کد خبر:۳۳۴۳۳۹

فوتبال در رأس امور است!

امروز در کشور ما فوتبال در رأس امور است، چون اگر قناعت و اختصاص بهینه منابع و ضرورت عملکرد در چارچوب اقتصاد مقاومتی در هر بخش دیگر معنا و مفهوم داشته باشد، در این بخش بی‌معناست.

به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، بنده اعلام می‌کنم که امروز در کشور ما فوتبال در رأس امور است. چرا؟ کاملاً واضح و روشن است: سرانه‌ای که از منابع دولتی و هر آنچه می‌توان نام بیت‌المال بر آن نهاد، به فوتبالیست‌ها (بازیکنان و مربیان) اختصاص می‌یابد با سرانه‌ای که به هریک از اقشار و صنوف دیگر در این مملکت تخصیص داده می‌شود، فاصله‌ دهها برابری دارد و اساساً قابل مقایسه نیست. مقایسه کنید سرانه معلمان، کارگران، پزشکان، دانشجویان، دانشمندان، استادان، کارمندان، کشاورزان، وزیران، وکیلان و هر قشر و صنف دیگری را با سرانه فوتبالیست‌ها. آن وقت به وضوح خواهید دید که تفاوت از کجا تا به کجاست! آیا این دلیل خوبی بر آن نیست که فوتبال در رأس امور است!
 

اما اگر از کسانی که چنین سرانه‌ای رابرای فوتبال قائل شده‌اند بپرسید چرا چنین است، مهمترین و مستدل‌ترین و منطقی‌ترین پاسخی که به نظرشان می‌رسد این است که: در تمام دنیا چنین است و ما هم مثل دیگران!


غافل از این که اصلاً قرار نبود ما در هر کار و روش و رفتاری مثل دیگران باشیم که اگر چنین بود، کارهای بسیار دیگری هم برایمان مجاز بود. اگر این همه دم از مخالفت با غرب‌زدگی می‌زنیم، آیا یک وجه آن این نیست که رفتار و کردار مستقل خودمان را داشته باشیم؟
 

از طرفی، کجای این عملکرد مثل آن است که در غرب صورت می‌گیرد؟ کدام تیم فوتبال غربی از بودجه‌های کلان دولتی استفاده می‌کند؟ کدام تیم غربی یکسره هزینه است و چرا عایدی آن دیده نمی‌شود؟
 

از این گذشته، فرض که یک شرکت خصوصی بزرگ غربی، تیم فوتبالی هم دارد. چرا فقط سرانه فوتبال آن به مذاقتان خوش می‌آید؟ چرا بخش تحقیق و توسعه آن را نمی‌بینید؟ چرا پیشرفتهای علمی و صنعتی و نوآوری‌های آن را نمی‌بینید؟ چرا کیفیت رو به رشد محصولات آن را نمی‌بینید؟ چرا امکانات رفاهی و ورزش و تفریحی برای کارکنانش را نمی‌بینید؟ و چرا دهها نقطه مثبت دیگر در آن شرکت را نمی‌بینید و تمرکز فقط بر تیم فوتبال آن است و در این بخش هم صرفاً مبلغ قرارداد یک بازیکن و نه هیچ چیز دیگر!
 

بنده مجدداً اعلام می‌کنم امروز در کشور ما فوتبال در رأس امور است، چون اگر قناعت و صرفه‌جویی و اختصاص بهینه منابع و ضرورت عملکرد در چارچوب اقتصاد مقاومتی در هر بخش دیگر معنا و مفهوم داشته باشد، در این بخش بی‌معناست. چرا؟ چون از نگاه عده‌ای، فوتبال برای کشور ما از چنان اهمیت و جایگاه و کارآمدی در زمینه‌های اقتصادی، صنعتی، فرهنگی، عقیدتی، امنیتی و کسب افتخارات ملی برخوردار است که باید مراقب باشیم مبادا کوچکترین خللی در آن از طریق صرفه‌جویی در هزینه‌ها به وجود آید. گویی رگ حیات کشور ما بسته به فوتبال است و بس! پس رگ‌زنی نباید کرد!!
 

البته این روزها شنیده می‌شود که اولاً سقفی برای قراردادهای فوتبال در نظر گرفته شده و همه ملزم به رعایت آنند و ثانیاً پس از اتمام عقد قراردادها باید به منظور شفاف‌سازی تمامی آنها در سایت باشگاه‌ها منتشر شوند.
 

اما در مورد اول؛ سقف مبلغ در نظر گرفته شده برای بازیکن در یک فصل، یک میلیارد تومان و برای باشگاه، 15 میلیارد تومان است.
 

قبل از بیان هر مطلب دیگری در این زمینه، بد نیست ابتدا یک خبر انتشار یافته در روز 26/4/93 از سوی ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت را مرور کنیم: «به گزارش روز پنجشنبه ایرنا از پایگاه اطلاع رسانی دولت، هیات وزیران در جلسه 18/4/1393 به پیشنهاد معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهوری و به استناد اصل 138 قانون اساسی موافقت کرد: مبلغ سی و پنج میلیارد ریال به صورت تملک دارایی سرمایه‌ای از محل منابع ماده 10 قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت، موضوع بند ش ماده 224 قانون برنامه پنج توسعه برای انجام اقدامات پیشگیرانه مقابله با سیل و خشکسالی و کم آبی و تکمیل طرحهای نیمه تمام مرتبط با مدیریت بحران شهرستان نائین در اختیار استان اصفهان قرار گیرد تا برابر قوانین و مقررات مربوط هزینه شود.»
 

ملاحظه می‌فرمایید: یک شهر چندصدهزار نفری با بحران مواجه است و هیأت وزیران می‌نشینند و بحث می‌کنند و دنبال هزار جور قانون و ماده و تبصره می‌گردند تا بالاخره راهی برای اختصاص سه و نیم میلیارد تومان از منابع دولتی به منظور مقابله با این بحران پیدا می‌کنند. اما از سوی دیگر از همین منابع دولتی، 15 میلیارد تومان - کف بودجه - تنها برای یک باشگاه فوتبال اختصاص می‌یابد و اگر تعداد باشگاه‌های ارتزاق کننده از بیت‌المال را فقط 10 فقره بدانیم - که قطعاً بیشتر است - فقط 150 میلیارد تومان برای بودجه 9 ماهه آنها در نظر گرفته می‌شود. آیا اگر بنده اعلام می‌کنم که در کشور ما فوتبال در رأس امور است، سخنی به خطا گفته‌ام؟
 

از طرفی، هرچه ما باید نگران عدم تحقق آن سه و نیم میلیارد تومان برای مقابله با بحران یک شهر باشیم، می‌توانیم نسبت به بالا زدن سقف بودجه باشگاه‌های فوتبال، با اطمینان خاطر سخن بگوییم. دلیل اول من، اظهار تعجب جناب رضا خادم از قراردادهای منعقد شده با بازیکنان طی هفته‌های اخیر نیست. این دلیل دوم من است. دلیل اولم، نکته‌ای مهمتر است و آن این که اگر به خاطر داشته باشید چند سال پیش سقف 350 میلیون تومان برای قراردادهای فوتبالی در نظر گرفته شد اما این قاعده نه در خفا، بلکه پیش چشم مقامات محترم فوتبالی و غیرفوتبالی به انحای مختلف چنان به سخره گرفته شد که هیچ اثری از آثارش باقی نماند. امروز مگر چه چیزی فرق کرده است؟ مگر همین آقایانی که امروز امور فوتبال را برعهده دارند، آن روز هم در مجموعه مدیریت فوتبال حضور نداشتند؟ مگر در مقابل آن قانون شکنی آشکار چه کردند که امروز انتظار کار کارستانی از آنها داشته باشیم؟ بنده به نوبه خود بعید می‌دانم از این امامزاده بتوان انتظار معجزه‌ای داشت!
 

علاوه بر اینها، هنوز جوهر این دستورالعمل خشک نشده بود که شاهد از غیب رسید. هنگامی که معلوم شد یک باشگاه قراردادی یک و نیم میلیاردی با یکی از بازیکنان بسته، از مسئول محترم سازمان لیگ در این باره سؤال شد و ایشان چشم در چشم میلیونها بیننده تلویزیون به جای پایمردی بر دستورالعمل مزبور، به تکرار توجیه مدیریت آن باشگاه درباره این عملکرد غیرقانونی پرداخت. آیا معنای چنان سخنانی جز فریاد زدن این واقعیت بود که: دستورالعمل، بی‌دستورالعمل! و بی‌خیال هرچه ‌قاعده و ضابطه!
 

و اما در مورد الزام باشگاه‌ها به انتشار مبلغ قراردادها در سال جاری که تحت عنوان شفاف سازی مطرح شده و چنان تبلیغاتی بر آن صورت گرفته که گویی شق‌القمری در این زمینه در حال انجام است، کوتاه و گویا عرض کنم که با این اعداد و ارقام، بیان و انتشار رقم قراردادها نامش شفاف‌سازی نیست، وقاحت است! چرا؟ چون پیش از این، همین اعداد و ارقام مخفی نگه داشته می‌شد و حالا کار به جایی رسیده است که دیگر نیازی به آن هم دیده نمی‌شود. وقتی کسانی واهمه‌ای از مخفی نگه داشتن یک تخلف و یک ظلم بزرگ ندارند و بی پروا آن را بیان می‌دارند، آیا نام این کار شفاف سازی است یا وقاحت؟ قضاوت با شما.
 

