کد خبر:۳۳۲۲۳۸
دانشمندی و روشنفکری ـ 1

وقتی دانشمندان، کم و بیش، جای روشنفکران را می‌گیرند/ عالم متروک روشنفکران

اکنون که کم و بیش پژوهندگان و دانشمندان جای روشنفکران را گرفته‎اند، باید ببینیم دوران دانشمند‎ـ ‎روشنفکر چه مدت طول می‎کشد و به کجا می‎رسد.
وقتی دانشمندان، کم و بیش، جای روشنفکران را می‌گیرند/ عالم متروک روشنفکران

گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»- رضا داوری اردکانی*؛ به مناسبت طرح «ریشه‎کنی فقر به مــــدد علـــم» مطالبی تحت عنوان «علـم، جامعـــــــه و روشنفـکری» درباره سابقه این طرح و تجربه 200 ‎ساله تاریخ تجدد و کامیابی‎‎ها و ناکامی‎‎های آن نوشته شد. در آن نوشته، بیشتر نظر به ارتباط و نسبت میان دانش و روشنفکری در صحنه زندگی و تاریخ بود.

 

روشنفکری در تاریخ یکصدساله برآمدن و شکوفا شدنش، بیشتر از سیاست ‎ـ‎و نه از علم‎ـ‎ بازخواست می‎کرده است که چرا به وعده‎‎های منورالفکری قرن هجدهم وفا نشده است. پرسش و اعتراض روشنفکری، قاعدتا باید بر این اساس استوار می‎بوده است که وعده قرن هجدهمی پدید آمدن جهان صلح و آسایش و بی‎نیازی و سلامت و بی‎مرگی را تحقق‎یافتنی می‎دانسته‎اند، اما اکنون که آن امید تقریبا بر باد رفته است (هرچند که هنوز آثار آن رویا را در گفتار‎های رسمی اهل دانش و سیاست به‎خصوص در جهان توسعه‎نیافته می‎توان یافت)، روشنفکر چه درخواستی داشته باشد و از چه کسی درخواست کند.

 

درخواست که نباشد، صاحب درخواست هم ساکت می‎ماند. اگر روشنفکران از 30-40 سال پیش تقریبا به انزوای سکوت پناه برده‎اند (یعنی اگر زمان روشنفکری دیگر تمام شده است) وجهش باید این باشد که پی برده‎اند راه سیاست به مقصدی که در خیال قرن هجدهم ظاهر شده بود، نمی‎رسد. اما آن خیال را آسان نمی‎توان از دست داد، زیرا اگر آن خیال به‎کلی از دست برود، آنچه را که شاعران و متفکران در دهه‎‎های اخیر در باب معنی زندگی گفته‎اند، به خودآگاهی همگان می‎رسد و شاید بر اثر این خودآگاهی بی‎امید، حتی قدم‎‎هایی هم که مردمان در اینجا و آنجا لنگ‎لنگان برای پیشرفت برمی‎دارند، متوقف شود.

 

اکنون بیشترین امیدی که هست، امید به علم است و این توقع به‎وجود آمده که روشنفکران به دانشمند و ‎شأن پژوهش در جهان کنونی توجه و تاسی کنند. دانشمندان هم بکوشند با پژوهش‎‎های متناسب، راهی برای حل مشکلات و برای مقابله با آسیب‎‎هایی که آینده بشر را تهدید می‎کند، بیابند. دانشمندان به‎خصوص وقتی به خطر‎های احتمالی که آینده را تهدید می‎کند می‎اندیشند، احساس می‎کنند که باید به فکر چاره باشند. همین اندیشه است که دانشمند را به عالم متروک روشنفکری می‎کشاند و او را بر آن می‎دارد که با روشنفکر همسخن شود و قدری از وظیفه او را نیز به عهده گیرد. در این طریق است که دانشمند جای روشنفکر را می‎گیرد. اکنون که کم و بیش پژوهندگان و دانشمندان جای روشنفکران را گرفته‎اند، باید ببینیم دوران دانشمند‎ـ ‎روشنفکر چه مدت طول می‎کشد و به کجا می‎رسد.


