن کرده اند و توانسته اند پیشرفت هایی داشته باشند.
«خبرگزاری دانشجو»- یکی از مهمترین راهکارهای تحول علوم انسانی همکاری توامان دانشگاه و مسئولان مرتبط با مباحث این حوزه در سطح دولت است، اما اساتید دانشگاهی تا چه اندازه می توانند در این مسیر راهگشا باشند؟
احمدیزاده: اساتید دانشگاه اتفاقا در زمینه بحث تحول بسیار مشتاق اند و تا جایی که من می بینم خیلی ها مایل اند که به این بحث کمک کنند و دغدغه دارند و خیلی از آنها برنامه ها و طرح های مدون و قابل تاملی دارند ولی متاسفانه بسیاری از مسئولین و متولیان امر به این طرح ها و تفکرات و مباحث مورد نظر بسیاری از اساتید توجه نمی کنند و یا صرفا با برگزار کردن یک سری همایش ها و نشست های تکراری و کلیشه ای گزارش کاری تهیه می کنند بدون این که بهره ای از این طرح ها داشته باشند . می بینم که در این چندسال اخیر همایش ها و برنامه های مختلفی برگزار شده است ولی کجای این جریان تحول علوم انسانی از این طرح ها بهره برده است.
به نظر من متولیان امر باید کمی بیشتر نسبت به دانشگاهیان و محققان جوانی که توامان به سنت فکری و دانشگاهی تعلق داشته و در عین حال با جریان پیشرفت علوم انسانی روز آشنایی دارند توجه کرده و از آنها بهره ببرند.
«خبرگزاری دانشجو»- چرا تاکنون این همکاری دو جانبه آنچنان که باید دیده نشده است؟
احمدی زاده: فکر می کنم دلیل مهم اش همان تغییر سیاست های کلان در حوزه دانشگاه باشد که پیشتر اشاره داشتم.
«خبرگزاری دانشجو»- تقویت کرسی های آزاداندیشی در دانشگاه ها تا چه اندازه می تواند در رابطه با مساله تحول علوم انسانی اثرگذار باشد؟
احمدی زاده: کرسی های آزاداندیشی نیز به شرطی تاثیر گذار خواهد بود که طرح و برنامه اش مشخص باشد و چارچوب دقیق و روشنی داشته باشد اینکه در چه موضوعاتی و تا چه حدی و با چه مسایل و با چه امکاتانی می توانیم این کرسی ها را برگزار کنیم به تنهایی مساله ای است که باید به آن توجه کنیم.
هنوز هم که هنوز است کرسی های آزاداندیشی برای بسیاری روشن نشده است، کسی که در کرسی های آزاداندیشی دعوت می شود واقعا برایش روشن نیست چراکه در بسیاری از این کرسی ها به جای آنکه مباحث مربوط به کرسی طرح شود مباحث حاشیه ای طرح می شود که هیچ ربطی هم با مووضع کرسی ندارد، این چنین روندی قطعا نمی تواند در تحول علوم انسانی موثر باشد.
قطعا برگزاری کرسی های آزاداندیشی می تواند مسیر را برای تحول علوم انسانی هموار سازد اما به شرطی که این کرسی های در مرحله اجرا نیز از نظام مندی برخودار باشند.
«خبرگزاری دانشجو»- چرا این مباحث حاشیه ای در کرسی های آزاداندیشی مطرح می شود؟
احمدی زاده: ببینید، عوامل مختلفی دارد که به لحاظ جامعه شناسی و محیط های فرهنگی می توان بررسی کرد. ما به تعداد دانشگاه های کشور محیط های فرهنگی داریم. درست است که دانشگاه های متعددی در کشور وجود دارد، اما یک فرهنگ در تمامی این دانشگاه ها حاکم نیست، من قبول دارم که سیاستهای کلان و مبانی مشخص در دانشگاه های ما حاکم است اما در طرح و برنامه ها و دیدگاه هایی که در سیاست های دانشگاه ها تاثیرگذار است باید نسبت به این تنوع فرهنگی توجه داشته باشد.
این فرهنگهای دانشگاهی متفاوت در سیاست های کلان تک تک دانشگاه ها در برگزاری همایش ها و کرسی های آزاداندیشی و جلساتی که مربوط به این مسایل است تاثیر می گذارد و بعضا مباحث به حاشیه می رود که این مساله طبیعی است و نمی توانیم بپذیریم که در تمام دانشگاه های ما یک سیاست کامل و مشخصا واحدی حاکم باشد. پس این مساله طبیعی است و نباید این رویکرد طبیعی را به عنوان نقطه منفی در نظر بگیریم بلکه باید از آن بهره بگیریم و به دیدگاه های مختلف احترام گذاریم تا به مرور زمان شاهد پیشرفت در حوزه علوم انسانی و تحول باشیم.