به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، برای بررسی کارآمدی یک تئوری یا گفتمان در نظامهای اجتماعی- سیاسی، متناسب با ماهیت هر نظام، گزارهها و معیارهای متفاوتی میتواند وجود داشته باشد. منظور ما از «کارآمدی» همان تعریف رایجی است که وجود دارد لذا هر نظامی به میزانی که به تحقق اهداف تعریف شده خودش نزدیک شود، به همان میزان کارآمدتر خواهد بود البته باید توجه داشت که کارآمدی نظام دینی، حتماً با کارآمدی نظامهای غیردینی متفاوت است که بحث در این رابطه، خارج از مجال این نوشتار است و به همین مقدار بسنده میشود که چه بسا تحقق اهداف یک نظام غیردینی، نشانه کارآمدی آن نظام نباشد! چرا که تحقق«اهداف ناکارآمد» خود نوعی «ناکارآمدی» است.
در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «رشد و پرورش انسان به سمت نظام الهی» که لازمه سعادت دنیوی و اخروی اوست، هدف حکومت اسلامی بیان شده است که البته هدف مکتب نورانی اسلام و حاکمیت انسان کامل نیز جز این نیست اما طبیعتاً برای تحقق این هدف متعالی، اهداف متوسطی برای جمهوری اسلامی ایران تعریف شده است که پیشرفت اقتصادی، اقتدار سیاسی، رشد علمی، امنیت اجتماعی، سلامت فرهنگی و... از جمله این اهداف متوسط به شمار میآید بنابراین«مبنا»ی کار که ثابت و لایتغیر خواهد بود، همان «هدف اصلی» است و اما تحقق اهداف متوسط در هر عصر، سازوکارهای خاصی را میطلبد که متناسب با شرایط هرعصر، تعیین میشون.
با این مقدمهای که عرض شد، میتوان گفت یک گفتمان اصلح و کارآمد، گفتمانی است که «مبناگرای عصرنگر» باشد یعنی در عین اینکه یک گفتمان اصلح باید براساس مبنا و هدف اصلی بنا شده باشد، باید درجهت پیشبرد اهداف متوسط نیز باشد و به «مقتضای هر عصر» سازوکارهای متناسب وکارآمدی را برای تحقق اهداف متوسط، در نظر داشته باشد، چراکه چه بسا گفتمانی در دورهای کارآمد باشد و در زمانی دیگر، ناکارآمد. کما اینکه «تحدید نسل» تا اوایل دهه 70 درست و بجا بود و از آن به بعد، برنامهای نادرست و غلط. یا مثلاً اختلاف عملکرد امام حسن مجتبی(ع) در برابر وضع موجود با عمل امام حسین(ع)، معلول اختلاف در مبنا و تفکر نبود بلکه هردو بزرگوار با یک مبنا اما متناسب با عصرخود عمل کردند لذا «مبناگروی عصرنگر» یعنی این.
حال براساس این توضیحات، میپردازیم به «گفتمان اعتدال».
گفتمان اعتدال و اعتدالگرایی که هم عرض دوخط مشی«افراط» و «تفریط» مطرح شده است، خواهناخواه و بدون لزوم توجه به خوب یا بد بودن آن، نوعی «مغلطه» است!
براساس این تقسیمبندی جعل شده، اینگونه تصور میشود که اگر کسی «اعتدالگرا» نباشد، یا «افراطی» خواهد بود یا «تفریطی» و بنابراین راهی جز پذیرش «اعتدال» به عنوان گفتمان اصلح نداریم و اساساً گزینهای وجود ندارد که بخواهیم برگزینیم؛ درصورتی که این ترتیببندی از اساس غلط است و همانطور که گفته شد، چون مخاطب را ناخودآگاه و جبراً به «اعتدال» میکشاند و «حق انتخابی» برای مخاطب نمیگذارد و نیز لزوماً مخاطب برای اینکه به «تفریط» یا «افراط» متهم نشود، راهی جز پذیرش «اعتدال» ندارد، یک مغلطه به حساب میآید.
هم برای اثبات مغلطه در این تقسیمبندی و هم برای فرار از این مغلطه، باید مفهوم دیگری در کنار 3 مفهوم مذکور وجود داشته باشد اما آن مفهوم دیگر، چه مفهومی میتواند باشد که اگر نخواهیم «اعتدال» را در این عصر، اصلح و کارآمد بدانیم، ناگهان برچسب «افراطی» یا «تفریطی» هم نخوریم؟!
با دقت در مفاهیم دینی و نیز بیانات امام خمینی(ره) و امام خامنهای(مدظله)، مفهومی به دست میآید که هم با «موضع تهاجمیِ نظام جمهوری اسلامی»[موضع جمهورى اسلامى از اول موضع تهاجمى بود؛ تبدیل موضع تهاجمى به موضع تدافعى، یک خطاست/ امام خامنهای(9/4/1386)] و «انقلابیگری» متناسب است و هم همانطور که قبلاً در باب معیارگفتمان اصلح گفته شد و در ادامه اثبات خواهیم کرد، با شرایط عصرحاضر، سنخیت کامل دارد. آن مفهوم، مفهوم «سبقت» است که بعضاً در آیات قرآن کریم، به معنای «شتاب» و «پیشی گرفتن» استعمال شده است.
مفهوم«سبقت» یک بار ارزشی و دینی دارد و هیچگونه ارتباطی با «افراط» ندارد و «سبقتگیرندگان» را نباید افراطی نامید!
نمیخواهیم بگوییم «اعتدال» فی نفسه بد است اما در عصر حاضر، «اعتدال» را هم خوب نمیدانیم یا به عبارت روشنتر، اعتدال را در نسبت با «سبقت»، مناسب و هم سنخ این عصر نمیدانیم.
ادعا هم نمیکنیم که گفتمان اعتدال،«سازش با دشمن» است بلکه اعتدال را «سازش و خوگرفتن با برآیندکلی وضع موجود» میدانیم و برعکس،«سبقت» را «جهشی به سمت پیشرفت».
برای روشنتر شدن ادعای خود، مطالعه چند نکته کلیدی زیر را به شما توصیه میکنیم.
1ـ بیتردید اقتضای عصرحاضر که شاهد احیای اسلام اجتماعی- سیاسی ناب توسط انقلاب اسلامی ایران است، ایجاب میکند «تمام ظرفیتها» در راستای تحقق هدف اصلی و اهداف متوسط انقلاب اسلامی- همانطورکه عنوان شد - قرار بگیرد.
به عنوان مثال، امروز بحث بر سر این نباید باشد که آیا «سبک زندگی» ما یا «رسانه» ما، خلاف دین هست یا نیست و اگر نیست، بگوییم پس اشکالی ندارد و به همین سبک زندگی یا رسانهای که «ضددین» نیست اما «دینی» هم نیست، قانع باشیم؛ مساله این است که مقتضای عصرحاضر- عصرانقلاب اسلامی- که ادعای برپایی تمدن نوین اسلامی را دارد، این است که سبک زندگی ما و رسانه ما حتماً باید «دینی» باشد لذا اساساً بحث روی «ضددینی» و «غیردینی» نیست و نباید باشد، بلکه حرف ما روی «لزوم دینی بودن» است و همین «دینی بودن سبک زندگی» و «دینی بودن رسانه» است که میتواند به عنوان یک«ظرفیت» در خدمت هدف انقلاب اسلامی، قرار بگیرد و از همین جاست که میگوییم اقتضای این عصر،«سبقت» است و «اعتدال» نیست.
2ـ در این میان، توجه به رابطه میان «سبقت» و «مقاومت»، خالی از لطف نیست؛ «سبقت» در مسیر پیشرفت اقتصادی، علمی، سیاسی، فرهنگی و... در عین وجود «موانع و سختیها» میشود «مقاومت»؛ اساساً تفاوت معنایی 2 واژه «صبر» که به معنای «مقاومت» است و «حلم» که به معنای«بردباری» است، در این است که در «صبر» حرکت به سمت جلو در عین وجود مشکلات و موانع مدنظر است و در «حلم» نوعی انفعال و تحمل در برابرمشکلات وجود دارد تا مشکلات رفع شود، بنابراین «گفتمان مقاومت» صورت دیگر یا حالت خاصی از «گفتمان سبقت» است و این دو گفتمان، جدا ازهم نیستند و درهم تنیده شدهاند لذا هروقت میگوییم «گفتمان مقاومت»، «گفتمان سبقت» نیز اراده شده است
3ـ براساس تاریخ اسلام و رجوع به قرآن کریم، لازمه پذیرش شرایط«بدر و خیبر»، پذیرش«گفتمان سبقت- مقاومت» در تمام عرصه هاست؛
«بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا و َیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُسَوِّمِینَ: بلی! اگر شما صبر و مقاومت در جهاد پیشه کنید و پیوسته پرهیزکار باشید، چون کافران بر سر شما شتابان و خشمگین بیایند خداوند براى حفظ و نصرت شما پنجهزار فرشته را با پرچمى که نشان مخصوص سپاه اسلام است به مدد شما مىفرستد.» (آلعمران، 125،ترجمه المیزان)
این آیه که درجنگ بدر نازل شده است، شرط پیروزی را «مقاومت» و «تقوا» میداند. قبلاً معنای «صبر و مقاومت» بیان شد، بنابراین و باتوجه به رابطه «مقاومت-سبقت»، شرط پیروزی در«شرایط بدر»، «مقاومت» (بخوانید سبقت) است.
4ـ درعصری قرار داریم که دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی، اگر تا دیروز به صورت غیرمستقیم و به صورت نرمتری دشمنی میکردند اما امروز «وحشی» شدهاند و علناً در عراق، سوریه، بحرین و... جنایاتی انجام میدهند که حقیقتاً بیسابقه است و شیعهکشیهای آنها در مقابل دیدگان همه و با پرچم مبارزه علیه«ایران اسلامی» رخ میدهد لذا در شرایطی که خط مقدم جبهه ما در خارج از مرزهای ایران قرار دارد، استراتژیِ کارآمد، استراتژیِ «قُلتُ لَکُمُ اغْزُوهُم قَبلَ أنْ یَغْزُوکُم: گفتم به شما که با آنها بجنگید قبل از آنکه آنها با شما بجنگند»(نهج البلاغه،خطبه27) است که مصداق عینی «شتاب و سبقت» است.
5ـ شاید تصور شود مگر«اعتدال» منافاتی با«سبقت- مقاومت» دارد؟! در جواب خواهیم گفت اساساً بحث ما روی «منافاتها» و «تضادها» نیست بلکه حرف ما روی«اقتضائات هر عصر» است که میتواند یک مفهوم خوب را به یک مفهوم بد یا خنثی یا «حداقلی» تبدیل کند و ما به دنبال «حداقل» نیستیم بلکه به دنبال «حداکثر» باید باشیم؛ درعین حال آیهای از قرآن کریم، به صراحت میان «اعتدال» و «سبقت» تفاوت قائل شده است و بر برتری «گفتمان سبقت» (بخوانید: گفتمان مقاومت) صحه گذاشته است.
«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِم ٌلِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ: آنگاه این کتاب را به آن کسانى که از بندگان خود که انتخابشان کردهایم به میراث دادیم، پس بعضى از ایشان ستمگر خویشند و بعضى معتدلند و بعضى از ایشان به اذن خدا به سوى نعمتها مىشتابند وکرم بزرگ این است.» (فاطر،32،ترجمه المیزان)
براساس تفسیرالمیزان، منظور از «الکتاب»، «قرآن» است و منظور از «اصْطَفَیْنا مِنْ عبادِنا»، «ذریه رسول خدا(ص) از اولاد فاطمه(س)» هستند و ضمیر «هم» نیز به «عبادنا» بازمیگردد و نه به «مِنْ عِبادِنا».
امیدواریم بیش از پیش و آگاهانهتر از پیش، بر نشر و تفهیم «گفتمان سبقت-مقاومت» در میان افراد جامعه، مخلصانه و مصرانه و البته معقولانه بکوشیم.
منبع: وطن امروز