به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، روز 16 تیرماه بود که خبری مبنی بر تشکیل جلسه ویژهای با موضوع احیای موزه پرویز تناولی در دفتر ریاست شورای شهر با حضور احمد مسجدجامعی، رئیس شورای شهر تهران، سید عبدالحسین مختاباد، رئیس کمیته هنر شورای شهر، علی صابری ،عضو شورای شهر، بهروز شجاعی، دبیر کمیته هنر و همچنین پرویز تناولی و صدرالدین ماحوزی وکیل وی منتشر شد که به دعوای حقوقی این مجسمه ساز با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران میپرداخت.
بعد از تشکیل این جلسه احمد مسجد جامعی با اشاره به آثار ارزشمند پرویز تناولی که نه در ایران که در سطح بین المللی مورد توجه همگان است، به تمجید از آثار وی پرداخت و گفت:"حرمت هنر و هنرمند باید در هر شرایطی، حتی در شرایطی که حق بر عهده طرف مقابل است حفظ شود چرا که بیاحترامی به هنر و هنرمند نتیجهای جز وهن افراد و مجموعهها ندارد و ما نباید شاهد چنین رفتارهایی باشیم."[1]
مختاباد: تمام تلاش خود را برای احیای موزه استاد پرویز تناولی به کار خواهیم بست
مختاباد نیز در این جلسه با تاکید بر اینکه « موزه پرویز تناولی باید احیا شود»، گفت: « اینکه برخی از این سو آن سو شروع کردهاند مطالبی را درباره ارزش ریالی آثار تناولی و اینکه ارزش این آثار از زمان فروش به سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران تاکنون چندصد برابر شده است و اینکه تناولی نباید آثار خود را ببیند و یا در اختیار او قرار بگیرد چرا که ممکن است از روی آن کپی کند مایه تاسف است.»[2]
اعتراض به چیست؟
در سال 82 شهرداری تهران با حمایت حجت الاسلام زم، 57 قطعه ( به گفته تناولی شهرداری 600 میلیون تومان این آثار را قیمت گذاری کرده بود) اثر این مجسمه ساز به همراه منزل مسکونی وی را برای تبدیل به یک موزه خریداری میکند که با انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان شهردار، این پروژه متوقف میشود.
بعد از توقف روند تبدیل منزل مسکونی به موزه، تناولی خواهان باز پس گیری منزل و آثار خود می شود که این موضع در این چند ساله باعث بروز اختلافاتی بین تناولی و شهرداری تهران شده است.
با وجود اینکه طبق قانون و مقررات، شهرداری و نهادهای مربوطه باید نسبت به تعهدات خود به افراد مختلف پایبند باشند، نگاهی به سوابق و محتوای آثار تناولی قبل و بعد از انقلاب علامت های سئوال زیادی را در چرایی حمایت مسئولین وقت فرهنگی از وی و خرید آثارش به قیمتی بالا را در اذهان ایجاد می کند که لزوم توجه و دقت نظر بیشتر مسئولین فعلی را نیز به دنبال خواهد داشت.
تناولی کیست؟
پرویز تناولی مجمسه ساز، نقاش و مجموعهدار ایرانی و یکی از هنرمندان شناخته شده معاصر ایران در خارج از کشور به شمار میرود که آثارش در موزههای اتریش، ایتالیا، آلمان، آمریکا و انگلستان به نمایش درآمده است.
وی در سال 1316 در تهران متولد شد و از سن یازده سالگی به فراگیری موسیقی و ویالن پرداخت و دوران دبیرستانش را در دبیرستان ادیب، هنرستان کمالالملک و هنرستان هنرهای زیبا گذراند. تناولی در سال 1335 به ایتالیا رفت و در آکادمی هنرهای زیبای شهر کارا در رشته مجسمهسازی مشغول به تحصیل شد. اما بعد از دو سال مجبور شد به خاطر بیپولی به ایران برگردد.
وی در این باره می گوید: « بازگشت به تهران اگر چه ناشی از ضرورت فراهمکردن پول و یا شاید گرفتن یک بورس بود، اما عملاً فرصتهای خوبی برای من بهوجود آورد. در مدت چند ماهی که در تهران ماندم کارهای زیادی ساختم و دو نمایشگاه تشکیل دادم. در نمایشگاه اول طرحِها و حکاکیهایی که عمدتاً در ایتالیا اجرا کرده بودم نشان دادم. بیشتر این طرحها را از روی مدل کشیده بودم، اما تعدادی طرح هم که در تهران از دستههای سینهزنی تهیه کرده بودم، کنار آنها به نمایش گذاشتم. موضوع حکاکیها عمدتاً حمامهای عمومی و یا نوازندگان دورهگرد بود. علاوه بر آن کارهای منوچهر شیبانی شاعر و نقاش نیز در آنجا به نمایش درآمده بود.»[3]
تناولی بعد از این نمایشگاهی از حکاکیها، سفالها و مجسمههای ساخته شده از آهن قراضه برپا کرد و پس از برگزاری این نمایشگاه با مهرداد پهلبد آشنا شد. مهرداد پهلبد همسر شمس پهلوی - خواهر محمدرضا پهلوی - بود که در سال 1330 به معاونت وزارت فرهنگ و ریاست اداره کل هنرهای زیبا منصوب شد ه بود و از سال های 1343 تا 1357 هم وزیر فرهنگ و هنر رژیم پهلوی بود. تناولی به واسطه نزدیکی به خاندان پهلوی توانست بورسیهای برای ادامه تحصیلش در ایتالیا بدست آورد.
این بار تناولی به میلان رفت و دو سال در آکادمی بررا نزد مارینو مالینی مجسمهساز برجسته ایتالیایی آموزش دید و در سال 1338 دیپلم خود را با کسب مقام اول دریافت نمود.
پیام فضلی نژاد پژوهشگر و نویسنده کتابهای "ارتش سری روشنفکران" و "شوالیههای ناتوی فرهنگی" در رابطه با سوابق تناولی و دیدگاههایش میگوید: «پرویز تناولی در دهه 1340 با بودجه و تبلیغات دفتر فرح پهلوی تبدیل به سمبل هنرمندان مدرنیست شد و به سفارش دربار مجسمههایی را از اندام تناسلی برای محوطه کاخ نیاوران ساخت. سال 1348، اوج دینستیزی وی بود و مجسمهای از یک ضریح - که برای مسلمانان نمادی قدسی است- ساخت و داخل ضریح یک آفتابه گذاشت و زیر آن نوشت که «ما همه را دوست داریم!». ساخت این اثر دینستیزانه در دهه 1340 واکنشهای بسیاری را برانگیخت تا جایی که حتی «مجله فردوسی» -به مثابه نشریهای که خود مروج ابتذال فرهنگی و غربزدگی بود- به آن اعتراض کرد و نوشت که "آثار پرویز تناولی، نمایشگاهی از شارلاتانیزم فرهنگی است.»[4]
علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجید ملا نوروزی، مدیر کل هنرهای تجسمی، عباس سجادی مدیر عامل بنیاد آفرینش های هنری و سرپرست فرهنگسرای نیاوران در نمایشگاه آثار شاگردان پرویز تناولی
فضلی نژاد در بیان قسمت دیگری از سوابق این مجسمه ساز گفت: «خانه پرویز تناولی که در منطقه نیاوران تهران واقع شده و اکنون شورای شهر در پی موزه شدن آن است، توسط کامران دیبا پسر عموی فرح پهلوی طراحی شده است. رابطه تناولی با فرهنگمردان وابسته به شاه به دهه 1330میرسد. در سال 1336 تناولی مجموعه از آثارش را در تهران به نمایش گذاشت که با استقبال دولتمردان عصر پهلوی روبرو شد. در همین زمان مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ رژیم شاه به وی بورس تحصیلی را در شهر میلان ایتالیا اهدا کرد و همین سرآغاز پیوند تناولی با رژیم پهلوی برای ترویج هنر نهیلیستی غربی در ایران شد و به تدریج با دفتر فرح پهلوی ارتباطات تنگاتنگی پیدا کرد. تناولی که از هنرمندان حامی میرحسین موسوی در ایام فتنه بود و در دهه 1340 به کلوپ «رشت 29» نیز رفت و آمد داشت. درباریان، مانند امیرعباس هویدا و فرح پهلوی، از رهگذر حضور در این کلوپ، به هنرمندان هوادار مدرنیسم و به ویژه هموسکسوالها، لزبینیستها و فمینیستها کمکهای مالی ویژهای اهداء میکردند و هم از میان آنان، ملکهای نیز به نام «ملکه هیپیها» انتخاب میکردند. وی همچنی در سال 56 به عضویت کمیسیون مرکزی جشن های ایران و آمریکا درآمد. »[5]
مجسمهسازی و ترویج پوچ گرایی
عمده شهرت تناولی به سبب فعالیت هایش در زمینه مجسمه سازی و ساخت مجموعه مجسمههای "هیچ"، "دستها" و "قفل و قفس" است که این سه را می توان در زمره معروفترین آثار تناولی قرار داد.
در بین این آثار مجموعه مجسمه های "هیچ" شهرت بیشتری پیدا کرد و تناولی نیز برای ترویج و تکثیر این مجموعه تلاش بسیاری کرد. وی در یکی از اظهاراتش در بیان تلاش هایی که برای تکثیر و ترویج مجموعه مجسمه های هیچ انجام داده بود گفت: «خیلی کارها میخواستم انجام دهم. 15 سال پیش کارخانه در جاجرود اجاره کردم و طی چند نوبت فراخوان نمایندگی دادم تا «هیچ» ها را به شهرستانها بفرستم، اما حتی یک نفر هم نیامد و اظهار علاقه نکرد. بسیاری از آن پروژههای رویایی که در سرم میپروراندم عملی نشد و نهایتا خودم شروع به ساخت کردم. »[6]
وی همچنین در رابطه با زمینهها و فلسفه ساخت مجسمههای "هیچ" که بسیاری از منتقدین آن را نمادهای پوچگرایی در عرصه هنرهای تجسمی می دانند[7] میگوید: « اگر روزنامههای دهه 40 و 50 را نگاه کنید متوجه میشوید که آنجا گفته بودم میخواهم دنیا را پر از «هیچ» کنم. نمیدانم چقدر آن ایده انجام شد و کاری هم به آن نداریم، زیرا این «هیچ»ها ساخته شد و به خانههای مردم راه پیدا کرد. در یک دورههایی از کارم فقط «هیچ» میساختم و کار دیگری انجام نمیدادم. گاه نیز مجسمههای «هیچ» را با تلفیق شاعر، عاشق و دیوارها کار کردم. در هر حال «هیچ» دوست قدیمی بود که با هم اخت شدهایم.»
او در پاسخ به این نکته که ساخت "هیچ" توسط او با یک فلسفه آغاز شده بود در حالی که در جهان غرب نیز این فلسفه در آثار هنرمندان آن دوران رخنه کرده بود، عنوان کرد: «به نوعی با رفتن اکسپرسیونیستها از هنر غربی، مضامین سطحی و عامیانه در کار آنها رواج پیدا کرده بود و هنرمندان به هیچ نزدیک شده بودند. به نوعی فلسفه «هیچ» آنجا نیز رخنه کرده بود اما عملا آنها به ساخت «هیچ» دست نیافتند در حالی که من عملا دست به ساخت «هیچ» زدم. همواره معتقد بودم که «هیچ» باید در سرزمین خیام ساخته میشد و حیف بود اگر این اتفاق نمیافتاد. خوشحالم که امروز و بعد از گذر چند دهه شاهد انجام این اتفاق هستم،چهبسا که«هیچ» تاریخ بسیار کهنی دارد. »
وی همچنین با مرور این تاریخ و فلسفه وجودی "هیچ"عنوان کرد: «بشر از آن زمان که خودش را شناخت در مقابل هستی و نیستی به فکر میافتاد اما همواره از نیستی گریزان بود. شاید بشر نیستی را در مرگ خلاصه میکرد، در حالی که در آن سالها فلاسفه یونان این نکته را مطرح کردند که همواره در مقابل «هست»، «نیست»ی هم وجود دارد و این هست و نیست در دل هم خلاصه شدهاند. این تفکر در ایران به شکل دیگری بود. مردم ایران همواره با نیستی دمخور بودند و در طول حیات خود به آن سوی هستی نیز فکر میکردند، لذا مردم این سرزمین با «هیچ» غریبه نبودند در حالی که در غرب یک پدیده 100 یا 150 ساله بود که با نیچه و هایدگر شروع شد و پربار گشت.»[8]
فضلی نژاد نویسنده و پژوهشگر فرهنگی در زمینه بررسی و نقد محتوایی آثار تناولی میگوید: «از نشانه شناسی آثار تناولی می توان به اعتقاد عمیق وی به نهیلیسم و پوچ گرایی پی برد. سال گذشته برنامه "تماشا" در تلویزیون "بی بی سی" فارسی مستندی یک ساعته را در ستایش از پرویز تناولی پخش کرد و از او به عنوان چهره ماندگار هنر معاصر ایران یاد کرد. در همین برنامه تناولی به شرح مفهوم «هیچ» که مضمون اصلی و تم بنیادین همه آثارش هست، می پردازد و ایده ها و پندارهای هنری اش در مفهوم نهیلیستی "هیچ" خلاصه می شود.»
«مسجدجامعی با اشاره به آثار ارزشمند پرویز تناولی که در سطح بین المللی مورد توجه همگان است، به تمجید از آثار وی پرداخت
و گفت: حرمت هنر و هنرمند باید در هر شرایطی، حتی در شرایطی که حق بر عهده طرف مقابل است حفظ شود»
پرویز تناولی با حمایت تبلیغاتی و بودجه اعطایی دفتر فرح پهلوی در رژیم پهلوی برکشیده شد. وی مجسمههایی با محوریت اندام تناسلی برای محوطه کاخ نیاوران طراحی کرد. آثار ضداخلاقی و ضد دینی وی در آن دوران تا حدی وقاحت داشت که حتی مسعود بهنود در سالهای پیش از انقلاب طی مقالهای در مجله فردوسی (به مثابه نشریهای که خود مروج ابتذال فرهنگی و غربزدگی بود) به آن اعتراض کرد و نوشت: «خوب شد مردم به نمایشگاه این مجسمهساز نیامدند و ندیدند که چه آثار ضداخلاقی به نمایش درآمده است.» تناولی در دوران طاغوت مشاور فرح پهلوی بود و در سال 56 به عضویت شورای مرکزی جشنهای ایران و آمریکا درآمد. وی از همکاران جشنهای مبتذل و شرمآور هنر شیراز نیز بوده است. [9]
تناولی در مصاحبه با بیبیسی فارسی و در تبیین مفهوم هیچ در آثارش میگوید: « مفهوم «هیچ» داستانی عمیق و تاریخی طولانی در شعر و تصوف ما دارد. بحث از نیستی صرف نیست. نیستی ای است که صدای تمامیت هستی از آن شنیده می شود. این شکل – «هیچ» – شما را به تامل در مورد این مسائل، یعنی بودن و نبودن، وا می دارد. «هیچ» از نظر من واژه ای است که به تنهایی تمامی داستان انسانیت را بازگو می کند.» با این وجود وی در قسمت دیگری از مصاحبهاش منکر پوچگرایی در مفهوم هیچ میشود: « ولی از نظر من «هیچ» در برگیرنده مفهومی بالاتر از نیستی است، در واقع همه چیز نیز هست. امید را می رساند و بسیار دوستانه است. هیچ ارتباطی با پوچگرایی ندارد.»[9]
با این حال جای سئوال است که مسئولان وقت فرهنگی شهرداری و شورای شهر با چه توجیهی به حمایت از پرویز تناولی و خرید آثارش با این محتوای پوچگرایانه می پرداختند. البته پرداخت حق و حقوق و عمل به تعهداتی که در این زمینه بر عهده شهرداری و سازمان فرهنگی هنری است، در جای خود باقی است؛ اما نکته قابل ملاحظه لزوم توجه و دقت نظر بیشتر مسئولین حال حاضر در عدم ارتکاب مجدد این چنین اشتباهاتی است که درآینده مضرات فرهنگی بسیاری را برای کشور رقم خواهد زد.
منابع:
[1]- http://salameno.ir/fa/news/19068
[2]- همان
[3]- http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2_%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C
[4]- http://nasimonline.ir/detail/News/903715/155
[5]- همان
[6]- http://fararu.com/fa/news/80203
[7]- http://javanonline.ir/fa/news/505349
[8]- http://fararu.com/fa/news/80203
[9]- http://www.jamnews.ir/detail/News/372610
[10]- http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/09/120929_l41_parviz_tanavoli_intyerview.shtml
منبع: مشرق نیوز