به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، در روز 12 تیر 1367 ، یک فروند هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران با 290 نفر سرنشین ، توسط موشک های شلیک شده از یک ناو جنگی آمریکا در خلیج فارس، سرنگون شد و همه ی سرنشینان آن به شهادت رسیدند. روز بعد از این حادثه یعنی در تاریخ 13 تیر 67 ، امام خمینی (ره) پیامی به مناسبت این جنایت آمریکا فرستادند. در بخشی از این پیام چنین آمده: مسئولان نظام باید تمامی همّ خود را در خدمت جنگ صرف کنند. این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسائلی که مربوط به جنگ است به وجود آوریم. باید همه برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است. غفلت از مسائل جنگ ، خیانت به رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است.
اما ده روز بعد، یعنی در تاریخ 23 تیر 67 ، امام خمینی مجبور به سرکشیدن جام زهر قبول قطعنامه 598 می شود.
به راستی در روز 23 تیر 67 چه حادثه ای روی داد که امام وادار به سرکشیدن جام زهر شد؟ امامی که از ابتدا تا انتهای جنگ، از صراط مستقیم مقاومت در برابر ظالمین، ذره ای منحرف نشد، چرا به ناگاه 180 درجه تغییر موضع داد؟ پاسخ این سؤال را در گزارش هایی که برخی مسئولین در تاریخ 23 تیر 67 به امام دادند، باید جستجو کرد. در آنروز سه نوع گزارش در برابر امام قرار داده شد:
الف – گزارش اقتصادی، مبنی بر اینکه خزانه خالی است! و کشور دیگر توان پشتیبانی اقتصادی از جبهه ها را ندارد .
ب – گزارش سیاسی، مبنی بر اینکه مردم دیگر از جبهه ها استقبال نمی کنند و کسی تمایل به حضور در جبهه ندارد.
ج – گزارش نظامی، مبنی بر اینکه دیگر توان مقابله با حملات نظامی عراق را نداریم.
در نتیجه هنگامی که امام خمینی (ره) ملاحظه می کند که برخی مسئولین اقتصادی و سیاسی و نظامی کشور دست های خود را به علامت تسلیم بالا برده اند و اعلام می کنند که دیگر قادر به ادامه مقاومت نیستند، با قلبی شکسته از دیدن این یاران نایار و با احساس تنهایی، با تلخی هرچه تمامتر قطعنامه 598 را می پذیرند. پذیرشی که امام در مورد آن می گوید "برای من از زهر کشنده تر است". و بالاخره هم همینطور شد و این جام زهرآلود، اثر خود را در روح و جسم امام گزارد و در کمتر از یک سال ، روح امام به دیار ملکوت پر کشید. اما آیا به راستی وضعیت کشور و جبهه ها ، آنگونه بود که در گزارش برخی از مسئولین به امام ارائه شده بود؟ با کمال تأسف باید گفت که هر سه گزارش اقتصادی و سیاسی و نظامی ، خلاف واقع بوده، صحت نداشتند.
آیا در جایی که تا چند ماه پیش از پایان جنگ، کشور دارای حدود 6 میلیارد دلار ذخیره ارزی بود و هیچ صحبتی هم از بحران پولی و مالی در میان نبود، به ناگاه خزانه خالی شد؟! وضعیت اقتصادی کشور به گونه ای بود که علیرغم همه ی سختی ها، مسئولین اقتصادی کشور نیازی به گرفتن مالیات جنگی از مردم نداشتند و در سخت ترین سال جنگ به لحاظ اقتصادی، جمهوری اسلامی ایران با 133 میلیارد دلار تولید ناخالص ملی، بالاترین رتبه را در میان کشورهای عضو اوپک داشته است. لذا عدم توان اقتصادی کشور برای حمایت از جبهه ها صحت نداشت.
در مورد وضعیت استقبال مردم از جبهه ها نیز مقام معظم رهبری که در طی جنگ در سمت ریاست جمهوری قرار داشتند، در هفته اول فروردین 1367 در مراسم مانور سپاهیان امام حسین (ع) خراسان می فرمایند: از ابتدای جنگ تا امروز، هر زمان که مسئولان جنگ به مردم حتی به اشاره ای نیاز جبهه ها را اعلام کرده اند، مردم با کمال شوق و رغبت، بدون اندکی درنگ به جبهه ها شتافته و سنگرها را پر کرده اند . مردم ما هرچه پیش می رویم ، نسبت به ادامه دفاع مقدس خود مصمم تر می شوند.
محسن رفیق دوست نیز که در هنگام جنگ وزیر سپاه بود، می گوید که ما هیچ وقت در جنگ مشکل عدّه و نیروی انسانی نداشتیم.
لذا می بینیم که مسئله عدم استقبال مردم از جبهه ها نیز صحت نداشته است.
و اما در مورد گزارش نظامی؛ هنگامی که در تاریخ 27 تیر 67 جمهوری اسلامی ایران رسماً پذیرش قطعنامه را به سازمان ملل اعلام کرد، سه روز پس از آن یعنی در تاریخ 30 تیر 67 ، عراق لشکرهای زرهی خود را مجدداً وارد ایران کرد و ضمن محاصره خرمشهر و آبادان، تا حدود 40 کیلومتری اهواز نیز پیشروی کرد. هنگامی که خبر این مسئله را به امام می دهند، ایشان یک پیام دو خطی به سپاه می دهند. پس از انتقال پیام امام به فرماندهان و رزمندگان، طی چند ساعت آنچنان جهنمی برای تانک های عراقی ایجاد می شود که در نتیجه آن ، 18 تیپ زرهی عراق منهدم و دشمن به پشت مرزهایش عقب نشینی می کند.
لذا می بینیم که گزارش نظامی نیز صحت نداشته است. خوانندگان عزیز می توانند شرح مفصل قضایای پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را از کتاب "راز قطعنامه" مطالعه کنند.
منبع: مشرق نیوز