1‎. روشنفکران دیگر در هیچ جای جهان نفوذ و تاثیری را که در 70 سال اول قرن بیستم داشتند، ندارند. در جهان در حال توسعه هم اگر هنوز جایی برای گفتار روشنفکری وجود داشته باشد، روشنفکریش ریشه در زمین تاریخ ندارد و به این جهت نفوذ و تاثیر روشنفکران زیاد نیست. مراد از روشنفکر در اینجا کسی است که از آزادی و درستی گردش امور سیاست و جامعه بر مدار حق و قانون دفاع می‎کند. اما آشوبی که در تاریخ روشنفکری پدید آمده، معنی اصطلاح را هم دستخوش اضطراب کرده است، به قسمی که معلوم نیست عنوان و صفت روشنفکر را به چه کسانی با چه اوصافی باید داد. بعضی از روشنفکران، روشنفکر به معنی خاص کلمه هستند و بعضی دیگر دانشمندان پاسدار دانش جهان جدیدند که سری هم در سیاست دارند.

 

از این میان، نویسندگان فلسفی مدافع تجدد و بیشتر اعضای گروه اول از ده‎‎ها سال پیش رو به تحلیل رفته‎اند و بازماندگانشان که هنوز زنده‎اند، دیگر تقریبا حرفی برای گفتن ندارند. پایان یافتن تاریخ روشنفکری را به فقدان استعداد خاص حمل نباید کرد، بلکه این پایان یافتن، پایان یافتن گفتار روشنفکری و منشأ اثر بودن آن است. در این وضع پایانی است که روشنفکران ملامت می‎شوند که وظایف خود را انجام نداده‎اند. اما نمی‎گویند این وظایف چیست و اگر بگویند از چیز‎هایی میگویند که ربطی به روشنفکر و روشنفکری ندارد. در کشور ما وقتی روشنفکری از جهت سیاسی کارش دشوار شد، صورتی از گفتار سیاسی شبه‎روشنفکری پدید آمد که نام روشنفکری دینی گرفت، که آن هم چنانکه باید راه به‎جایی نبرد.

 

در اروپای غربی و آمریکای شمالی وقتی علم و سیاست و مدیریت و اقتصاد کم و بیش به‎نحو هماهنگ بسط می‎یافت، روشنفکران نظارت می‎کردند که اگر در جایی خللی وجود دارد و مخصوصا اگر سیاستمداران در کار خود یا در سیاست‎‎هایی که پیش گرفته‎ بودند جانب آزادی و عدالت را رعایت نمی‎کردند، با بانگ بلند و زبان رسا از آنان بازخواست کنند. اما روشنفکر جهان توسعه‎نیافته یا در راه توسعه که هرگز در جهان هماهنگ به سر نمی‎برده است و مخصوصا اکنون که ناهماهنگی در همه‎جا بیشتر شده است، نمی‎داند که چه باید بکند و بگوید و «قبای ژنده خود را به کجای شب» سرگردانی تاریخ بیاویزد.

 

گروه دوم دانشمندان ناظر به اوضاع جهان و کشور خویشند. این گروه برای اینکه در نظارت بر گردش چرخ امور کشور جانشین شایسته روشنفکران باشند باید به دولت‎‎ها و مردم بگویند که با تغییر‎هایی که در محیط‎زیست پدید آمده و با این همه تصرفاتی که در منابع طبیعی و انسانی صورت یافته است و می‎گیرد، علم چه مددی می‎تواند به حل مسائل و رفع مشکلات بکند. فی‎المثل وقتی می‎دانیم که کشور کم‎آب ما رو به خشک‎شدن می‎رود با بی‎آبی چه باید بکنیم؟ آیا آب نوشیدنیمان را هم باید از خارج وارد کنیم و...؟ دانشمندان از هوا و دریا و زبان و فرهنگ و تکنولوژی نیز بسیار چیز‎ها می‎توانند بگویند که مایه تذکر باشد.

 

اهل فلسفه نیز باید با دانشمندان همراهی کنند و مخصوصا به وضع جهان توسعه‎نیافته و بی‎قوامی این جهان و سر بههوایی ‎مردمش در پیروی بدون تامل از رسوم و ظواهر جهان متجدد و تلقی فرهنگ و دانش به‎عنوان وسایل و اشیای مصرفی و مصرف بی‎رویه منابع انرژی و آلوده‎کردن محیط‎زیست و... بیندیشند. خوشبختانه دانشمندان در زمان ما کم و بیش به وضع خود و به آنچه بر دانش و پژوهش می‎گذرد توجه کرده‎اند. آن‎ها برای اینکه در نظارت بر گردش چرخ امور کشور، جانشینی شایسته برای روشنفکران باشند، باید به دولت‎‎ها و مردمان بگویند که بر سر جهان و آدمی چه آمده است و از امکان‎‎های آینده و آسیب‎‎ها و مصیبت‎‎هایی که در راه است چگونه می‎توان بهره برد و پرهیز کرد.


2‎ـ‎ در جهان توسعه‎نیافته دانشمند هست و گاهی تعداد دانشمندان بسیار بیشتر از نیاز کشور‎‎هاست و به این جهت بسیاری از آنان و متاسفانه بسیاری از بهترین‎هایشان به کشور‎های توسعه‎یافته می‎روند و در آنجا چون مجال پژوهش و پیشرفت دارند قدرشان مجهول نمی‎ماند. درد بزرگ همه کشور‎های در حال توسعه و به‎خصوص ما که آموزش عالی را در این سال‎‎ها توسعه داده‎ایم، این است که ارقام بسیار بزرگی از درآمد ملیمان صرف تحصیل جوانان نخبه‎ای می‎شود که برای ادامه و تکمیل تحصیل علم به خارج می‎روند و بسیاری از آنان بازنمی‎گردند. این درد برخلاف آنچه در گفتار‎های اهل تدبیر و سیاست اظهار می‎شود با اتخاذ تصمیم‎‎ها و سیاست‎‎های ناظر به پیشبرد و توسعه علم درمان نمی‎شود و شاید در کوتاه‎مدت درمانی نداشته باشد، زیرا نیاز ما به دانشمند در قیاس با دانشمندانی که هستند و خوشبختانه تعدادشان پیوسته افزایش می‎یابد کمتر است و اگر نیاز داشتیم کمتر می‎رفتند و بیشتر آن‎ها که می‎رفتند بازمی‎گشتند. در کشور ما دانش و دانشمند هست، اما دانش، بنیاد ندارد.

 

اصلا بهتر است بگوییم در جهان توسعه‎نیافته، علم و فرهنگ و تکنولوژی و اقتصاد و سیاست، جزیره‎‎های جدا افتاده‎ای هستند که نسبت و تناسبی میانشان نیست. رسم غالب مدیریت هم، صرف نظر از اغراض شخصی و گروهی و فسادی که کم و بیش در همه جا هست و مدام وسعت می‎یابد و پریشانی و آشفتگی را بیشتر می‎کند، بازی مدام با مقررات و آیین‎نامه‎‎های رنگارنگ احیانا ناسخ و منسوخ است. در چنین وضعی مدیریت به‎جای اینکه در اندیشه حل مسائل و رفع مشکلات باشد، خود مدعی مردم و به‎طور کلی مدعی هر شخص حقیقی یا حقوقی است.

 

سازمان‎‎های اداری در جهان توسعه‎نیافته گرچه در ظاهر به بوروکراسی جدید شباهت دارند، سنت موروث دیوان‎‎های سلاطین را کم و بیش حفظ کرده‎اند و به این جهت، وظیفه خود را نه خدمت به مردم، بلکه طلبکاری از آنان می‎دانند و به نام اجرای قانون و مقررات در کار‎ها خلل و وقفه ایجاد می‎کنند. با این تلقی و روش و رویه، نه فقط کار مردم معطل می‎ماند، بلکه اگر نظمی هم بوده است و باشد، از هم می‎پاشد و قانون به پوسته خشکی مبدل می‎شود که دیگر راهگشا و کارساز نیست، بلکه راه‎‎های کارسازی را می‎بندد. در این وضع مردم بی‎آنکه خود بدانند و توجه داشته باشند حرمت قانون در روح و جانشان شکسته می‎شود و رعایت آن مهمل می‎ماند.

 

در نظام‎‎های تاریخی همه امور زندگی مردم به هم بسته‎اند، چنانکه اگر نقص و خللی در جایی وجود داشته باشد در جا‎های دیگر نیز اثر می‎کند یا ظاهر می‎شود. درست بگوییم، نارسایی و نقص در نظام کنونی زندگی، شبیه به بیماریای است که هرچند ممکن است عارض عضوی از اعضای بدن باشد، اما کل وجود بیمار را از کار می‎اندازد. دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی باید به این وضع و نسخه‎‎هایی که برای علاج آن نوشته می‎شود توجه کنند.
 

ادامه دارد...
 مجله پنجره

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار