به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، شاید از همان بازی افتتاحیه مشخص بود برای برزیل یک دام به نام «خود بزرگبینی» در قالب پروپاگاندای ورزشی پهن کردهاند، در این میان مدیران فدراسیون، تبلیغات فوتبال و فیلیپه اسکولاری و هر کسی که از کنار این تیم به منفعتی بزرگ دست پیدا میکرد، متهم ردیف اول تحقیر شدن آنها به حساب میآید. هیچکس باور نمیکرد ضعیفترین برزیل تاریخ فوتبال را در تورنمنتی که خودشان میزبانی آن را برعهده دارند مشاهده کنند و آنها اینگونه مقابل چشم هوادارانشان به مذلت کشیده شوند.
این تیم چیزی نبود جز یک «شبح گریان» که احساسات بر منطق فوتبالیاش غلبه کرده بود. حتی این تیم از لحاظ سادهترین ساختار دفاعی آنقدر فقیر بود که تیم حریف میتوانست مدرسهایترین گلها را به ثمر برساند. استدلال این نتیجهگیری را میتوان در بازی با آلمان و بعد در ردهبندی با هلند بهدست آورد.
نکته قابل توجه تولید یک طنز تصویری بود که با حذفکردن بازیکنان برزیل در زمین نشان میداد شاگردان یوآخیم لوو این گلها را در حالی به ثمر رساندهاند که گویی بود و نبود بازیکنان سلسائو هیچ فرقی نمیکرده است! استفاده از تکنولوژی و ترفندهای گرافیکی کاملا برزیلیها را به سخره گرفته بود. باور کنید در طول تاریخ هرگز نمیتوانید تیمی را به این شکل عاجز در فوتبال برزیل پیدا کنید.
شاید این تحقیر شایسته تیمی نبود که همیشه فوتبال زیبایی از خود به نمایش گذاشته و حالا باید بهخاطر مربیای به نام اسکولاری که حتی الفبای ساده بازی در جام جهانی را از یاد برده اینگونه به حقارت کشیده شود. حالا کار به نقطهای رسیده که حرف از آمدن یک مربی خارجی به میان میآید، برزیلیها در این 35 سال اخیر هرگز از مربی غیربومی استفاده نکردهاند، حتی قبلتر هم آنقدر به مربیان خود اعتماد داشتند که نامی از مربی خارجی هرگز به میان نیامده بود. از تله سانتانا تا کارلوس آلبرتو پریرا هر کسی که روی نیمکت سلسائو نشست به نوعی نتیجه گرفت که هیچوقت حرف از آمدن مربی خارجی به میان نیامد ولی اسکولاری کاری با این تیم کرد که خیلیها حرف از آمدن مورینیو میزنند! با اینکه آقای خاص این پیشنهاد را تلویحا رد کرده ولی رسانهایشدن این خبر نیز برای فوتبال برزیل یک فاجعه است. بامداد یکشنبه هلند به مقام سومی رسید و برزیل باز هم 3 بر صفر مقابل هوادارانش تحقیر شد، نایب قهرمانی هلند آنقدرها هم عجیب نبود یا شاید این عنوان خیلی
با ارزش نباشد که بخواهیم به آن بپردازیم ولی چیزی که مهم به نظر میرسد چهارم شدن برزیل است، این تیم، تیم واقعی سلسائو نبود، یک برزیل قلابی بود!
رسوایی
چهارمی، رسوایی سلسائو در خانه است. رسوایی تیمی که بیش از اندازه از واقعیت فوتبال در مهد این ورزش جذاب دور بود. آنها ردهبندی را هم با 3 گل به هلند واگذار کردند تا شاید اسکولاری و کارلوس آلبرتو به خداحافظی فکر کنند. چیزی که البته بعید است کسی را در برزیل ناراحت کند! در پایان جام به ذهنمان رجوع میکنیم. به خاطراتی که اینجام برایمان باقی گذاشت. نمایش درخشان شاگردان کیروش برابر یک پای فینال، کاستاریکای شگفتیساز، پدیدهای به نام جیمز، تیم زیبای آقای سن پائولی و... خودتان را خسته نکنید.
از تیم فیلیپائو چیزی در برزیل 2014 به یاد نخواهید آورد مگر تحقیر 1-7 مقابل آلمان. یا خواندن احساسی سرود ملی در ابتدای بازی، حتی بیشتر از 90 ثانیه قانونی! بازی افتتاحیه را با پنالتی تقدیمی نیشیمورا جان سالم به در بردند. برابر مکزیک مغلوب اوچوا شدند. کامرون درب و داغان آنها را یک نیمه اسیر کرده بود. در بازی مقابل شیلی دوستداشتنی با ژستهای بیلساییِ سنپائولی در کنار زمین به کمک تیر دروازه به جمع 8 تیم راه یافتند و آنجا هم شانس آوردند تیم جوان پکرمن کمی دیر خودش را پیدا کرد.
شاید بهتر بود کلمبیا با جیمز رودریگز خوشچهره و جوان به جای برزیل در نیمهنهایی حاضر میشد یا تیم خوب و یکدست شیلی جای آنها به یک چهارم راه مییافت یا اصلاً کرواسی هجومی با مانژوکیچ، مودریچ و راکیتیچ به همراه مکزیک جذاب هررا از گروه A راهی مراحل حذفی میشد. با نگاهی به یک ماه گذشته باید اعتراف کرد که برزیل در سراشیبی سقوط با حذف شیلی، کلمبیا و حتی کرواسی مرتکب تقلب تاریخی شد! آنها در حالی به نیمهنهایی و رتبه نازل چهارمی جام جهانی فوتبال 2014 رسیدند که با قاطعیت لیاقت همین اندازه پیشروی را هم نداشتند و تاریخ فوتبال برای افتخارکردن و زیبا نشان دادن، به جای یاد کردن از برزیل 2014 بیشتر باید از شیلی و کلمبیایی بگوید که تنها اسم و رسم میزبان را برای موفقیت کم داشتند. میتوان جام بیستم را یک هشدار برای فوتبال برزیل، طرفداران و پیروانش دانست. در قرن 21 برای رسیدن به موفقیتهای تیمی شما باید پیش و بیش از هر چیزی، به معنی واقعی یک تیم کامل باشید.
اتکا به یک نفر، همان بلایی را سرتان خواهد آورد که برزیل بدون نیمار سرش آمد. این پند و اندرز به خصوص به درد حال و روزگار برزیل فعلی میخورد. تیمی که هر قدر بیرون از زمین خوشرقص است، داخل مستطیل سبز خبری از آن سامبای معروف نیست. تیمی که یکیدو جین نابغه در ترکیب ندارد و تاکتیکپذیر هم نیست و محکوم است به فنا. فوتبال احساسی سالهاست از رونق افتاده و این منطق و سواد است که در آن حکمرانی میکند. مثل فان خال و یوآخیم لوو و نه لوئیس فیلیپه اسکولاری با آن سطح افکار جامانده در یک دهه پیش.
منبع: وطن امروز