امروز مشکل ما این نیست که رقم قرارداد یک فوتبالیست اعلام شود یا نشود. مشکل در اصل رقم است، چه اعلام شود، چه نشود. امروز مشکل در نوع نگاه و ارزیابی نسبت به فوتبال حرفه‌ای و شأن و جایگاه آن در قیاس با دیگر امور کشور است. امروز مشکل در این است که بر مبنای یک سری حرف‌ها و تحلیل‌های سست و سبک، فوتبال در رأس امور قرار گرفته و بودجه دولتی را که باید صرف زیرساختها و گسترش ورزش همگانی شود، به پای چند قرارداد می‌ریزد و حیف و میل می‌گردد. امروز مشکل ما در بی‌تدبیری و بی‌عدالتی و عوامفریبی در این زمینه است!
 

از این روست که به اعتقاد بنده، مدیریت شرکت و کارخانه‌ای که سرانه فوتبالیست‌هایش بیشتر از سرانه نیروهای بخش «تحقیق و توسعه»‌اش باشد، بی‌تردید مدیریتی بی‌تدبیر، نالایق و بی‌کفایت است. چرا؟ برای آن که افتخار یک مجتمع صنعتی و اقتصادی به این نیست که در لیگ فوتبال مقام اول را کسب کند، و یا اگر دهم شد آن را ضعیف و ناکارآمد بشمارند. شأن و جایگاه این مجمتع بر مبنای کیفیت و کمیت محصولاتش تعیین می‌شود و بهبود در این زمینه‌ها ممکن نیست جز برخورداری از بخش‌های قوی و کارآمد «تحقیق و توسعه»، نیروهای متخصص و ماهر و تلاش در جهت افزایش بهره‌وری کارکنان. اگر پولی هست، باید صرف این شود نه آن.
 

براستی این درد را باید به کجا برد که گشاده‌دستی مالی برخی مجتمع‌ها و شرکت‌های دولتی برای یافتن فوتبالیست‌ مناسب و پول بی‌دریغی که در این راه صرف می‌شود اساساً قابل قیاس با صرف منابع برای جذب نیروهای متخصص و یا حمایت مالی از دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا در زمینه کاری خود نیست؟ این غصه را کجا باید گفت که برای جذب یک فوتبالیست در یک فصل «بازی»، صدها میلیون تومان هزینه می‌شود اما برای یک عمر خدمت و فعالیت یک نیروی متخصص در آن کارخانه حاضر به اختصاص چنین بودجه‌ای نیستند!
پس مشکل ما این نبوده و نیست که قبلاً قرارداد میلیاردی با یک فوتبالیست علنی نمی‌شد و امروز باید همان قرارداد علنی شود! مشکل ما عمیق‌تر و فجیع‌تر از این حرفهاست. مشکل، یک انحراف بزرگ و وحشتناک است که بی‌محابا ادامه دارد و علی‌رغم شعارهایی که در این باره داده می‌شود، چشم‌انداز روشنی نیز برای حل و رفع آن به چشم نمی‌خورد. چرا؟ چون آن شجاعت بایسته در این باره وجود ندارد.
 

کجاست آن شجاع‌دلی که فارغ از تحلیل‌های پوک و پوچ، این درخت بشدت آفت‌زده و آسیب‌دیده فوتبال را هرس کند و حتی در صورت لزوم از ریشه درآورد و نهالی سالم و بارآور به جای آن بنشاند تا در آینده شاهد فضایی سالم در جمیع جوانب این ورزش باشیم. فضایی که در آن جایگاهی رفیع برای ورزش همگانی در عرصه فوتبال، و نیز دیگر رشته‌های ورزشی، مهیا گردد و باشگاه‌های حرفه‌ای نیز در کنار آن به کار و تلاش سالم و سازنده و درآمدزا مشغول باشند.


ما امروز نیازمند یک تعریف بومی و ملی - و نه تقلید و تکرار گفته‌های دیگران - از «ورزش حرفه‌ای» و «ورزش همگانی» هستیم و باید جایگاه هریک را بدرستی و با تکیه بر فرهنگ و نیازهای خود، مشخص نماییم. در این صورت می‌توانیم به یک تعریف درست از جایگاه فوتبال - و دیگر رشته‌های ورزشی - در دو بخش حرفه‌ای و همگانی نیز بپردازیم و از مسیر انحرافی کنونی در این زمینه به مسیر صحیح و سالم تغییر جهت دهیم.

 

منبع : مشرق

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار