به گزارش گروه فضای مجازی«خبرگزاری دانشجو»، بر همین اساس در این نوشتار بر آن هستیم تا راهکارهای جریان استعماری از شکل گیری موج اسلام پذیری در سراسر جهان را بررسی نماییم.
الف) تحریف اسلام و وارونه نشان دادن باورهای دینی
اساسیترین گام جریان استعماری به سرکردگی آمریکا پس از روی کار آمدن انقلاب اسلامی، تمام تلاش خود را جهت مقابله با بیداری اسلامی مسلمان و نفوذ اسلام پذیری در غرب نمود. هجمههای مختلف رسانهای، حملات هالیودی و تبلیغاتی بخشی از آن بوده است. برنامه ریزیهای این رسانهها در راستای موج معکوس جهت میل نمودن مردم به انزجار از اسلام، سران کشورهای غربی را واداشت تا با دستگذاری بر نقاط حساس و القای شبهات مختلف، برجسته سازی تفکر متحجر، عوام فریب، بد شکل و خشن از اسلام، اسلام بنیاد گرا و سرسخت را به نمایش در آورد تا بتوانند محاسبات جهالت و غفلت را در جامعه حکم فرما نموده و بر افکار مردم کشورهای خود تسلط داشته باشد. روشی که به آن اغواگری و بهم رختن محاسبات عقلی را نیز باید اضافه کرد. از مصادیق این روش به ساخت انمیشین موهن و کاملاً مخدوش از شخصیت رسول گرانقدر اسلام به نام محمد و عاشیه، میتوان اشاره کرد. انمیشینی که در آن لارس هگارد (کارکاتوریست دانمارک و طراح کاریکاتور موهن و توهین آمیز به رسول گرانقدر اسلام) و هنس ارلینگ جنس (رئیس سازمان آزادی بیان اروپا) به عنوان سازندههای اصلی آن نقشه برجستهای داشتند. در این انمیشن بر خلاف واقعیتها و نیز بیان فضای موجود در شبهه جزیرهٔ عربستان، بخشی از زندگی حضرت رسول اعظم سلام الله علیه را بدون نگاه همه جانبه و بر اساس تقطیع تاریخ به نمایش در آوردند تاجایی که رسول اعظم را به عنوان فردی غیر معصوم به بوته نقد کشانده و صفات زشت و سخیفی را به ایشان نسبت دادند (معاذالله). اما نکتهٔ جالب آن رونمایی و اکران آن در روز استقلال آمریکا (۴ جولای) بوده است. روزی که رژیم لیبرال سرمایه داری آمریکا به دنبال کسب منافع نامشروع خود هر اقدامی را جایز دونسته و به اندازهٔ تمام جنگهای تاریخ، جنایت جنگی مرتکب شده است. کشوری که تنها سد آزادی در برابر جنایت را، اسلام حقیقی و ناب دانسته و برای مقابله با آن دست به هر اقدام سخیفی میزند تا بتواند مقابلهای با مسلمان شدن سالانه ۷۰۰ هزار تبعهٔ آمریکا و اروپا باشد. (۱)
ب) همکاری با کشورهای منطقهٔ مسلمان و لیبرال سازی (پروژهٔ سکولاریزم)
همکاری انگلیس و آمریکا در منطقهٔ غرب آسیا به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، قدرت فزایندهای را به این دو کشور عطا کرد. کشورهایی که برای حفظ نفوذ خود، از کودتا، تخریب، تشکیل حکومت و… تا مبارزه با مردم، کشتار آنان و همکاری اطلاعاتی را تجربه نمودند. برهمین اساس برای مقابله با موج انقلاب اسلامی و سرکوب سازی بیداری مسلمانان نسبت به اصول اصلی انقلاب، غرب و به سرکردگی انگلیس و آمریکا در قرن جدید به دنبال سکولاریزه کردن جهان اسلام بوده است تا به وسیله آن ضمن استفاده از عناصر خود فروخته، گامهای اسلام زدایی را بهتر و با رفتار کم هزینهتر بپیماید. رفتاری که در حمله به مقدسات اسلام گاهاً از سوی آن کشور مشاهده میشود ولی هیچ کنش مقابلی با آن توسط سران حکومتی مرتجعین منطقهای دیده نمیشود. افرادی که در تفرقه انگیزی و کشتار مسلمین اعم از شیعه و سنی گوی سبقت را از هم میربایند ولی هیچ واکنشی نسبت به ساخت چنین تبلیغات موهنی نشان نداده و برعکس هر روز سرتعظیم بیشتری در برابر اربابان نشان میدهند.
ج) ایران هراسی و مقابله با گفتمان اسلام ناب
ایران اسلامی و انقلابی پس از انقلاب ۱۳۵۷ به عنوان یک کشور حامی مظلوم و مقابله کننده با ظالم در صدد آن بود تا ایدئولوژی اسلام ناب را به تمام جهان صادر نماید. این صدور با مشکلات و موانعی همچون خیانت بعضی از سران (بازرگان، بنی صدر و….)، عدم توجه به صدور اسلام و جایگزین کردن واژهها و تعابیر عوام فریب (همچون گفتگوی تمدنها و…)، جنگ تحمیلی، ترور و تخریب و… روبرو گردید. اما به حول و قوهٔ الهی جمهوری اسلامی ایران توانست پیام خود را به سراسر جهان برساند و در همین راستا کشورهایی که داعیه دار نظام آزادی بیان بودند نتوانستند این پیام را تحمل نموده و اقدام به قطع شبکههای سراسری برون مرزی جمهوری اسلامی ایران نمودند. اقدامی که حقیقتا از پتانسیل عظیم و سرمایه قوی پیام انقلاب نشات گرفته بود. لذا جا داشت با دیپلماسی قوی سدهای مقابله با صدور اسلام و انقلاب شکسته میشد که متاسفانه این نیز همچون دیگر اولویتهای کشور توسط جناحهای سیاسی به فراموشی سپرده شد.
اما آنچه که باید به آن توجه داشت، شکل گیری موج جدید از حملات و توهینهای بسیار سخیف به شخصیت رسول اسلام سلام الله علیه و آله و اسلام ناب بوده است. رفتاری که همراه با ساخت انمیشین موهن محمد و عاشیه در آمریکا به دنبال تخریب وجههٔ عمومی این شخصیت عظیم اسلام و جهان میباشد. هر چند این اقدام نیز با وعدهٔ الهی به شکست میانجامد ولی عدم موضع گیری و مسئولیت پذیری بعضی از شخصیتها میتوان خسارتهای فعالی را به دنبال داشته باشد. جای دارد مسئولین دستگاه فرهنگی دیپلماسی کشور ضمن درخواست رسمی از مجامع بین الملل از پتانسیل خود در کنفرانس اسلامی، جنبش عدم تعهد استفاده نموده و آن را به عنوان عنصر موهن، تحریک کنندهٔ احساسات اجتماعی و مردمی محکوم نمایند.
منبع: سراج 24