گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»- رضا سیمبر؛ فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری در ماه مبارک رمضان و در جمع دانشگاهیان فرصت خوبی را میآفریند تا در خصوص ابعاد مختلف دیدگاههای ایشان قلم زده شود تا آنها هرچه بیشتر تبیین و نهایتاً اجرایی شوند. نوشتار حاضر با همین انگیزه به نگارش در آمده است، تا مجال بیشتری برای تحقق خواستههای ایشان در دانشگاههای کشور ایجاد شود.
امروزه آموزش عالی از اساسیترین ارکان اصلی خیزش به سمت پیشرفت و توسعه محسوب میشود. نیروی انسانی ماهر اصلیترین شاخصه پیشرفت و توسعه کشورها و از مهمترین عوامل قدرتی آنها محسوب میگردد. در این راستا توسعه علمی و تقویت نهادهای آموزشی و پژوهشی میتواند تمهید کننده راه به سمت تحقق در سایر زمینههای توسعه باشد. نیروی انسانی ماهر به طور عمده از طریق آموزش عالی و دانشگاههای کارآمد و مؤثر قوام مییابد.
بنابراین شایسته است اصلیترین نقش دولت در زمینه آموزش عالی، توسعه علوم تحقیقات و فناوری، تقویت روحیه تحقیق و تتبع، ترویج تفکر خلاق و ارتقای فرهنگ علم دوستی باشد، تا به این ترتیب ارزشهای انسانی و اسلامی شکوفا گردد و جلوههای هنر و زیباییشناسی متجلی گردند و میراث تمدن اسلامی و ایرانی حفظ شوند.
جهان قرن بیست و یکم به شدت متأثر از فـناوری مدرن و پیشرفته در زمینه اطلاعرسانی است. توانایی شگرف دنیای مدرن برای ایجاد ارتباط همزمان باعث شده تا زمان و مکان در بسترهای جدیدی قابل تعریف باشند این تحول به حدی بزرگ و سریع است که به سختی میتوان چشماندازهای فردای آن را از روزنههای تنگ امروز ترسیم نمود. ولی آنچه به یقین و بدون تردید فراخور شرایط فعلی است تأثیرپذیری گستردة جوامع انسانی از این شرایط و تغییرات است که میتواند در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و نظامی تجلی یابد.
در این مجموعه نقش علم و نظام تولید و توزیع معرفت از جایگاه ممتازی برخوردار است. دو حوزه آموزش و پژوهش در این گردونه نقشی اساسی دارند تا بتوانند بستر مناسب را برای ایجاد و شکلگیری جهانی انسانی و عادلانه به وجود آورند. در واقع علم و دانش است که باید با پیچیدگیها و غوامض جوامع امروزی مقابله نماید، و البته دین و فرهنگ نیز در تلطیف شرایط بوجود آمده نقش عمدهای را ایفا مینماید.
تا چند دهه پیش در مجموعه پارامترهای قدرتی کشورها، قدرت نظامی از مهمترین عوامل محسوب میشد؛ اما در دنیای امروز در محور اصلی قدرت و اقتدار، نهادهای دانشگاهی در دو عرصه آموزش و پژوهش قرار میگیرند. با علم به این معنا، دولتهای پیشرفته بالاترین انرژی خود را صرف توسعه علم و تحقیق میکنند. چرا که آنها به خوبی دریافتهاند اقتدارشان یا به عبارت دیگر توانایی اعمال و کنترل قدرت منوط به گسترش تواناییهای علمی است و این امر نیز جز با انجام اصلاحات در استراتژیها و تاکتیکهای مربوط به مدیریت و ادارة مراکز علمی و پژوهشی محقق نمیشود.
در این راستا، قدرت تفکر و طراحی استراتژیها و تاکتیکهای مناسب از اهمیت ویژهای برخوردار است. معیارهای ارائه شده هدف قرار میگیرند و راه رسیدن به آنها ترسیم میگردد و موفقترین بازیگران در عرصه رقابت آنهایی هستند که هر چه سریعتر و با کیفیتی مناسب خود را به سطح استانداردهای مطلوب در گسترة جهانی برسانند و بنابراین در میدان رقابت عنصر وقت و زمان از جایگاه ویژهای برخوردار است و هرگونه اتلاف زمان به معنای عقب افتادگی و شکست است.
با توجه به این روند ایجاب میکند که جامعه ایران امروز نیز راهبردها و سازوکارهای جدیدی را متناسب با پیشرفت و توسعه علمی در دنیای امروز اتخاذ نماید. اقتدار ملی با توسعه علمی کشور تقویت خواهد شد چرا که هر نوع توانمندی بر ستون دانایی قرار میگیرد. در این راستا لازم است تا مراکز دانشگاهی و پژوهشی بتوانند تعامل و روابط گسترده مؤثری با جهان مدرن امروز برقرار سازند و به این ترتیب با مشکلات و چالشهای موجود به مقابله برخیزند. در زمینه توسعه علمی، کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه مشترکات زیادی دارند: دفع نیروهای متخصص، عدم کارآیی در جذب نیروهای کیفی تخصصی، ناتوانی در پرورش استعدادهای جوان و درخشان، ضعف مدیریت نهادهای علمی، کمبود بودجه تحقیق و توسعه، ضعف فرهنگ ملی و بومی، توجه به ابزار و بیتوجهی به مغزها و اندیشهها، تأکید بیش از حد به خرید خارجی و کم توجهی به تولیدات داخلی، ضعف در اقدامات قانونی و نهادینه شده و ناتوانی در مدیریت نظامهای جامع و پر حجم. اینگونه کشورها با توجه به این ضعفهای ساختاری غالباً در مقابل تهاجم نظامی و فرهنگی کشورهای پیشرفته بیدفاع هستند.
اما میان کشورهایی که به سمت توسعهیافتگی خیز برداشتهاند نیز مشترکات زیادی وجود دارد. بودجه تحقیق و توسعه درصد قابل توجهی از درآمد ناخالص ملی را تشکیل میدهد، شاخصههای علم و فناوری در آنها رشد فزایندهای دارند. مراکز تحقیقاتی فعال در آنها تأسیس شده است. با برنامهریزی و سیاستهای جذب مناسب موفق شدهاند برخی از نخبگان علوم و تکنولوژی بومی را در کشور خود حفظ نمایند. محققان برجسته کشور از اختیارات ویژه برخوردار شدهاند. فرهنگ تمایز میان پر مایگان و کم مایگان پذیرفته شده است. ارتباط کالبدی و عمده میان علوم و صنایع ایجاد شده است و اندیشههای بومی به مجرای تولید، رهبری شدهاند.
به همین دلیل است که اینگونه کشورها در مقابل تهاجم کشورهای پیشرفته حرفی برای گفتن دارند. برای غرب امکان ندارد بتواند جلوی برنامه هستهای هند یا برنامة فضایی و ساخت موشکهای بالیستیک آن را بگیرد زیرا تکنولوژی هند مبتنی بر علمی است که در هند بومی شده است؛ اما مانع کشورهای دیگر مانند عراق میتواند باشد و حتی آن کشور را عملاً نابود کند، زیرا تکنولوژی آن وارداتی است و علم در آن کشور هنوز ریشه ندوانیده است.
بنابراین دو روند گوناگون در سطح جهانی مطرح است: برخی کشورها توانستهاند سد توسعهنیافتگی را بشکنند و به جرگه کشورهای پیشرفته بپیوندند؛ اما هنوز برخی به موفقیت نرسیده و حتی به قهقرا رفتهاند. به راستی رمز این موفقیتها چه بوده است؟ چرا برخی خوب عمل کردهاند و برخی دیگر عقب ماندهاند. این درحالی است که بدون تردید همه مایلند از حیطه عقبافتادگی و توسعهنیافتگی خارج شوند و راه را برای رشد و ترقی باز کنند.
ما باید هرچه سریعتر با کارشناسی مناسب به طرح و برنامهریزی لازم بپردازیم. البته باید بدانیم که راه حلهای وارداتی و کلیشهای مشکل گشا نیست و شرایط و پیچیدگیهای جامعه امروزمان باید مد نظر قرار گیرد. تجارب کشورهای مختلف نشان میدهد که با ارادة ملی و برنامهریزی صحیح میتوان بر توسعهنیافتگی علمی غلبه کرد مدلهایی که کشورهای مختلف انتخاب کردهاند یکسان نیست، مدلی که راهگشای مسائل کشورها باشد مدل متفاوتی خواهد بود؛ اما مشترکات نشان میدهد برای توسعه اصولی دستور کاری وجود دارد که باید از آن تبعیت نمود.
ما باید هرچه سریعتر با کارشناسی مناسب به طرح و برنامهریزی لازم بپردازیم البته باید بدانیم که راه حلهای وارداتی و کلیشهای مشکل گشا نیست و شرایط و پیچیدگیهای جامعه امروزمان باید مدنظر قرار گیرد. تجارب کشورهای مختلف نشان میدهد که با ارادة ملی و برنامهریزی صحیح میتوان بر توسعه نیافتگی علمی غلبه کرد.
صیانت از جایگاه علمی دانشگاهها و تلاش برای ممانعت از تبدیل آنها به باشگاههای سیاسی
همانطوری که مقام معظم رهبری اخیراً در دیدار خود در جمع دانشگاهیان کشور فرمودند، دانشگاهها نباید به یک باشگاه سیاسی تبدیل شوند، به تعبیر ایشان این پدیده سمی مهلک برای دانشگاههاست. ایشان تأکید کردند که این امر به معنای نفی مشارکت دانشگاهیان و دانشجویان در روند سیاسی کشور نیست؛ اما تأکیدشان این بود که دانشگاه محلی برای اعمال جناحبندیها و خط بازیهای سیاسی نباشد. متأسفانه این امری است که بارها و بارها در مقاطع مختلف گریبانگیر دانشگاههای ما شده است. چه در مدیریت ستادی وزارت علوم، و چه در دانشگاههای استانها و تهران، تغییر دولت باعث شده است که دانشگاه به محل تسویه حسابهای خطی و جناحی تبدیل شود و واقعاً این امر سم مهلکی در مدیریت دانشگاههاست.
در عرض مدت کوتاهی، بسیاری از نخبگان از مدیریتها برکنار میشوند. اگرچه پدیده چرخش قدرت و مدیریت خوب است؛ اما باید دقت شود که این امر به خصوص در دانشگاهها با رعایت علم و تعهد دانشگاهیان و نه گرایشات و تمایلات سیاسی و خطی آنها صورت پذیرد. همانطور که رهبر معظم انقلاب تأکید داشتند، اگر جا به جایی مدیریتی در دانشگاهها بر اساس معیارهای حزبی و سیاسی صورت پذیرد، دانشگاه به کلوپ سیاسی تبدیل شده و از پیشرفت باز خواهد ماند. و باعث عقب ماندگی آن میگردد.
همچنین ایشان تأکید داشتند، سایر مشارکتهای سیاسی لازمه پیشرفت دانشگاه است مانند تأکیدی که بر روی کرسیهای آزاد اندیشی است. اما اصل، صیانت از جایگاه علمی آموزشی و پژوهشی دانشگاههاست. استادان ما در موضوع بومیسازی علوم انسانی که از اهمیت ویژهای برخوردار است نباید اسیر دستبسته الگوهای وارداتی غربی باشند. نباید اندیشههای سکولار غربی به دانشجویان ما منتقل شود و باید راهی برای نقد منصفانه آنها وجود داشته باشد. نباید اساتید ما به دانشجویان ما القا کنند که هرچه در غرب میگذرد خوب است و باعث پیشرفت، بلکه باید نقد دقیق از الگوهای وارداتی غربی ارائه گردد و همه الگوهای وارداتی ممیزی شوند در عین حالی که خودمان هم روی الگوهای اسلامی و ایرانی پیشرفت کار کنیم.
تغییر دولت باعث شده است که دانشگاه به محل تسویه حسابهای خطی و جناحی تبدیل شود و واقعاً این امر سم مهلکی در مدیریت دانشگاههاست. در عرض مدت کوتاهی، بسیاری از نخبگان از مدیریتها برکنار میشوند.
لزوم تغییر در نگرشها و بینشها
در این باره جامعه و حکومت نیازمند تغییر در نگرشها و بینشهای خود نسبت به جایگاه و منزلت دانشگاه هستند. این امر مستلزم تغییر ساختاری در نظام اداری و برنامهریزی اقتصادی کشور است. لازم است دانشگاه و دانشگاهیان از اولویت برخوردار باشند. اولویت در تصمیمگیریهای کلان کشوری و اولویت در ارائه مشاوره و رایزنیهای مهم پیش شرط اساسی برای رشد و توسعه راهبردی کشور است باید نخبگان فکری در مناصب کلیدی و اجرایی کشور سهم چشمگیری داشته باشند و مهمتر آنکه در مقام مشاورههای عالی قرار گیرند. شاید به جرأت بتوان گفت رمز اصلی موفقیت کشورهای توسعهیافته تکیه آنها به نظرات دانشگاهیان است. این کشورها برای علمی نمودن تصمیمگیریهای اجرای در همه وزارتخانهها و حتی نمایندگان مجلس از نظرات تخصصی دانشگاهیان برخوردار میگردند و همه وزرا از مشاورین دانشگاهی در تصمیمگیریهای عمده و کلان بهره میجویند.
به این نکته نیز باید اشاره نمود که نظام مدیریت دولتی مدرن در جهت رفع نارساییهای مدیریت دولتی سنتی یا ادارة امور عمومی با توانمندیهای نو و جهتگیریهای تازه، شکل گرفت و در تجربیات اولیه اثربخشی و کارآمدی خود را نشان داد. یکی از ویژگیهای این نوع مدیریت، رها ساختن دولت از تصدیها، انحصارات و فعالیتهایی بود که بخش خصوصی و مشارکتهای مردمی قادر به انجام آنهـا بـودنـد. در ایـن روش دولت به نقش واقعـی خود که همانا اعمال حاکمیت و نظارت عالیه است میپردازد و از ایفای نقشهای حاشیهای اجتناب میورزد.
در این روش آموزش عالی به عنوان یکی از فعالیتهای اصلی، عمده، حساس و گسترده در جامعه نمیتواند به طور انحصاری در اختیار دولت باشد و سایر نهادها در کشور از تقبل آن برحذر شوند. بنابراین در راه توسعه آموزش عالی باید به بخش خصوصی نیز قدرت عمل را ارائه نمود ولی در عین حال نظارت عالیه و کیفی دولت بر آن استمرار داشته باشد.
اولویت در تصمیمگیریهای کلان کشوری و اولویت در ارائه مشاوره و رایزنیهای مهم پیش شرط اساسی برای رشد و توسعه راهبردی کشور است باید نخبگان فکری در مناصب کلیدی و اجرایی کشور سهم چشمگیری داشته باشند و مهمتر آنکه در مقام مشاورههای عالی قرار گیرند.
دانشگاهها: راهبرد مشارکت
گسترش مشارکت دانشگاهها در امور کشور نیازمند تمرکززدائی است تا زمانی که تمرکزگرایی اصل محوری در اداره دانشگاهها باشد آنان نمیتوانند به خوبی ابداعات و نوآوریهای خود را متجلی نمایند. باید دانشگاهها و هیئت امنای آنان به تدریج و در روندی کارشناسانه و دقیق از اختیارات و مسئولیتهای اداری، مالی و فنی گستردهتری برخوردار شوند.
تقویت بنیه مالی دانشگاهها نیز میتواند نقش آنان را در تولید و فناوری در کشور ارتقاء بخشد. افزایش سهم سرمایه گذاریهای زیر بنایی در راه توسعه علمی و اعطای منابع دولتی به مراکز علمی، پژوهشی و دانشگاهی به صورت کمکهای بلا عوض میتواند شاخصهای توسعه علمی در کشور را بهبود دهد به همین جهت لازم است قانونگزاران به اصلاح قانون و مقررات عمومی در مبادلات خارجی پرداخته و تسهیلات لازم را برای پشتیبانیهای فنی و تدارکاتی از فعالیتهای آموزش و پژوهش پیشبینی نمایند.
نکته ظریف دیگر، لزوم ایجاد روزنههای کافی برای ارتباط و مراوده با مراکز علمی و فنی بینالمللی به منظور تأمین نیازهای آموزشی و پژوهشی کشور است. در این ارتباطات و مراودات دانشگاهها با جدیدترین فناوریها در سطح بینالمللی آشنا میشوند و به تبادل استاد میپردازند، سمینارهای مشترک برگزار میکنند و به این ترتیب رتبه خود را بالا میبرند.
در عین حال نظام آموزش عالی باید به گونهای طراحی شود که در آن استادان در یک فضای رقابتی به استخدام دانشگاه در بیایند آنچه لازم است در الگوی دانشگاههای غربی تقلید کنیم نظام مدیریت دانشگاهها و نظام تولید فکر در دانشگاهها بوده است. باید تلاش نمود تا نظامی ایجاد گردد که در آن نظام مؤلفههای لازم برای رشد استادی وجود داشته باشد.
استاد براساس معیارها و استانداردهای لازم و علمی و کیفی استاد شود و نه از طرق دیگر مانند احکام دولتی و وزارتی. میتوان گفت نظام آموزش عالی در کشور ما به طوری جدی در این موضوع با نقصان مواجه است نه استخدام اساتید در ایران رقابتی است و نه رشد آنها در محیط دانشگاهی. در نظامی که رقابتی نیست استاد جایگاه خودش را پیـدا نمیکند. تفکـر حاکـم بـر نظام آمـوزش عالی ما «هرمی اداری» به وجود آورده است این در حالی است که نظام آموزش و پژوهش نباید اینگونه باشد.
در دنیای توسعهیافته و پیشرفته نظام تشکیلاتی دانشگاه اداری نیست در دانشگاههای پیشرفته بین اساتید رقابت وجود دارد و ارزشها به سطح علمی استادان و تحقیقات و تولیدات فکری آنهاست. اما در ایران این تفکر حاکم نیست. متأسفانه در نظام آموزش عالی رشد استاد به وسیله معیارهای دیگری است که ارتباطی به مبانی علمی ندارد. مثلاً در ایران اگر اساتید کار اجرائی کنند پایه استادیشان بالا میرود در حالیکه این امر اصلا ربطی به پایه استادی ندارد. این نظام نمیتواند علمی و دانشگاهی باشد و چنین نظامی نمیتواند باعث رشد و توسعه تحقیقات گردد. در این شرایط تنها انگیزههای فردی تحقیقات را به پیش میبرد و بنابراین از کارآیی لازم برخوردار نمیباشد. در این راستا لازم است دانشگاهها به طور مرتب از لحاظ علمی ارزیابی و درجهبندی گردد و به جامعه نیز اعلام شود اگر دانشگاهها از پیشرفت علمی لازم برخوردار بودند باید مورد تشویق قرار گیرند در غیر اینصورت متوقف و حتی سرانجام منحل شوند. اساتید نیز باید در یک نظام رقابتی رشد کنند تا هر کس جایگاه واقعی خود را پیدا کند و تا زمانی که این موضوعات تحقق نیابد نباید انتظار داشت که پیشرفتهای پژوهشی مهمی صورت گیرد.
مشارکت دانشآموختگان در عرصه توسعه علمی
امروزه نظام ملی ما باید سخت برای پرورش استعدادها تلاش نماید. به عبارت دیگر توان استعدادهای جوانان ما فوق توان نهادهای علمی میباشد، بنابراین تا دورة معینی امکان پرورش و تربیت موجود است، و در مقاطع بالاتر معمولاً نهادهای موجود قابلیت برآورده نمودن استعدادهای جوانان نمیباشند. و طبیعی است که در شرایط دنیای امروز آنان جذب کشورهای پیشرفته شده و آنان نیز از اینگونه نیروی انسانی استقبال نمایند. این در حالی است اگر تصور نماییم به یکباره متخصصان ایران خارج از کشور یا برخی از آنها تصمیم بگیرند به ایران بازگردند امکان جذب آنها در مؤسسات داخلی وجود ندارد و این موضوع از شاخصههای عقبماندگی است که در کشورهای توسعه نیافته مشاهده میشود. در صورتی که کشورهای پیشرفته نه تنها آمادگی جذب دارند بلکه حتی به طور فعال به دنبال جذب نیروهای متخصص میروند.
البته لازم به یادآوری است که در نظام آموزشی تغییر از پایه باید مد نظر قرار گیرد. به عبارت دیگر از مرحله دانشآموزی روند آموزش و تربیت به گونهای باشد که بهترین بهرهوری را داشته باشد. قاعدهمندی فکری و رفتاری باید از دورة آموزش ابتدائی شروع شود و تا دبیرستان ادامه پیدا کند. متأسفانه در نظام آموزشی ما، مجموعهای از مواد خام غیر قابل استفاده با روشهای عموماً غیراستدلالی و حفظ کردنی به دانشآموزان منتقل میشود و در دورة دانشگاه زمینههای پرسش، کنجکاوی علمی و استدلالی و فکری را از او میگیرد. تربیت زیر پانزده سال در شخصیت و سرنوشت فرد بسیار تعیینکننده است. قاعدهمندی فکری مهمترین رکن ایـن آموزش است. دولت متصدی ایجاد تحول جدی در نظام آموزش دورة ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان است، به طوری که دانش آموزانی با هویت استدلالی و قاعدهمند تربیت کند.
امروزه نظام ملی ما باید سخت برای پرورش استعدادها تلاش نماید. به عبارت دیگر توان استعدادهای جوان ما فوق توان نهادهای علمی میباشد، بنابراین تا دورة معینی امکان پرورش و تربیت موجود است، و در مقاطع بالاتر معمولاً نهادهای موجود قابلیت برآورده نمودن استعدادهای جوانان نمیباشند.
در کنار مسئله بالا، چالش بیکاری دانشآموختگان نیز به سختی نیازمند مدیریت و پیگیری است. توسعه کمی دانشگاهها در سراسر کشور و همچنین پایین بودن توان اقتصادی، صنعتی، کشاورزی و خدماتی باعث میگردد تا جذب دانش آموختگان به کندی انجام پذیرد. این در حالی است که دو روند خصوصیسازی و کم حجم نمودن هندسه دولت تأثیرات عمدهای را از خود در این مقوله به جای گذاشته است. در حالی که دولت به سمت تمرکززدایی و کاهش تصدی امور حرکت میکند بخش خصوصی نیز از پتانسیلهای لازم جهت جذب دانشآموختگان کشور برخوردار نیست. ساختار ناتوان اقتصاد کشور هم در بخش عمومی و هم در بخش خصوصی فاقد ویژگیهای لازم جهت به چرخه در آوردن توسعه علمی کشور است.
نکته مهم در این مجموعه ارتقاء کیفیت آموزشی و در عین حال پاسخگویی به تقاضای اجتماعی برای برخورداری از آموزشهای عالی است. این در حالی است که سایر مشکلات و معضلات مانند تنگناهای مالی و بودجهای دانشگاهها و عدم تناسب درآمد اعضای هیئت علمی با نیازهای آنان و پوسیدگی ساختار تحقیقاتی و فناوری کشور ما ناکارآمدی روشهای موجود سیاستگزاری علمی را هر چه بیشتر هویدا میسازد. دانشگاهـها قلب و هسته اصلی تحرک فرهنگی کشور نیز محسوب میشوند. آنها هستند که میتوانند قشر متحرک اجتماعی یعنی جوانان را به مسیر مورد دلخواه و مطلوب هدایت نمایند. دانشگاه مدرسة تربیتی و فکری جوانان کشور این گرانبهاترین سرمایه ملی است، بنابراین شایسته است بالاترین سرمایهگزاریها را برای آن انجام داد تا نهاد دانشگاه به عنوان یک نهاد واسط فرهنگی علاوه بر تأمین نیروی انسانی متخصص و ملتزم به آرمانهای اعتقادی و اجتماعی و نیز تولید علمی و پژوهشی و حل معضلات پیچیده کشور، معطوف به تولید فکری ارزشی و هنجاری و خلق الگوهای اجتماعی و مشارکت در امر فرهنگسازی و ترسیم روندهای آینده باشد.
البته قابل ذکر است که نقش دادن به افراد فعال و پراندیشه برای گسترش فعالیتهای تخصصی لازمه توسعه علمی است، در حالی که نهادهای علمی و صنعتی ما فاقد انعطاف لازم در این راستا میباشند. اگر متخصصی در سازمانی ایده جدیدی داشته باشد تمهیدات لازم برای تحقق بخشیدن به آن اندیشیده نشده است. به این دلیل رشد کیفی در مراکز آموزش عالی پژوهشی و یا حتی صنعتی ما به ندرت دیده می شود. راز پیشرفت در نهادهای علمی توجه کردن و توجه دادن به اندیشههای نو و کاربردی و توانمند ساختن افراد فعال و پر اندیشه است. نهادی که بدون توجه به این سازوکار بنا گردد زود پیر و فرسوده میگردد.
نکته دیگر آنکه ضعف مدیریت علمی است متأسفانه میتوان گفت در بسیاری از مراکز علمی کشور، به مدیریت به عنوان یک علم نگریسته نمیشود. طبیعی است مدیریت ضعیف یک مرکز علمی که درک صحیحی از چگونگی کار در یک مرکز تحقیقاتی ندارد، اجازه رشد به مرکز علمی نمیدهد، در واقع چنین مدیرانی خود مانع رشد هستند و بدیهی است شرایط در چنین مؤسسات علمی پذیرای افراد کیفی نیست.
*دکتر رضا سیمبر؛ استاد گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه گیلان/ پایگاه تحلیلی- تبیینی برهان